۱۹ مهر ۱۴۰۳ - ۱۸:۲۷
توطئه عجیب مرد مغازه‌دار علیه همسرش؛ او را سارق معرفی کرد تا از مهریه فرار کند
بازدید:۱۴۱
صد آنلاین | دختر جوانی به پلیس مراجعه کرد و اعلام کرد که گوشی‌اش توسط دو موتورسوار به سرقت رفته و پس از بررسی‌ها، راز تکان‌دهنده باند سرقت و اعترافات عجیب شوهر او فاش شد.
کد خبر : ۱۱۸۵۶۷

به گزارش صد آنلاین،داستان از یک سرقت ساده موبایل شروع شد اما خیلی زود به یکی از پیچیده‌ترین و شوکه‌کننده‌ترین پرونده‌های سرقت در تهران تبدیل شد. آنچه که ابتدا به نظر می‌رسید، تنها یک دزدی خیابانی معمولی باشد، خیلی زود وارد ماجرای عجیبی از خیانت، دروغ و تقلب شد. پلیس در پی تحقیقات بیشتر، رازهای تکان‌دهنده‌ای از پشت پرده این سرقت‌های سریالی کشف کرد.

 

 

مرد مغازه‌دار که در مظان اتهام قرار گرفته بود، برای نجات خود، همسرش را به باند سرقت مرتبط دانست و ماجرا را به چنان مسیری کشاند که تصورش هم دشوار است. این گزارش را تا انتها بخوانید تا با اعترافات شگفت‌انگیز این پرونده جنجالی آشنا شوید.

 


چند روز قبل دختر جوانی خود را به پلیس رساند و از سرقت گوشی تلفن همراهش توسط دو مرد موتورسوار خبر داد.

 


تحقیقات برای دستگیری سارقان موتورسوار آغاز شد و بازبینی دوربین‌های مداربسته حکایت از آن داشت که گوشی‌قاپ‌ها، صورتشان را با ماسک و کلاه پوشانده و پلاک موتورسیکلت‌شان را نیز مخدوش کرده بودند. بدین ترتیب سارقان هیچ ردی از خود به جا نگذاشته بودند. در حالی که بررسی‌ها برای دستگیری سارقان گوشی‌قاپ ادامه داشت، کارآگاهان با شکایت‌های مشابه مواجه شدند. بررسی‌ها نشان می‌داد چهار پسر جوان در غرب و شمال غربی پایتخت سرقت‌ها را رقم می‌زنند.

 

 

باتوجه به سریالی بودن گوشی‌قاپی‌ها، تحقیقات ادامه یافت تا اینکه دختر جوانی با پلیس تماس گرفت و گفت: من یک مغازه موبایل فروشی در غرب تهران را می‌شناسم که پاتوق سارقان گوشی‌قاپ است. با این اطلاعات مأموران به محل رفته و فروشنده مغازه به نام اردشیر را تحت بازجویی قرار دادند. اما مرد جوان که خود را در محاصره مأموران می‌دید مدعی شد همسرش با همدستی سه مرد دیگر سرقت‌ها را مرتکب شده است. او در تحقیقات گفت: همسرم یکی از اعضای باند سرقت است. او از من خواسته تا گوشی‌های تلفن سرقتی را در مغازه‌ام به فروش برسانم. او لباس مردانه می‌پوشد و به همراه سه عضو دیگر باند، به صورت سریالی برای سرقت می‌روند.

 

 

زمانی که با مخالفتم مواجه شد، مرا تهدید کرد که مهریه‌اش را به اجرا می‌گذارد. من هم که توانایی پرداخت مهریه میلیاردی او را نداشتم و می‌دانستم با شکایت او به زندان می‌افتم، قبول کردم که گوشی‌های سرقتی را در مغازه‌ام بفروشم. باتوجه به اظهارات اردشیر، کارآگاهان پلیس به سراغ همسر او رفتند اما زن جوان منکر ادعاهای همسرش شد و گفت: وقتی با اردشیر آشنا شدم او گفت دانشجوی دکترا در رشته اقتصاد و پولدار و تاجر است. از سفرهایش به کشورهای عربی برای تجارت می‌گفت و اینکه مغازه موبایل‌فروشی دارند و بیشتر موبایل‌ها را نیز خودشان از خارج کشور وارد می‌کنند. من هم خام حرف‌هایش شدم و با او عقد کردم اما بعد از عقد متوجه رفتارهای مشکوک او شدم.

 

 

شب‌ها دیر به خانه می‌آمد و خیلی مواقع تلفن همراهش خاموش بود. وقتی از او می‌پرسیدم شب‌ها کجا می‌رود هربار یک بهانه می‌آورد. فکر می‌کردم به من خیانت می‌کند اما بالاخره یک شب از رازش با خبر شدم؛ او و سه نفر از دوستانش سارق بودند و گوشی‌قاپی می‌کردند. وقتی از سرقت‌های او با‌خبر شدم، تصمیم به جدایی گرفتم و حتی حاضر بودم که مهریه‌ام را ببخشم تا طلاقم دهد اما او قبول نکرد و من هم تصمیم گرفتم او و همدستانش را لو بدهم. با اظهارات دختر جوان، اردشیر بازداشت شد و در ادامه تحقیقات به سرقت‌های سریالی به همراه سه همدستش اعتراف کرد. با اعتراف او، همدستانش نیز بازداشت شدند و به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت در اختیار اداره آگاهی قرار داده شدند و تحقیقات برای شناسایی سایر مالباختگان احتمالی این باند ادامه دارد.

 


می‌خواستم انتقام بگیرم

 


اردشیر، ۳۰ ساله، دانشجوی انصرافی رشته اقتصاد در مقطع کاردانی است و مدتی است که به همراه سه نفر از دوستانش گوشی‌قاپی‌های سریالی را رقم می‌زند.

 


چرا به دروغ گفتی همسرت سارق است؟

 

چون من به خاطر او دزد شدم. من دانشجوی انصرافی بودم البته در مورد وضع مالی خودم و خانواده‌ام دروغ گفته بودم و وضع مالی خوبی نداشتیم. حتی مغازه‌ای که در آن کار می‌کردم متعلق به یکی از دوستانم بود. برای اینکه همسرم متوجه دروغ‌هایم نشود مجبور شدم سرقت کنم. یک روز که داخل مغازه بودم، مردی به سراغم آمد و خواست موبایل سرقتی از او خریداری کنم، ابتدا مخالفت کردم اما او از سود بالای این کار گفت. من هم که نیاز به پول داشتم قبول کردم، بعد هم وارد سرقت شدم و همدستانم آموزش‌های لازم را به من دادند و من هم خیلی زود یاد گرفتم.

 


تا به حال دستگیر نشده بودی؟

 

نه ولی نمی‌دانم چه شد همسرم فهمید من و دوستانم سارق هستیم و می‌خواست طلاق بگیرد. حتی گفت مهریه‌اش را نمی‌خواهد و فقط می‌خواهد من او را طلاق دهم.

 


چطور می‌توانستم این کار را انجام دهم، درحالی که به خاطر او این همه خطر را به جان خریده بودم. چند بار برای اینکه دستگیر نشوم از دست پلیس فرار کرده بودم و بدترین حس‌ها را تجربه کرده بودم. وقتی پلیس به سراغم آمد برای انتقام از همسرم او را سارق معرفی کردم.

 


نظرات و تحلیل‌های خود را با ما در صد آنلاین به اشتراک بگذارید.

اشتراک گذاری:
برچسب ها :
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها