به گزارش صد آنلاین، زن جوان در جلسه دادگاه به قاضی گفت: «پنج سال پیش با افشین ازدواج کردم. پدر افشین از همان ابتدا خانهای به ما داد که در آن زندگی میکردیم و به نام او بود. پس از سالها، ما بالاخره توانستیم یک خانه کوچک برای خود بخریم که در خرید آن، طلاهایم را فروختم. ما آن خانه را اجاره دادیم.
دو سال پیش، صاحبخانه پدر و مادرم را از خانه بیرون کرد و برای آنها دنبال مسکن بودیم. من پیشنهاد دادم که آنها به خانه ما بیایند و افشین برایشان اجاره تعیین کرد. من ناراحت شدم، ولی حرفی نزدم. توقع داشتم او حداقل به آنها تخفیف بدهد، اما افشین مثل غریبهها با آنها برخورد کرد. چند وقت پیش، وقتی سال نو نزدیک بود، افشین گفت باید اجاره را بالا ببرد و از املاکی قیمت جدید را پرسید. دیگر نتوانستم تحمل کنم. به او گفتم حق ندارد با پدر و مادرم اینطور رفتار کند. افشین آنها را تحقیر کرد و من هم دیگر نمیخواهم با او زندگی کنم.»
افشین، شوهر زن، نیز در دادگاه گفت: «قاضی محترم، من با زحمت آن خانه را خریدم. همسرم طلاهایش را فروخت، ولی تمام هزینه خانه را من تأمین کردم. اجاره دادن آن خانه برای ما درآمدی است که به آن احتیاج داریم. همسرم انتظار دارد پدر و مادرش رایگان در آنجا زندگی کنند، در حالی که وضعیت مالی آنها خوب است و آنها هم حاضر به پرداخت اجاره هستند. من نمیتوانم رفتارهای همسرم را تحمل کنم و برای همین درخواست جدایی دارم.»
در پایان، قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، اما با توجه به اصرار آنها، رسیدگی به پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و از آنها خواست با مشاور خانواده مشورت کنند.