نویسنده: علی مفتح، دانش آموخته رشته مطالعات اروپایی از بلژیک
زمانی که به مطبوعات و رسانه های غربی نگاه می کنیم، می بینیم که تنها از یک موضوع صحبت می شود و آن شکست روسیه در اوکراین است. این صحبت ها از همان روز اول جنگ جریان داشته است. در مواقعی حتی از بیماری وخیم رئیس جمهور روسیه، احتمال کودتا، فروپاشی، ورشکستگی، انقلاب، و غیره در داخل روسیه هم صحبت شده است که تا به امروز همواره در جریان بوده است. قطعا شروع جنگ با مشکلاتی برای روسیه همراه بوده اما سوالی که باید پرسید این است که روسیه تا چه مقدار به هدف خود در اوکراین دست پیدا کرده و آیا قادر به ادامه جنگ و پیروزی در آن خواهد بود؟ البته در این میان باید تبلیغات جنگی را از تحلیل ها جدا کرد. به طور مسلم هیچ جنگی بدون هزینه نیست، اما کشوری که در جنگ شرکت می کند این هزینه را پرداخت می کند تا از هزینه بزرگ تر جلوگیری شود. اندکی بیش تر از یک سال گذشته بود که در مقاله ای با عنوان «چرا قلعه روسیه با تحریم فرو نخواهد ریخت» توضیح داده شد که روسیه با برنامه وارد جنگ شده و اقتصاد آن توانایی ایستادگی در برابر تحریم ها را دارد. این بار، مقاله حاضر سعی خواهد داشت تا توضیح دهد که چرا روسیه در جنگ اوکراین شکست نخواهد خورد.
روسیه در حال نابود کردن اوکراین است
در آخرین ارزیابی از خسارات جنگ، مدرسه اقتصادی کیف عمق فاجعه را با این آمار به تصویر کشیده است:
از زمان شروع جنگ تاکنون ۱۵۳٫۸۶ ساختمان نابود شده و یا خسارت دیده است. از این تعداد، ۱۳۶ هزار خانه مسکونی خصوصی و ۱۷٫۵۰۰ ساختمان آپارتمان بوده است.
تخمین زده می شود که ۱۲۱۶ مجتمع درمانی تاکنون نابود و یا تخریب شده است که مبلغی نزدیک به دو میلیارد دلار ضرر به جای گذاشته است.
در کل، ۹۱۵ واحد آموزشی کاملا تخریب و یا آسیب دیده اند. به این آمار باید ۱۴۹۷ مدرسه و ۹۰۹ کودکستان را هم اضافه کرد.
بیش از دو میلیارد دلار برآورد تخریب مکان های فرهنگی، گردشگری و دینی بوده است که در میان آن ها ۱۸۰۰ مرکز فرهنگی، ۳۴۸ ساختمان دینی، ۳۴۳ مرکز ورزشی و ۱۶۴ مرکز گردشگری قرار دارد.
آسیب مستقیم به کارخانه ها و مراکز تولیدی مبلغی حدود ۱۱٫۳ میلیارد دلار برآورد می شود و در کل ۴۲۶ واحد تولیدی متوسط و بزرگ در اثر جنگ تخریب شده و یا ضرر دیده اند. در این میان، مجتمع های کشاورزی و دامداری بیش ترین سهم از آسیب ناشی از جنگ را به خود اختصاص داده اند.
از زمان شروع جنگ تاکنون، ۱۹ فرودگاه و حداقل ۱۲۶ ایستگاه قطار آسیب دیده اند که در کل مبلغی معادل ۳۶٫۲ میلیارد دلار هزینه روی دست اوکراین گذاشته است. در این میان، بعضی فرودگاه ها چندین بار مورد حمله نیروهای روس قرار گرفته اند.
بیش از ۲۵ هزار کیلومتر جاده و ۳۴۴ پل تاکنون آسیب دیده و یا به طور کامل تخریب شده اند. رقمی بیش تر از ۲۹ میلیارد دلار زیان به اوکراین در این زمینه وارد شده است.
بر اساس برآوردهای اولیه، ۵۰۷ کیلومتر راه آهن معادل ۴٫۳ میلیارد دلار در پی جنگ آسیب دیده است. دیگر آمار مرتبط با حمل و نقل متعلق به خودروهای شخصی و عمومی است که برآورد می شود تاکنون ۲۰۷ هزار خودرو شخصی و ۱۶۲۹ خودرو آتش نشانی آسیب دیده و یا به طور کامل از بین رفته اند.
آسیب مستقیم به زیرساخت های انرژی اوکراین ۸٫۱ میلیارد دلار تخمین زده می شود. ۳۲۷ کیلومتر لوله کشی فاضلاب نابود شده و ۷۰ ایستگاه فاضلاب تخریب و یا به طور کلی نابود شده است.
بخش کشاورزی که عمده منبع درآمدی اوکراین به حساب می آید آسیب شدیدی را متحمل شده است. ۲۶ درصد از زمین های کشاورزی زیان دیده اند و تنها در سال ۲۰۲۲ میلادی تولید محصولات کشاورزی در اوکراین با ۴۰ درصد کاهش مواجه شده است. کشوری که روزگاری به «سبد نان جهان» مشهور بود و قادر به تامین غذای ۴۰۰ میلیون نفر بود حالا مجبور به دریافت کمک از برنامه جهانی غذا است چرا که حدود ۴۰ درصد از جمعیت آن غذای ناکافی برای خوردن دارد. سازمان ملل اخیرا در گزارشی نسبت به «سقوط آزاد به فقر» در اوکراین هشدار داده که نتیجه آن می تواند باعث فقر فراگیر نزدیک به ۹۰ درصد از جمعیت این کشور شود. در حال حاضر، حدود ۳۰ درصد از خاک اوکراین، یعنی مساحتی معادل ۱۸۰ هزار کیلومتر مربع یا ۴٫۳ برابر کشور سوئیس آلوده به مین های جنگی شده است که تهدیدی برای ۱۰ میلیون اوکراینی به حساب می آید. به گفته رئیس دفتر بحران برنامه توسعه سازمان ملل، اوکراین «تبدیل به یکی از بزرگ ترین میدان های مین در جهان شده است.»
بعلاوه، ۴۷ درصد از کارخانه های اوکراینی از کار ایستاده اند که همین هم باعث شده تا میزان درآمد مالیاتی دولت در کنار درآمد از دست رفته بخاطر تغییر کاربری کارخانه ها به تولیدی های ابزارآلات جنگی بسیار کاهش پیدا کند.
تخمین زده می شود که حدود ۸ میلیون اوکراینی به خارج از مرزهای این کشور پناه برده اند و ۵ میلیون نفر هم در داخل مرزهای آن آواره شده اند. همچنین، بر اساس برآوردهای سازمان جهانی بهداشت، حدود ۱۰ میلیون نفر در معرض بیماری های روانی همچون استرس، اضطراب، افسردگی، و اختلال اضطراب پس از سانحه قرار دارند.
همه این ها را باید به اثرات غیر قابل حساب ناشی از جنگ افزود. برآورد می شود که تنها یک سال جنگ در اوکراین باعث عقب افتادگی ۱۸ سال توسعه اجتماعی-اقتصادی در این کشور شده است. مهاجرینی که این کشور را ترک کرده اند و با هر سال اقامت امکان بازگشت آن ها کم تر می شود قطعا بر رشد جمعیتی منفی اوکراین که از ۵۱ میلیون نفر در سال ۱۹۹۱ به ۴۳٫۵ میلیون نفر قبل از شروع جنگ کاهش پیدا کرده بود تاثیر خواهند گذاشت.
ارزش شرکت هایی که کشور را ترک کرده اند، دانشمندانی که جذب مراکز علمی و دانشگاه ها در دیگر کشورها شده اند، و کارآفرینانی که سرمایه خود را به خارج از اوکراین انتقال داده اند به سختی قابل حساب است.
بر اساس برآوردهای دولت اوکراین تاکنون، ۷۵۰ میلیارد دلار برای بازسازی و نوسازی اقتصاد جنگ زده اوکراین احتیاج خواهد بود!
هنوز یک سال از جنگ گذشته است و آمار بالا تنها مربوط به یک سال حمله روسیه است! بنا بر نظرات مختلف، این جنگ یک تا ده سال دیگر می تواند ادامه داشته باشد.
اروپا و زیان مالی ناشی از جنگ
تنها در سال ۲۰۲۲ میلادی، هزینه مستقیم جنگ بر بودجه اتحادیه اروپا معادل ۱۷۵ میلیارد دلار بوده است. در حالی که در سال ۲۰۲۲ میلادی، هزینه جنگ بیش تر خود را بر روی بخش انرژی (و مخصوصا مصرف خانگی) نشان می داد، امسال بخش مواد غذایی که از مصرف کنندگان شدید انرژی است با ۱۴٫۱ درصد تورم شاهد بیش ترین افزایش قیمت بوده است. در بعضی از کالاها تورم بسیار زیاد بوده است. برای مثال روغن آفتابگردان را در نظر بگیرید که با افزایش ۴۷ درصدی قیمت مواجه شده است.
بعد از گذشت بیش از یک سال، هزینه جنگ افزایش پیدا کرده است. آلمان، موتور اقتصادی اتحادیه اروپا در ماه فوریه سال جاری میلادی اعلام کرده که جنگ اوکراین هزینه ای بالغ بر ۱۶۰ میلیارد یورو، یعنی معادل ۴ درصد از تولید ناخالص داخلی بر اقتصاد آن تحمیل کرده است. به گفته اتاق صنعت و بازرگانی آلمان، این کشور که تا پیش از شروع جنگ وابسته به گاز ارزان روسیه بود حالا با دشواری های فراوانی دست و پنجه نرم می کند و این در حالی است که ایالات متحده از منابع انرژی خود استفاده می کند و فرانسه هم به نیروی اتمی دسترسی کافی دارد.
در مقابل، روسیه حتی با افت فروش نفت و گاز در دو ماهه اول سال ۲۰۲۳ میلادی، همچنان روزانه ۵۶۰ میلیون یورو درآمد از صادرات نفت و گاز به دست می آورد. ۳۱۰ میلیون یورو از این مبلغ، یعنی ۶۰ درصد آن توسط کشتی های اروپایی و بریتانیایی حمل و یا بیمه می شوند! اروپا در شرایطی قرار گرفته است که با تحریم بیش تر روسیه باعث افزایش قیمت نفت و گاز و در نتیجه درآمد بیش تر روسیه و زیان اقتصادی برای خود مواجه می شود. بنابراین، اروپا خواسته و یا ناخواسته مجبور به تامین هزینه جنگ روسیه برای مسکو است! در حالی که میزان تورم در ماه فوریه سال جاری میلادی در آلمان به ۸٫۷ درصد و در مجموع اتحادیه اروپا به ۸٫۵ درصد رسید، میزان تورم در روسیه که شدیدترین تحریم ها علیه آن اعمال شده و اقتصاد چندان پیشرفته ای هم نسبت به کشورهای اروپایی ندارد تنها ۱۱ درصد بوده است.
اما تورم و مشکلات اقتصادی تنها هزینه جنگ نبوده است. تاکنون ۵٫۳ میلیون اوکراینی به عنوان پناهنده وارد اتحادیه اروپا شده اند که با احتساب پناهندگان از دیگر نقاط جهان این رقم به ۷ میلیون نفر می رسد. برای اولین بار در تاریخ خود، اتحادیه اروپا سازوکار حمایتی مخصوصی را مورد اجرا قرار داده که به پناهندگان اوکراینی حق سکونت، استفاده از خدمات بهداشتی و درمانی، تحصیل و کار تا ماه مارس سال ۲۰۲۴ میلادی را می دهد. قطعا این هزینه ها تا زمانی می تواند ادامه پیدا کند که شهروندان اروپایی حمایت خود از ایستادگی اوکراین در برابر روسیه را نشان دهند. اما این حمایت ها نمی تواند سال ها ادامه پیدا کند و به خصوص در زمان انتخابات مورد بحث قرار خواهد گرفت. حتی ماه گذشته بود که اخباری منتشر شد مبنی بر اینکه ایالات متحده به مسئولان اوکراینی گفته که حمایت از این کشور نمی تواند تا همیشه ادامه پیدا کند!
اما حمایت از اوکراین نه تنها از طرف مردم در اروپا بلکه در میان آمریکایی ها هم با کاهش روبرو شده است. بر اساس نظرسنجی انجام شده توسط رویترز و ایپسوس در ماه فوریه که با مشارکت چهار هزار شهروند آمریکایی انجام شد، میزان موافقان ارسال کمک های نظامی به اوکراین از ۷۳ درصد در ماه آوریل ۲۰۲۲ به ۵۸ درصد تنزل یافته است.
این در حالی است که از زمان شروع جنگ اوکراین تا پانزدهم ژانویه سال ۲۰۲۳ میلادی، ایالات متحده به تنهایی ۴۶٫۶ میلیارد دلار کمک مالی برای مقاصد نظامی و بیش تر از ۵ میلیارد دلار سلاح به اوکراین داده است. لازم به ذکر است که هزینه سالیانه ایالات متحده در جنگ افغانستان کمتر از این مبلغ و ۴۳٫۴ میلیارد دلار بود.
بعلاوه مبلغ بالا، ایالات متحده تاکنون ۳۰٫۳ میلیارد دلار هم کمک مالی و انسانی به اوکراین فرستاده است. البته لازم به یادآوری است که آمریکا این هزینه را نوعی سرمایه گذاری می بیند. تامین سلاح برای اوکراین باعث افزایش ارزش سهام و درآمد شرکت های آمریکایی شده است. مدیر اجرایی لاکهید مارتین اخیرا اعلام کرده است که به لطف جنگ در اوکراین این شرکت توانسته رکورد قراردادهای در انتظار اجرا را از میزان ۱۳۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۱ میلادی شکسته و به ۱۵۰ میلیارد دلار در سال جاری برساند. لازم به ذکر است که لاکهید مارتین سازنده انواع سلاح از جمله جاوالین و هایمارس است که در اوکراین استفاده می شود. بعلاوه اینکه قسمت قابل توجهی از مبالغ «اهدایی» از طرف ایالات متحده هم یا برای خرید سلاح از این شرکت ها استفاده می شود و یا به صورت وام به اوکراین پرداخت شده است که کیف ملزم به بازپرداخت آن به همراه بهره خواهد بود! قسمت دیگر سرمایه گذاری ایالات متحده در جنگ اوکراین مربوط به فروش سلاح به کشورهای اروپایی می شود. زمانی که کشورهای اروپای شرقی و مرکزی سلاح ها و تجهیزات خود را که بیش تر بازمانده از دوران شوروی هستند به اوکراین اهدا می کنند، به نوعی باعث منفعت راهبردی آمریکا می شوند چرا که با جایگزینی سلاح های قدیمی با سلاح های آمریکایی، نه تنها شرکت های سلاح سازی منفعت می کنند بلکه این کشورها سال ها بخاطر تامین قطعات و تجهیزات به آمریکا وابسته خواهند شد.
اما در هر صورت آمریکا نمی تواند این وضع را برای مدتی طولانی ادامه دهد. ظرفیت اوکراین برای جذب سلاح زمانی کم خواهد شد و یا به طور کلی از بین خواهد رفت و آمریکا هم مثل تجربه دیگر جنگ ها علاقه خود را برای دخالت در اوکراین از دست خواهد داد.
هدف روسیه از جنگ
باید گفت که اگر هدف اولیه روسیه یورش هوایی و انتقال سریع نیروها به کیف و تغییر دولت این کشور برای وادار کردن آن به تغییر سیاست ها، قبولاندن نظام فدرال یا پیوستن استان های شرقی اوکراین به روسیه بود، با ایستادگی اوکراین و پافشاری غرب برای حمایت از آن، بعدها این هدف به ناچار تغییر یافت. روسیه نتوانست به هدف اولیه خود در جنگ دست یابد، اما بعد از این شکست اولیه، مسکو اهداف خود را تغییر داد و توانست خود را با شرایط جدید سازگار کند. حالا قصد روسیه ادامه جنگ، اشغال آرام آرام خاک اوکراین، تضعیف اساسی اقتصاد این کشور و همچنین تضعیف اقتصادی، سیاسی و نظامی اروپاست. پیش از آغاز جنگ، روسیه برای از دست ندادن اوکراین وارد درگیری ها شد و اروپا نه برای از دست ندادن، بلکه برای تصاحب اوکراین دست به کار شد. اگر روسیه جنگ را هم شروع نکرده بود بازنده بود چرا که اوکراین را قسمتی از خاک خود و در بدترین شرایط کشوری در مدار قدرت خود می دانست. این در حالی است که اروپا در صورت وارد نشدن به کارزار نظامی بازنده نمی شد و تنها چیزی که از دست می داد فرصت تصاحب اوکراین بود.
برنامه نظامی روسیه برای اشغال اوکراین چیزی شبیه به آن چه است که در چچن اجرا کرد: خرید امنیت بعد از بمباران فرشی! این بدان معناست که روسیه با بمباران بی رحمانه نه تنها هزینه ایستادگی را افزایش می دهد بلکه هزینه بازسازی را هم افزایش می دهد و بعد از آن، به لطف درآمد نفت و گاز و اراده سیاسی-اجتماعی در داخل روسیه آن چه از بین رفته را بازسازی می کند. با این کار هم اراده هرگونه ایستادگی در مردمان جنگ زده در طی جنگ و همچنین در آینده از بین می برد و هم با داخل کردن مردم و بزرگان محلی در فرآیند ساخت و ساز به نوعی آشتی ملی دست پیدا می کند. بعلاوه اینکه هم تخریب و هم سازندگی اوکراین تبدیل به نمایشکده (ویترین) روسیه برای دیگر کشورها بخصوص کشورهای شوروی سابق خواهد بود. از طرفی، تخریب اوکراین هزینه بالای ایستادگی در برابر مسکو را به دیگر کشورها نشان خواهد داد و از طرفی دیگر، بازسازی به احتمال مجلل اوکراین باعث ترغیب این کشورها به دنباله روی از الگوی شکوفایی و پیشرفت روسی خواهد شد. آن دسته از مردم اوکراین هم که بخاطر ترس از تجربه دوباره زندگی در نظامی شبیه به نظام شوروی خواستار پیوستن به اتحادیه اروپا بودند کم کم با امتیازات مختلف در جامعه (و یا سیاست خارجی روسیه - اگر قسمتی از اوکراین بتواند همچنان به بقا ادامه دهد) چند ملیتی روسیه ادغام خواهند شد. همین الگوی خرید امنیت در چچن و امتیازات مختلف بود که جدایی طلبان آن را سال ها بعد تبدیل به مبارزان روسیه در جنگ اوکراین کرد.
روسیه با برنامه وارد این جنگ شده است و در حال اجرای این برنامه هاست که هدف آن نابودی آرام آرام اوکراین و تصاحب آن یا تصاحب بخشی از آن است. کافی است میزان تلفات نظامی دو کشور را مورد مقایسه قرار دهیم تا به قدرت غیر قابل مقایسه آن دو پی ببریم: نزدیک به دو ماه پیش بود که سازمان اطلاعات و عملیات ویژه رژیم صهیونیستی (موساد) در گزارشی تعداد سربازان حاضر در جنگ را در طرف روسیه ۴۱۰ هزار و در طرف اوکراین ۷۳۰ هزار نفر تخمین زد. طبق گفته این سازمان، ارتش روسیه با تلفات حدود ۶۲ هزار نفری توانسته تا ۳۹۰ هزار سرباز اوکراینی را به هلاکت برساند. نسبت تلفات یک به هفت است! این در حالی است که به گفته کارشناسان، بعضی از سربازان اوکراینی تنها حدود سه ساعت در جبهه جنگ زنده می مانند! در ماه ژوئن سال پیش حتی ولودیمیر زلنسکی اعتراف کرده بود که روزانه ۶۰ تا ۱۰۰ سرباز اوکراینی کشته و ۵۰۰ نفر دیگر زخمی می شوند. این در حالی است که بعضی از مشاوران وی اعدادی بیش تر از این را ذکر کرده اند.
در حال حاضر، گفته می شود که از تعداد سیصد هزار نفر نیروی فراخوانده شده به ارتش روسیه در ماه اکتبر ۲۰۲۲، تنها حدود پنجاه هزار نفر تاکنون در جبهه جنگ حاضر شده اند و بقیه در حال آموزش برای شرکت در حمله تابستان هستند (که به اشتباه در غرب «حمله بهار» گفته می شود در حالی که در فصل بهار امکان انجام حملات نظامی چندانی در گل و لای اوکراین وجود ندارد!). به گفته خبرگزاری های اوکراین، روسیه تصمیم دارد تا ۵۰۰ هزار نفر دیگر را هم به ارتش فراخواند. به یاد داشته باشیم که روسیه از نظر تعداد نفرات همیشه نسبت به رقیبان و دشمنان خود برتری داشته است و در موارد بسیاری از این امتیاز استفاده کرده است.
دیگر برتری روسیه در این جنگ استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین ارزان قیمت است. در حال حاضر و به گفته مقامات اوکراینی، هزینه سرنگونی هواپیماهای بدون سرنشین استفاده شده توسط روسیه هفت برابر قیمت این هواپیماهاست. برای مثال، استفاده از سامانه اس-۳۰۰، صد و چهل هزار دلار و استفاده از سامانه ناسامس پانصد هزار دلار برای رهگیری این پهپادها هزینه دارد. کاملا غیر ممکن است که یک کشور بتواند با این هزینه به جنگ ادامه بدهد. اخیرا هم اطلاعات درز شده از پنتاگون (که به نظر می رسد برای سنجش افکار عمومی نسبت به حمایت از اوکراین به عمد درز پیدا کرده اند!) فاش می سازد که سامانه های ضدهوایی اس-۳۰۰ و بوک که نود درصد چتر دفاع هوایی اوکراین را تشکیل می دهند ممکن است تا کمتر از یک ماه دیگر تقریبا به کلی خالی شود.
اگرچه ارتش اوکراین هنوز می تواند تا مدتی در مقابل روسیه ایستادگی کند اما این شرایط هر روز بیش تر و بیش تر به زیان اوکراین تغییر می کند. بر اساس نظریات جنگی چینی، بعد از نابودی ۶۰ تا ۷۰ درصد نیروهای یک طرف، نتیجه حتما شکست و تسلیم خواهد بود.
قسمتی از راهبرد روسیه غیرنظامی سازی کامل اوکراین است که شامل از بین بردن نیروی جنگی آن می شود. آن چه از ارسال تجهیزات به اوکراین هم صحبت می شود چیزی جز افزایش هزینه برای روسیه نیست و شکست آن از طرف اوکراین عملی به نظر نمی آید. اخیرا حتی دیده ایم که چگونه در غرب بر سر ارسال تانک به اوکراین اصرار می شود و طوری وانمود می گردد که با فرستادن صدها تانک به اوکراین این کشور می تواند روسیه را شکست دهد. جالب است بدانید که بر اساس گزارش دولت ترکیه، در حالی که حدود نهصد تانک روسی نابود شده اند، در طرف اوکراین بیش از شش هزار تانک و خودروی زرهی از دست رفته اند! حتی بر فرض اینکه غرب به اوکراین سیصد تا پانصد تانک درخواستی ولودیمیر زلنسکی را بدهد باز هم با ده هزار تانک روسیه که این کشور در انبار خود دارد کیف کار بسیار دشواری در پیش خواهد داشت!
با نابودی زیرساخت های اوکراین حتی اگر این کشور به طور کامل هم اشغال نشود دیگر نمی تواند تامین نیازهای نظامی خود را در اولویت قرار دهد و مجبور به تمرکز بر بازسازی خواهد بود که به احتمال زیاد با مشارکت روس ها و الیگارش های آن کار راحت تری را در دیوان سالاری فاسد اوکراین خواهند داشت. بعلاوه اینکه نابودی ارتش این کشور توسط روسیه به مسکو اجازه خواهد داد تا عملا با تهدیدی از طرف آن مواجه نشود.
حالا سوالی که باید پرسید این است: تا چه زمانی روسیه و آمریکا (/اروپا) به رویارویی ادامه خواهند داد؟ در حالی که ایالات متحده روی پشتیبانی اقتصادی خود متمرکز شده است، روسیه بر روی ظرفیت انسانی و ماشین جنگی که شامل پهپادهای ارزان قیمت اما کارآمد می باشد تمرکز کرده است. آن چه می ماند میزان ایستادگی مردم دو جبهه و آمادگی آن ها برای حمایت از جنگ است. به نظر می رسد برای روسیه این مشکلی نخواهد بود به خصوص اینکه اگر در نظر بگیریم دولت روسیه در حال کار بر روی سازوکار هوشمند فراخوانی به خدمت است که به این کشور اجازه خواهد داد تا با استفاده از اطلاعات شهروندان بتواند آن دسته از شهروندانی که در میان مخالفان سیاسی، معلولین، دگرباشان و یا در رده های پایین جامعه هستند را به تعداد بیش تر به ارتش فراخواند. بدین ترتیب، جامعه روسیه مخالفت چندانی با ادامه جنگ به قیمت قربانی شدن کسانی که برای آن ارزشی مساوی با دیگر شهروندان ندارد نخواهد داشت. البته تا همین امروز هم گروه واگنر که تعداد زیادی از زندانیان را با وعده آزادی بعد از شش ماه جنگیدن در خود جای داده قسمت بزرگی از بار جنگ را به دوش می کشد.
روسیه نه تنها قادر به ادامه سال ها جنگ در اوکراین است که می تواند آن را بعد از تخریب هم بازسازی کند. این در حالی است که کشورهای اروپایی بعد از مدتی حتی دست از حمایت نظامی از اوکراین بر خواهند داشت چرا که منبع حمایتی اروپا نه نفت و گاز و منابع طبیعی که مالیات رای دهندگان است. کافی است به بحث های استقلال طلبی در اسکاتلند، کاتالونیا و بلژیک نگاه کنید که بسیاری از شهروندان به خاطر تخصیص مالیات پرداختی خود به دیگر مناطق در داخل کشور خواستار جدایی از آن کشور هستند. حالا باید دید همین شهروندان چقدر به ارزش های خود در اوکراین وفادار خواهند ماند! منبع/ دیپلماسی ایرانی