آخرین اخبار
۲۹ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۳
شباهت تحولات سوریه با افغانستان

چرا حکومت بشار اسد سقوط کرد؟

بازدید:۶۱
علی حسین رضایان قیه باشی در یادداشتی می نویسد: بررسی های تاریخی نشان می دهد آزادی های مدنی، حقوق شهروندی، دموکراسی، حقوق بشر، آزادی پوشش، حقوق زنان و اقلیت ها مواردی نیستند که دیگران اعم از کشورهای خارجی و یا حاکمان یک شب و به صورت اتفاقی به جامعه بدهند. این باید زمانش فرارسد و تک تک شهروندان به این باور و یقین برسند که این موارد حق آنها است و برای رسید به آن هزینه داده باشند و ظرفیت چنین آزادی ها در تک تک افراد آن جامعه و کارگزاران آن ایجاد و نهادینه شده باشد.
کد خبر : ۱۳۳۷۳۴

علی حسین رضایان، استاد دانشگاه تهران

 حکومت سوریه به دلایل متعدد برای کشور ما از اهمیت ویژه برخوردار بوده و هست و به دلیل این اهمیت در چند دهه گذشته هزینه مادی و معنوی زیادی صرف حمایت از حکومت بشار اسد شده است؛ اینکه این سیاست درست و یا غلط بوده موضوع این نوشته نیست. آنچه که که برای اینجانب اهمیت دارد، پاسخ به این سوال است که چرا حکومت بشار اسد سقوط کرد؟ و چرا سرعت سقوط این حکومت اینقدر سریع و تند بود که باعث غافلگیری خیلی از تحلیل گران و سیاستمداران داخلی و خارجی شده است؟

طبق نظر تحلیل گران دلایل مختلفی برای سقوط پرشتاب حکومت اسد وجود داشت: 1) توطئه کشورهای خارجی از جمله امریکا، رژیم اشغالگر قدس و ترکیه یکی از دلایل اصلی سقوط حکومت اسد بوده و در آن شکی نیست. 2) اینکه محور مقاومت به دلیل شرایط حاکم  و درگیری در جنگ با رژیم صهیونیستی در یک سال گذشته یا غافل شدند یا واقعا توان دفاع کردن نداشتند و 3) اینکه، روسیه به دلایل متعدد یا با این کودتا همراهی کرد و یا در بهترین حالت سکوت اختیار کرد چرایی این تصمیم روسیه باز در جای خود مهم و باید مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد تا برای کشورهای مختلف و حاکمان آن درس عبرت و تاریخی باشد که چقدر به حمایت کشورهای خارجی می توان دل و امید بست، تا شما را سرپا نگه دارند، تا بتوانی با مردم و مخالفان خود بجنگی و آنها را شکست دهید و ویرانی های در داخل کشور درست کنید، تا حرف شما در کرسی بنشیند و خودت و حامیانت در قدرت بمانید و احساس پیروزی کنید، ولی به چه قیمتی؟ الله اعلم!

 

 

 البته ممکن است اسد و طرفدارانش بگویند ما در دفاع از تمامیت ارضی کشور سوریه و همچنین در برابر افراطیون تمامیت خواه جنگیدیم و این یک جنگ تحمیل شده بر ما بود و راهی جز دفاع نداشتیم.  این هم یک نظر است و در جای خود مهم و قابل احترام. اما سوال اصلی و اساسی من این است که چرا ارتش و گارد ویژه سوریه دفاع نکرد؟ چرا مردم سوریه بسیج نشدند و برای دفاع از خاک، میهن، خانه، خانواده و جان خود دست به اسلحه و مقاومت نبردند؟ چرا علما، وزرا، استانداران و نمایندگان مجلس سوریه اعلام جهاد نکردند؟ تا مردم از خانه و کاشانه خود دفاع کنند. اینکه حقوق یک نظامی ارتشی در سوریه  40 دلار در ماه بوده است، نمی تواند تنها دلیل عدم مقاومت ارتش و نظامیان سوری باشد؟ یا اینکه فضای مجازی با ایجاد رعب و وحشت و روایت وارونه واقیعت ها برای جلب و جذب افکار عمومی مردم سوریه عمل کرد. دلیل اصلی عدم مقاومت مردم و ارتش نمی تواند باشد و اینها نتیجه ی و خروجی یکسری سیاست های طولانی مدت و غلط حکومت خاندان اسد در 53 سال گذشته با مردمان آن کشور بوده که باعث شده است که مردم سوریه و نظامیان آن از حکومت فاصله بگیرند و برای حفظ و نگه داشت آن از جان و مال خود هزینه نکنند.

 برای اثبات این ادعا، مگر در اوایل انقلاب اسلامی مردم برای حقوق و منافع شخصی می جنگیدند؟ مگر بسیجی ها و سپاهیانی که از تمامی مناطق دور و محروم کشور به کمک انقلاب آمدند برای به دست آوردن پول و مقام و موقعیت اجتماعی بودند؟ مگر حمایت ابرقدرت های شرق و غرب از صدام حسین در حمله به ایران کمتر از توطئه امریکا و اسرائیل و ترکیه برای سرنگونی اسد بود؟ چگونه مردم ایران جانانه ایستادند و 8 سال مقاومت کردند؟ و هزاران سوال دیگر که می تواند عدم مقاومت و دفاع نظامیان و مردم عادی سوریه را زیر سوال ببرد. لازم به ذکر است اگر از گذشته و تاریخی که جلوی چشم ما دارد رقم می خورد عبرت و درس نگیریم، خودمان باعث عبرت و درس دیگران خواهیم شد. گذشته چراغ راه آینده است. البته آنچه که در سوریه بشار اسد، در عراق صدام حسین، در لیبی سرهنگ قزافی، در یمن علی عبدالله صالح، در مصر محمد مرسی و ... رخ داد در جلوی چشم ما و در برابر هزاران دوربین و عکاسان و خبرنگاران دارد اتفاق می افتد و گذشته نیست تا براساس منافع آن را تحلیل و تفسیر کنیم و برخی از جاهای آن که در راستای منافع ما نیست آن را سانسور و یا تحریف کنیم. 

 

 

 تشابه معنادار تحولات افغانستان و سوریه

در تبیین آنچه گفته شد اگر اسد از حمایت امریکا در افغانستان از حامد کرزای، اشرف غنی و عبدالله عبدالله و عاقبت حکومت 20 ساله آنان درس می گرفت شاید شاهد این روزها نبود. تاریخ افغانستان نشان داد پیروزی نظامی امریکا بر حکومت اسلامی طالبان یک پیروزی ظاهری و مقطعی بود و هیچ وقت نتوانست حمایت همه اقوام و اقشار جامعه افغانستان را به همراه داشته باشد. لذا تجربه حضور امریکا در افغانستان نشان داد در صورت نبود حمایت مردمی به زور نمی توان به یک کشور و مردم آن دموکراسی داد، حقوق شهروندی داد، آزادی زنان و اقوام را به آنها هدیه کرد. تاریخ افغانستان نشان می دهد علی رغم حضور نظامی امریکا و ناتو در افغانستان و حمایت همه جانب از دولت به ظاهر منتخب مردم نمی توان یک حکومت پایدار و پابرجا پایه ریزی و تاسیس کرد. لذا، نه امریکاهای ها از فرهنگ و تاریخ افغانستان اطلاع دقیق داشتند و نه، روسیه از سوریه؛ در افغانستان نیز طالبان در مدت یک هفته کل کشور را پس گرفت و هیچ مقاومت مردمی و نظامی وجود نداشت و چقدر شباهت دارد به این روزهای سوریه. تغییرات آنقدر سریع بود که خیلی ها غافل شدند؛  چرا غفلت؟ چرایی این امر بسیار مهم است. 

لذا ضمن بررسی عوامل مختلف این رخدادهای تاریخ معاصر باید به عامل اصلی و تاثیرگذار آن یعنی نقش عوامل داخلی و از جمله نارضایتی اکثریت جامعه در طول حکومت های این حاکمان باید توجه ویژه داشت و اینکه این عامل نارضایتی مردم چگونه یواش یواش مثل موریانه چوب های به ظاهر تنومند که به عنوان سقف بالای سر ما هستند را از پای درمی آورند و با یک هل دادن و فشار آوردن بر سر ما فرو می ریزند، باید مورد مداقه قرار گیرد. باید فهمید که نارضایتی ها چگونه شکل می گیرد؟ و چگونه مثل گلوله های برفی تبدیل به یک بهمن می شوند و هرآنچه در مسیر و در برابر خود می بیند با خاک یکسان می کند و برای همیشه از صحنه روزگار ساقط می کند.

نارضایتی ها از بی عدالتی و تبعیض، نابرابری فرصت های اقتصادی، سیاسی و شغلی، و از نادیده گرفته شدن افراد شروع می شود و با عدم تحمل منتقدان، مخالفان و دگراندیشان شدت می گیرد، و با تقسیم جامعه به خودی و غیرخودی صف بندی آنها را مشخص می کند، روز به روز کیک قدرت کوچکتر و کوچکتر می شود و شامل حلقه های خاص و نزدیک حکومت می شود و دیگران از این تبعیض آشکار رنج می برند و تلاش می کنند این بی عدالتی را در جامعه داد بزنند. لذا روز به روز به تعداد مخالفان حکومت ها افزوده می شود و رفته رفته حلقه های قدرت تنگ تر و تنگ تر می شود و هسته ی سخت قدرت انعطاف اش را از دست می دهد و به اکثریت افراد جامعه بدبین می شوند و نیروهای امنیتی بخاطر نگرانی از اعتراض و شورش، هر منتقدِ مصلح و روشنفکر دغدغمند را برانداز و مخالف حکومت تشخیص می دهند و هر صحبت و یا حرکت آنان را اخلال در امنیت ملی تلقی می کنند و آنها را بازداشت، زندانی و یا خانه نشین می کنند و قرارگیری آنها را در هر پست و منصب حکومتی را منع می کنند و همیشه استعلام صلاحیت آنها در قرارگرفتن در پست های مهم منفی از آب در می آید و نهایتا شرایط آنقدر برای ادامه حیاط و فعالیت های اجتماعی و سیاسی تنگ می شود که برخی از آنها به عنوان اپوزیسون روانه خارج از کشور می شوند. 

متاسفانه با حذف و خانه نشین شدن منتقدان، حلقه های نزدیک قدرت برای حفظ جایگاه و پست خود با تملق، چاپلوسی، دروغ و تحلیل های ایدولوژیک غیرعلمی و غیرواقعی از پیشرفت، قدرت و اقتدار نظامی صحبت می کنند و نمی دانند که حکومتی که در دل مردم جا نداشته باشد و پشتوانه مردمی نداشته باشد و روشنفکران و عالمان و نخبگان در آن در مسندهای تصمیم گیر نباشند، پوشالی و توخالی است و با هر بادی مثل بید به خود خواهد لرزید. 

 

 

 چرا بشار اسد، ماندلا نشد؟ 

حکومت اسد سقوط کرد چون گوش شنوا نداشت، چشم بینا هم نداشت و حسابی پوست کلفت شده بود و نصیحت منتقدان دغدغه مند، دوستان و متحدان خود را پشت گوش می انداخت، لذا از فرصت بدست آمده که با کمک متحدان خود از جمله ایران و روسیه بدست آورده بود، استفاده نکرد و اعلام آشتی ملی نکرد و از مخالفان خود دعوت به همکاری و مشارکت در قدرت نکرد و اینجاست تفاوت نلسون ماندلا و اسد مشخص می شود. نلسون ماندلا پس از آزاد شدن از زندان و رسیدن به قدرت همه مخالفان خود را می بخشد و آنها را برای مشارکت در قدرت دعوت می کند. در حالیکه بشار اسد پس از پیروزی بر مخالفان شرایطی فراهم نکرد تا اصلاحات در یک بستر آرام صورت گیرد و خود زمینه کنارگیری از قدرت را با دستان خود فراهم کند و عفو عمومی اعلام کند و همه مخالفان را در کنار خود گرد آورد تا بتواند خرابی ها و ویرانی های سوریه را توسط مردم سوریه و متحدان خود بسازد. بله، حکومت اسد سقوط کرد و نه تنها خود اسد باخت بلکه طرفداران داخلی و متحدان خارجی خود را نیز در یک شرایط بسیار بحرانی رها کرد و تکلیف آنها را برای آینده سوریه مبهم و نامعلوم گذاشت و یا به عبارتی در شرایط بن بست و آچماز قرار داد که نه راه پیش دارند و نه راه پس! 

 

 

آیا سوریه تبدیل به یک حکومت دموکراتیک خواهد شد؟

در این بین سوالات مهتر آنجاست که آیا مخالفان اسد برنده و پیروز شده اند؟ آیا سوریه تبدیل به یک حکومت دموکراتیک با آزادی های مدنی، مذهبی و قومیتی تبدیل خواهد شد؟ آیا کشورها و سیاستمدارانی که از مخالفان اسد حمایت کردند تا به قدرت برسند در سوریه به منافع خود خواهند رسید؟ پاسخ به این سوال نیاز به زمان دارد. ولی بررسی های تاریخی نشان می دهد آزادی های مدنی، حقوق شهروندی، دموکراسی، حقوق بشر، آزادی پوشش، حقوق زنان و اقلیت ها مواردی نیستند که دیگران اعم از کشورهای خارجی و یا حاکمان یک شب و به صورت اتفاقی به جامعه بدهند. این باید زمانش فرارسد و تک تک شهروندان به این باور و یقین برسند که این موارد حق آنها است و برای رسید به آن هزینه داده باشند و ظرفیت چنین آزادی ها در تک تک افراد آن جامعه و کارگزاران آن ایجاد و نهادینه شده باشد.

 

 

 این موارد مثل میوه یک درخت است باید زمان آن فرا رسد تا میوه رسیده و سالم را بچینید و با لذت میل کنید و لذا اول باید نهال آن را بکارید و خاک آن خاک مناسب و دارای مواد لازم برای رشد و نمو آن درخت باش.د به موقع آب و کود دهید و از آن مراقبت کنید تا کرم در ریشه و یا تنه آن نیفتد تا رشد کند تا به مرحله شکوفه دهی و باردهی برسد و نباید عجله کنید و آن را نرسیده، نارس و کال بچینید چون در آن صورت طعم گس خواهد داشت. آنانی که در داخل کشورمان و یا در کشورهای خارجی از اتفاقی که در سوریه افتاده است احساس خوشحالی می کنند و اعلام می کنند پایان حکومت دیکتاتورها و مستبدان همین است. اینان از فرهنگ لایه لایه و اختلافات قومی و قبیله ای سوریه خبر ندارند و اینها چندان دلسوز مردم سوریه نسیتند بلکه برای خنک شدن دلشان دارند شادی می کنند. ولی نمدانند آنچه که نپاید دلبستگی را نشاید. به این دوستان عرض می کنم تا شرایط فراهم نشود قوانین، مقررات و تک تک احاد جامعه به اصلاحات تدریجی در فضای آرام باور و یقین نداشته باشند. انقلاب ها ها تنها چهره مستبدان و دیکتاتورها را عوض می کند و خیلی مواقع دیکتاتورهای بعدی که به قدرت می رسند در مدت زمان کوتاه روی مستبدان قبلی را سفید می کنند و آنقدر بد عمل می کنند تا مردم از حاکمان قبلی به عنوان خدابیامرز یاد می کنند.

 

 

 لذا در سوریه منتظر تسویه حساب های شخصی باشید، منتظر هرج و مرج باشید، منتطر تجزیه آن باشید، منتطر درگیرهای قومی، قبیله ای و مذهبی باشید، مطمئین باشید به این زودی امنیت و آرامش در سوریه ایجاد نخواهد شد چون تقسیم قدرت و منافع کار آسانی نیست که مخالفان به راحتی سر آن کوتاه بیایند هرکدام از این نیروها طرفداران داخلی و خارجی دارند که به دنبال حداکثر منافع خود در حداقل زمان ممکن هستند و دلهای اینها پر از نفرت و کینه است و به این راحتی گذشت، بخشش و عفو عمومی اعلام نخواهد شد و نظر و خواست مردم سوریه فعلا در اولویت مخالفان به قدرت رسیده نبوده و نخواهد بود ممکن است چند تا شعار، عکس با ظاهر زیبا و عامه پسند و غرب پسند هم به نمایش بگذارند. ولی شما به اینها باور نداشته باشید، چون خود آنهایی که این حرف ها را می زنند به آن باور ندارند. مگر و باز تاکید می کنم، مگر اینکه شانس و بخت و اقبال با مردم سوریه همراه باشد تا مخالفان به قدرت رسیده به سمت مردم سالاری حرکت کنند و با مخالفان مدارا کنند. البته من شخصا بعید می دانم با این همه متغیرهای اثرگذار در سوریه شانس و اقبال جای در حکومت های آینده نه تنها در سوریه بلکه در کشورهای خاورمیانه داشته باشد ولی ما به امید آن روز نشسته ایم./شرق 

اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها