به گزارش صد آنلاین، اگر حمایتهای بین المللی به اوکراین از حد انتظار فراتر رود و اوکراین بتواند با گذشت زمان دستی بالاتر از روسیه در این جنگ داشته باشد، جهان باید منتظر تغییر ثبات جهانی و پیامدهای ضعف دولت مرکزی روسیه در دهه آینده باشد.
واقعیتهای ژئوپلیتیکی که امروز نظم بینالمللی بر پایههای آن طرح ریزی شده، به مراتب بیشتر از بحرانهای سیاسی و نظامی، ملاحظات رهبران غرب را به خود درگیر کرده و از روزی که پهناورترین کشور جهان در فوریه 2022 ماشین جنگی خود را به سمت اوکراین حرکت داد و در یک حمله برق آسیا از زمین و هوا و دریا به خاک این کشور حمله کرد، غرب به رهبری ایالات متحده خود را در یک چالش ژئواستراتژیک دید.
حمله روسیه به اوکراین، اگرچه یک خطای انکار ناپذیر از سوی رهبر کرملین بود، اما دوراهی که امروز غرب به ویژه آمریکا در رابطه با جنگ اوکراین بر سر آن قرار دارد، وضعیت جنگ را تا امروز به درازا کشانده است.
پیامدهای ژئوپلیتیکی پیروزی روسیه
اگر روسیه در این جنگ با دست پر به پیروزی برسد، بی شک جغرافیای سیاسی و نظم امنیتی اروپا و حتی متعاقب آن منطقه قفقاز دستخوش دگرگونی و خطر حرکت قوای روس در آینده به سمت کشورهای اروپای شرقی بیش از پیش تقویت شده و در این شرایط حتی تابوی بزرگی به نام ناتو از میان خواهد رفت.
بنابراین، اروپا در این شرایط حتی بیش از ایالات متحده تمایل به شکست روسیه در این جنگ دارد؛ چراکه نظم قارهای کشورهای این منطقه در گرو آینده این جنگ و تضعیف سایه نظامی روسیه در شرق قاره است.
روسیه در دو دهه گذشته به رهبری ولادیمیر پوتین یک حرکت آرامِ گسترش سرزمینی را به سمت اروپا و قفقاز آغاز کرده است. در سال 2008 غائله گرجستان را رهبری و به استقلال دو منطقه آبخازیا و اوستیای جنوبی از حکومت مرکزی در گرجستان، کمک کرد. در سال 2014 در یک بازی از پیش برنامه ریزی شده، شبه جزیره کریمه را به اشغال نیروهای وابسته به خود درآورد و سپس در یک حرکت نمایشی با اعزام بمب افکنهای روسیه به این منطقه، پیغام خود را به غرب رساند. کریمه برای روسیه است!
اما با حمله روسیه به اوکراین در سال 2022، دیگر صبر اروپا و آمریکا به پایان رسیده بود؛ چراکه در صورت نرمش در قبال پوتین، اروپا باید شاهد تغییر در نقشه جغرافیای سیاسی این قاره باشد.
پیامدهای ژئواستراتژیک شکست روسیه
در طرف دیگر، واقعیتهای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک، ایالات متحده را از اتخاذ یک تصمیم نهایی و حمایت حداکثری از اوکراین در برابر روسیه، منع کرده است.
در نگاه رهبران و تئوریسینهای آمریکایی، شکست فدراسیون روسیه، میتواند زمینه تجزیه پهناورترین کشور جهان را به همراه داشته باشد، فدراسیونی که متشکل از چند جمهوری خود مختار و استانهایی بسیار دورافتاده با تکثر قومیتی بالا است که میتواند پیامد فاجعه باری برای نظم بینالمللی به ویژه دو قاره آسیا و اروپا داشته باشد. در صورت شکست روسیه، اقتدار حکومت مرکزی این فدراسیون به شدت خدشته دار میشود و جغرافیای پهناوری که به زور اقتدار حکومت مرکزی به شکل یک کشور واحد، موجودیت دارد را دستخوش دگرگونی کند.
وسعیت روسیه بیش از 17 میلیون کیلومتر مربع است. این پهنه جغرافیایی فراقارهای حتی 70 درصد بیشتر از مساحت کل قاره اروپا که 10.53 میلیون کیلومتر مربع است، میرسد. شکست شوروی در افغانستان، هیمنه اقتدار و سلطه روسیه و کنترل آن بر جمهوریهای شوروی سابق را در هم شکست و در کنار بحرانهای اقتصادی فاجعه آمیز، بستر و زمینه فروپاشی شوروی را فراهم کرد.
بنابراین، امروز ایالات متحده آمریکا و متحدان غربی آن به خوبی میدانند که اگر روسیه در اوکراین متحمل شکستی سنگین شود، زمینههای تجزیه روسیه در آینده فراهم خواهد شد. چراکه کنترل و سلطه بر این پهنه عظیم سرزمینی نیازمند وجهه اقتدارگرایی و حاکمیت متمرکز است. بحران چچن و دو جنگ میان دولت مرکزی و گروههای جدایی طلب چچنی یک دهه به درازا کشید و در نهایت با مشت آهنین دولت مرکزیِ فدراسیون روسیه، جمهوریهای تاتارستان و چچن در سایه قدرت مرکزی در قلمرو فدراسیون روسیه باقی ماند.
همچنین، از آنجایی که شرایط بینالمللی به وضوع نمایانگر دگردیسی در جهان است. اگر محدوده قلمروهای سرزمینی دستخوش تحول شود، متعاقب آن مولفههای ثبات و نظم جهانی، الگوهای ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک را تغییر میدهد.
با تغییر قلمروها، سیاست دولتها و قدرتهای منطقهای با توجه به منافع ملی نیز تغییر میکند و در این شرایط الگوی ائتلافها و معاهدات بینالمللی نیز باید تغییر یابد. گذشته از این با تغییر قلمروهای سرزمینی، وقوع جنگهای داخلی و قومی بیشتر از دیگر سناریوها محتمل است. روسیه با اکثر کشورهای آسیای مرکزی، آسیای شرقی، حوزه خزر و قفقاز و شرق اروپا مرز مشترک دارد، حتی در شرقِ دورِ جهان در «تنگه برینگ» با ایالات متحده نیز دارای مرز دریای است. تغییر در هر بخشی از قلمرو سرزمینی روسیه یک منطقه ژئوپلیتیکی را درگیر چالش ثبات و نزاع میکند و استراتژیستهای بینالمللی به خوبی بر پیامدهای و عواقب این مسئله و اثرات آن بر نظم جهانی آگاه هستند.
بنابراین اگر حمایتهای بین المللی به اوکراین از حد انتظار فراتر رود و اوکراین بتواند با گذشت زمان دستی بالاتر از روسیه در این جنگ داشته باشد، جهان باید منتظر تغییر ثبات جهانی و پیامدهای ضعف دولت مرکزی روسیه در دهه آینده باشد.
زمانی که هنری کیسینجر متفکر و استراتژیست معروف آمریکایی در ابتدای حمله روسیه به اوکراین گفت: «باید بخش شرقی اوکراین به عنوان منطقه حائل به روسیه واگذار شود» هیچ کس تصور نمیکرد که منظور کیسینجر چه باشد، اما با گذشت زمان ناظران بینالمللی و بسیاری از دولتمردان غربی متوجه شدهاند که در صورت شکست روسیه در اوکراین باید منتظر عواقبی بسیار فاجعه آمیزتر از حمله و تجاور روسیه به خاک اوکراین، برای نظم جهانی و ثبات بینالملل بوده و به نظر میرسد امروز، بیشتر تمرکز قدرتهای غربی و در راس آن ایالات متحده بر چگونگی پایان دادن به جنگی است که در آینده عواقب کمتری برای نظام جهانی به همراه داشته باشد.