آخرین اخبار
۰۷ آذر ۱۴۰۳ - ۱۷:۵۰
زندگی زوج جوان بخاطر اختلافات مالی به بن بست رسید
بازدید:۳۵۸
صد آنلاین | دعوای زوج جوان بر سر مسائل مالی، درنهایت پای آنها را به دادگاه خانواده کشاند. این زوج که به خاطر خانواده‌های‌شان با یکدیگر درگیر شده بودند، تصمیم گرفتند برای همیشه به زندگی مشترک خود پایان دهند. زن جوان وقتی دید که برادرشوهرش، پول مادرش را پس نمی‌دهد، جنجال بزرگی به‌راه انداخت.
کد خبر : ۱۲۸۸۴۹

 

به گزارش صد آنلاین،  زن وقتی درمقابل قاضی دادگاه خانواده قرارگرفت، درباره ماجرای زندگی‌اش گفت: آقای قاضی برادرشوهرم مرد قابل اطمینانی نیست. او سر مادرم را کلاه گذاشت و پول‌هایش را بالا کشید. قبلا هم چند بار دربین دوستان و آشنایان این کار را کرده بود، ولی اهمیت ندادم. تصور نمی‌کردم که همین کار را با مادر پیر وتنهای من بکند.برادرشوهرم درکارخرید و فروش زمین و ملک است. چند وقت پیش مادرم پولی به دستش رسید و تصمیم گرفت،با آن چیزی برای خودش بخرد.

 

در یک مهمانی، برادرشوهرم موضوع را فهمید و از مادرم خواست که برای خودش زمینی بخرد و سرمایه‌گذاری کند. مادرم قبول کرد و قرار شد او زمینی  برایش پیدا کند. با این‌که برادرشوهرم چند باری سر بقیه را کلاه گذاشته بود و پول مردم را خورده بود ولی تصور نمی‌کردم که سر مادرم هم کلاه بگذارد. از سوی دیگر برادرشوهرم مرتب خانه ما است و من از او پذیرایی می‌کنم. او پول‌های مادرم را گرفت و چند ماه برای خرید زمین، او را سرکار گذاشت. زمین گران شد و مادرم به آن چیزی که می‌خواست، نرسید. حتی پول او را هم پس نداد و هر بار امروز و فردا کرد تا این‌که سر همین موضوع با شوهرم دعوایم شد. او به جای این‌که از من حمایت کند، از برادرش حمایت کرد. سر من فریاد زد و گفت می‌خواستید، پول‌تان را به او ندهید. خیلی از رفتار شوهرم شوکه شدم. باورم نمی‌شد در چنین مسأله مهمی، این‌طور رفتار کند. برای همین دیگر طاقت نیاوردم. چند ماه است که سر این موضوع با هم درگیر هستیم. دیگر پای خانواده‌ها به میان آمده، برای همین تصمیم به جدایی گرفتیم.

 

در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی همسرم موضوع را زیادی بزرگ کرده است. به خاطر کسادی بازار، برادرم نتوانست آنچه مدنظر مادرزنم بود را بخرد. از طرفی مادرزنم خیلی حساس بود و در این زمینه وسواس داشت. اتفاقا او هم برادرم را خیلی اذیت کرد. برادرم چند مورد زمین، برای مادرزنم انتخاب کرد؛ ولی هیچ‌کدام آنها را نپسندید. دلیل طولانی شدن این ماجرا هم همین بود. همسرم این موضوع را باور ندارد و می‌خواهد تمام تقصیر را به گردن برادر من بیندازد. او به خاطر این ماجرا، به تمام خانواده من توهین کرد. تاجایی که به او گفتم می‌خواستی پول‌های مادرت را به برادرم ندهی. این موضوع به من ارتباطی ندارد. ولی همسرم توقع داشت که من ارتباطم را با برادرم و کل خانواده‌ام قطع کنم تا از این طریق از او حمایت کرده باشم. در صورتی که در چنین ماجرایی او و مادرش هم مقصر بودند و می‌شد این موضوع را با صحبت حل کرد؛ بنابراین من هم دیگر نمی‌خواهم در کنار این زن زندگی کنم.

در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و از این زوج خواست با یک مشاوره خانواده مشورت کنند.

دعوای زوج جوان بر سر مسائل مالی، درنهایت پای آنها را به دادگاه خانواده کشاند. این زوج که به خاطر خانواده‌های‌شان با یکدیگر درگیر شده بودند، تصمیم گرفتند برای همیشه به زندگی مشترک خود پایان دهند. زن جوان وقتی دید که برادرشوهرش، پول مادرش را پس نمی‌دهد، جنجال بزرگی به‌راه انداخت.

به گزارزش جام جم، زن وقتی درمقابل قاضی دادگاه خانواده قرارگرفت، درباره ماجرای زندگی‌اش گفت: آقای قاضی برادرشوهرم مرد قابل اطمینانی نیست. او سر مادرم را کلاه گذاشت و پول‌هایش را بالا کشید. قبلا هم چند بار دربین دوستان و آشنایان این کار را کرده بود، ولی اهمیت ندادم. تصور نمی‌کردم که همین کار را با مادر پیر وتنهای من بکند.برادرشوهرم درکارخرید و فروش زمین و ملک است. چند وقت پیش مادرم پولی به دستش رسید و تصمیم گرفت،با آن چیزی برای خودش بخرد. در یک مهمانی، برادرشوهرم موضوع را فهمید و از مادرم خواست که برای خودش زمینی بخرد و سرمایه‌گذاری کند. مادرم قبول کرد و قرار شد او زمینی  برایش پیدا کند. با این‌که برادرشوهرم چند باری سر بقیه را کلاه گذاشته بود و پول مردم را خورده بود ولی تصور نمی‌کردم که سر مادرم هم کلاه بگذارد. از سوی دیگر برادرشوهرم مرتب خانه ما است و من از او پذیرایی می‌کنم. او پول‌های مادرم را گرفت و چند ماه برای خرید زمین، او را سرکار گذاشت. زمین گران شد و مادرم به آن چیزی که می‌خواست، نرسید. حتی پول او را هم پس نداد و هر بار امروز و فردا کرد تا این‌که سر همین موضوع با شوهرم دعوایم شد. او به جای این‌که از من حمایت کند، از برادرش حمایت کرد. سر من فریاد زد و گفت می‌خواستید، پول‌تان را به او ندهید. خیلی از رفتار شوهرم شوکه شدم. باورم نمی‌شد در چنین مسأله مهمی، این‌طور رفتار کند. برای همین دیگر طاقت نیاوردم. چند ماه است که سر این موضوع با هم درگیر هستیم. دیگر پای خانواده‌ها به میان آمده، برای همین تصمیم به جدایی گرفتیم.

در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی همسرم موضوع را زیادی بزرگ کرده است. به خاطر کسادی بازار، برادرم نتوانست آنچه مدنظر مادرزنم بود را بخرد. از طرفی مادرزنم خیلی حساس بود و در این زمینه وسواس داشت. اتفاقا او هم برادرم را خیلی اذیت کرد. برادرم چند مورد زمین، برای مادرزنم انتخاب کرد؛ ولی هیچ‌کدام آنها را نپسندید. دلیل طولانی شدن این ماجرا هم همین بود. همسرم این موضوع را باور ندارد و می‌خواهد تمام تقصیر را به گردن برادر من بیندازد. او به خاطر این ماجرا، به تمام خانواده من توهین کرد. تاجایی که به او گفتم می‌خواستی پول‌های مادرت را به برادرم ندهی. این موضوع به من ارتباطی ندارد. ولی همسرم توقع داشت که من ارتباطم را با برادرم و کل خانواده‌ام قطع کنم تا از این طریق از او حمایت کرده باشم. در صورتی که در چنین ماجرایی او و مادرش هم مقصر بودند و می‌شد این موضوع را با صحبت حل کرد؛ بنابراین من هم دیگر نمی‌خواهم در کنار این زن زندگی کنم.

در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و از این زوج خواست با یک مشاوره خانواده مشورت کنند.

 
سایت جنایی
اشتراک گذاری:
برچسب ها :
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها