آخرین اخبار
۱۷ مهر ۱۴۰۳ - ۰۵:۴۳
قتل بر سر هیچ و پوج
بازدید:۳۲۳۹
صد آنلاین | ساکنان ساختمان و اهالی کوچه با دیدن این صحنه به سرعت موضوع را به پلیس خبر دادند و مرد جوان را نیز برای نجات جانش با آمبولانس به بیمارستان منتقل کردند. 
کد خبر : ۱۱۷۹۱۸
به گزارش صد آنلاین، مرد افغان که متهم است با همدستی دو برادرش مرتکب قتل شده، ادعا کرد پس از اینکه برادر خردسالش زنگ همسایه‌ها را زد و فرار کرد، حادثه رقم خورد. 
دقایقی مانده به ساعت ۱۹ عصر روز چهارشنبه ۲۷ تیرماه امسال، ساکنان ساختمانی مسکونی در نزدیکی میدان خراسان در جنوب تهران با شنیدن صدای درگیری چند مرد و زن سراسیمه از خانه‌های خود بیرون آمدند. صدای درگیری از طبقه سوم به گوش می‌رسید و وقتی اهالی ساختمان به طبقه سوم رفتند با پیکر خونین مرد جوانی روبه‌رو شدند که با سه برادر افغان درگیر شده بود. 
 
 ضربه مرگبار
ساکنان ساختمان و اهالی کوچه با دیدن این صحنه به سرعت موضوع را به پلیس خبر دادند و مرد جوان را نیز برای نجات جانش با آمبولانس به بیمارستان منتقل کردند. 
لحظاتی بعد تیمی از مأموران کلانتری بی‌سیم در محل حاضر شدند و دریافتند مرد زخمی به هواخواهی زن‌برادر باردارش که در طبقه چهارم این ساختمان همراه شوهرش زندگی می‌کند با سه برادر افغان درگیر و به شدت زخمی شده و در بیمارستان تحت درمان است. 
مأموران پلیس برای بررسی حادثه به بیمارستان رفتند که تیم پزشکی اعلام کرد مرد جوان همان لحظات اولیه ورود به بیمارستان به دلیل شدت خونریزی و اصابت ضربه جسم نوک تیز به قفسه سینه‌اش فوت کرده است. 
با اعلام قتل پسر ۲۸ ساله، قاضی محسن اختیاری، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تحقیقات خود را درباره این حادثه مرگبار آغاز کردند. 
 
 شارژ ساختمان
بررسی تیم جنایی نشان داد زن‌برادر مقتول ساعتی قبل از درگیری مرگبار با سه برادر افغان سر موضوع شارژ ساختمان مشاجره می‌کند و از آنجایی که شوهرش در خانه نبوده، برادرشوهرش حمید به هواخواهی او وارد درگیری می‌شود که به دست سه برادر افغان به قتل می‌رسد. 
زن‌برادر مقتول به مأموران گفت: «من و شوهرم دو سال قبل طبقه چهارم این ساختمان را اجاره کردیم و یک سال بعد هم خانواده‌ای افغانی طبقه سوم ساختمان را اجاره کردند. از همان بدو ورود این خانواده، مشکلات ساختمان شروع شد. شلوغ‌بازی فرزند خردسال آن‌ها داخل ساختمان و رفت و آمد افراد به خانه آن‌ها و از همه بدتر رفتار سه برادر افغان همه ما را کلافه کرده بود. البته ما مدت‌هاست که بر سر شارژ و نظافت ساختمان اختلاف داشتیم. روز حادثه شوهرم به‌خاطر مأموریت کاری خارج از تهران بود که مزاحمت‌های آن‌ها دوباره شروع شد، از طرفی سه برادر به در خانه ما آمدند و بعد هم شروع به فحاشی کردند. من به شوهرم خبر دادم و، چون باردارم، شوهرم از برادرش خواسته بود پیش من بیاید تا تنها نباشم. وقتی حمید وارد ساختمان شد، سه برادر با او درگیر شدند و یکی از آن‌ها با چاقو برادرشوهرم را زخمی کرد و بعد هم سه نفری فرار کردند. ما با آمبولانس حمید را به بیمارستان رساندیم، اما او فوت کرد.»
 
 بازداشت قبل از خروج 
همزمان با انتقال جسد مقتول به پزشکی قانونی، مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی و دستگیری متهمان ادامه دادند. بررسی‌ها حکایت از آن داشت سه برادر افغان به صورت غیرمجاز وارد ایران شده‌اند و تصمیم دارند پس از حادثه به صورت مخفیانه از ایران خارج شوند و به کشورشان فرار کنند. 
بنابراین مأموران در بررسی‌های فنی رد سه متهم را در خانه یکی از بستگانشان زدند و قبل از اینکه از تهران خارج شوند آن‌ها را به دام انداختند. 
سه متهم پس از انتقال به اداره پلیس به جرم خود اقرار کردند و قتل را برادر ۱۸ ساله به نام بصیر به گردن گرفت. 
 
 ادعای دروغ 
وی در بازجویی‌ها ادعا کرد هنگام درگیری لیوان شیشه‌ای را به طرف مقتول پرت کرده و حمید با تکه‌ای از همان لیوانی شکسته شده به قتل رسیده است. 
متهم در حالی این ادعا را مطرح می‌کرد که پزشکی قانونی اعلام کرده بود پسر ۲۸ ساله با اصابت ضربه چاقو به قفسه سینه‌اش به قتل رسیده است. بنابراین مأموران پس از اعلام نظریه پزشکی قانونی دوباره از متهم تحقیق کردند. 
قاتل صبح دیروز در بازجویی‌ها اعتراف کرد حمید را با چاقو به قتل رسانده و آن را داخل گوشت‌های یخچال فریزر خانه‌شان مخفی کرده است. 
بنابراین متهم برای تحقیق دوباره در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت و مأموران هم برای کشف چاقو به خانه قاتل رفتند. 
 
 مزاحمت 
بصیر که در آخرین بازجویی‌ها به قتل پسر جوان با چاقو اعتراف کرده بود، مدعی شد درگیری به‌خاطر مزاحمت‌هایی بود که برادر پنج ساله‌اش برای زن باردار به وجود آورده بود. 
 
بصیر کی به ایران آمدی؟ 
من و برادر پنج ساله‌ام دو هفته قبل از حادثه مرگبار به صورت غیرقانونی به ایران آمدیم. مادرم همراه برادر و خواهران دیگرم در افغانستان بودند و قرار بود مدتی بعد آن‌ها هم به ایران بیایند که این اتفاق افتاد. 
 
روز حادثه دو برادرت هم در درگیری حضور داشتند؟ 
بله، اما آن‌ها برادران نانتی من هستند. 
 
بیشتر توضیح بده؟ 
پدرم دو زن دارد و همراه زن اول و دو برادر ناتنی‌ام و فرزندان دیگرش یک سال قبل به ایران آمدند و در آن ساختمان ساکن شدند. قرار بود پدرم ما را هم به ایران بیاورد که من و برادر پنج ساله‌ام دو هفته قبل از حادثه به ایران آمدیم. 
 
چه شد که در درگیری حمید را به قتل رساندی؟ 
من تازه به ایران آمده بودم و اصلاً او را نمی‌شناختم. روز حادثه او به نامادری‌ام توهین کرد که من عصبانی شدم و او را با چاقو زدم. 
 
به‌خاطر شارژ ساختمان با هم درگیر نشدید؟ 
من از شارژ ساختمان خبر نداشتم و دو برادر ناتنی‌ام در جریان مسائل ساختمان بودند. روز حادثه درگیری به‌خاطر مزاحمت‌هایی بود که برادر پنج ساله‌ام برای زن بادار به وجود آورده بود. 
 
چه مزاحمتی؟ 
او همراه دوستان هم‌سن و سالش در کوچه بازی می‌کردند و زنگ خانه همسایه را می‌زدند و فرار می‌کردند. آن روز فکر کنم پنج، شش بار زنگ خانه زن باردار را زدند و فرار کردند که زن همسایه با شوهرش تماس می‌گیرد و موضوع را به او می‌گوید و شوهرش هم از برادرش می‌خواهد به ساختمان بیاید و موضوع را حل و فصل کند که به قتل می‌رسد. 
 
چرا به‌خاطر یک موضوع بچگانه مرتکب قتل شدی؟ 
مقتول وقتی به ساختمان آمد به نامادری‌ام گفت که بچه‌اش را درست تربیت نکرده و برای دیگران مزاحمت ایجاد کرده است. سر همین موضوع با هم مشاجره کردیم و او به ما فحاشی کرد. من لیوانی به سمتش پرت کردم که به صورتش برخورد کرد و لبش را برید. پس از این حادثه، او به طرفم حمله‌ور شد و من هم که خیلی عصبانی بودم با چاقو ضربه‌ای به او زدم که ضربه به قفسه سینه‌اش برخورد کرد. 
 
چرا دروغ گفته بودی که با لیوان به قتل رسیده؟ 
وقتی دستگیر شدم، ترسیدم که بگویم با چاقو پسر جوان را به قتل رسانده‌ام و می‌خواستم مأموران را فریب بدهم، به همین خاطر به دروغ گفتم تکه لیوان شکسته شده به شکمش برخورد کرد. 
 
چاقو را کجا پنهان کردی؟ 
پس از حادثه، چاقو را داخل گوشت‌های یخچال فریزر مخفی کردم و از خانه فرار کردیم. 
می‌خواستید به کجا فرار کنید؟ 
وقتی فهمیدیم پسر جوان فوت کرده، سه نفری تصمیم گرفتیم از ایران فرار کنیم. همه وسایلمان را جمع کردیم و به خانه یکی از بستگان رفتیم تا از آنجا به سمت مرز فرار کنیم، اما مأموران خیلی زود ما را دستگیر کردند.
 
اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها