به گزارش صد آنلاین، جنایت در بانک کشاورزی شعبه همدان که یکی از فجیعترین جنایات تاریخ معاصر است در سال ۶۸ اتفاق افتاد. جزییات این پرونده را همچنان بر سرزبانهاست و 5 قربانی داشت و باعث قتل عام اعضای خانواده رئیس بانک کشاورزی و اولین اعدام با شمشیر در ایران شد، در ادامه بخوانید.
22 بهمن ماه سال 68 تلفن پلیس آگاهی این شهر به صدا در آمد و خبر از قتل عام رئیس بانک کشاورزی همدان و اعضای خانواده اش داد. عبدالرحمان نفیسی، دو فرزند و همسرش بعلاوه نگهبان بانک کشته شده بودند، حضور ماموران آگاهی نشان داد آنها با یک قتل عام معمولی روبه رو نیستند، همه چیز حکایت از کینه ای عمیق و فجیع داشت، کینه ای که منجر به بریده شدن سر چند تن از مقتولان از جمله دو کودک داشت.
بریده شدن سر یکی از کودکان که وضعیت او نشان می داد اولین قربانی است حکایت از آن داشت که عاملان جنایت قصد شکنجه پدر و مادر را داشته اند و احتمالا قصد داشته اند اعترافی بگیرند. اما این همه ماجرا نبود مقدار زیادی پول از خزانه برداشت شده بود، نگهبان کشته شده بود و رد خون نشان می داد عاملان جنایت چند نفر بودند و از خشونت چیزی کم نگذاشته اند.
همزمانی این حادثه با اتفاقات و ترورهای کور آن سالها این فرضیه را که احتمالا قتل سیاسی است، پررنگ کرده بود. نزدیکی محل حادثه با استانداری همدان که تقریبا 200 متر فاصله داشتند و همچنین چند مرکز دولتی دیگر از نظر کارآگاهان یک پیام داشت اما در نهایت این فرضیه تایید نشد.
همه چیز نشان می داد عبدالرحمان نفیسی رئیس بانک کشاورزی و فرزندانش مقاومتی جانانه کرده اما در نهایت مغلوب شده اند.
آن زمان هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهوری وقت با استانداری تماس گرفت و دستور داد هرچه سریع تر به موضوع رسیدگی شود و عاملان جنایت دستگیر شوند.
تحقیقات کارآگاهان نشان می داد افرادی که وارد بانک شده، کاملا به محیط آشنایی داشته اند. قطعا یک نفر نقشه را در اختیار آنها گذاشته یا یک نفر از آنها به طور مرتب به ساختمان رفت و آمد داشته است.
شواهعد نشان می داد این افراد پس از ورود ابتدا نگهبان غیرمسلح بانک را با طناب بسته و سپس به پشت در منزل مسکونی رئیس بانک واقع در طبقه دوم میروند. جانیان در حوالی ساعت دو نیم شببا جدا کردن لولاها واردخانه شده و با نفیسی و سپس همسر وی که از صدای جدا شدن در بیدار شدهاند، درگیر میشوند. دو کودک رئیس بانک نیز بیدار شده و اسیر سارقان نقاب پوش میشوند. جانیان در حالی که با چاقو پهلوی نفیسی را مجروح و با به هم ریختن وسایل خانه کلید خزانه را یافته بودند، خانواده نفیسی را به زیرزمین و محل خزانه میبرند. آنجا بعد از دو تا سه ساعت آزار و شکنجه نفیسی، شروع به انواع تهدیدات کرده و در نهایت نفیسی را مجبور به بازکردن قفل رمزی در خزانه میکنند.
دادستان عمومی وقت همدان احمد بشیریه چند سال بعد در مصاحبه ای با یک رسانه گفته بود: در سال ۱۳۶۸ بنده دادستان عمومی همدان بودم. قرار من با ضابطان دادگستری آن بود که در ایام تعطیل جرائم معمولی و عادی را به قاضی کشیک (دادیار و بازپرس) برای تعیین تکلیف اعلام نمایند و موارد مهم را که به امنیت جامعه مربوط میشد به اینجانب اعلام کنند؛ لذا به محض اعلام جنایت فجیع و کمنظیر بانک کشاورزی شخصاً بلافاصله در محل جنایت انجام شده حاضر شدم. با ملاحظه ابعاد جنایت و تعداد مقتولان که به صورت بسیار وحشتناک به قتل رسیده بودند و سرقت پولها و وجوه بانک از گاوصندوق بزرگ آن و دیگر جنبههای قضیه، جلسه اضطراری تشکیل دادیم. مقامات مسئول انتظامی، امنیتی و بازپرس کشیک حضور داشتند. همه مسئولان شدیداً متأثر شده بودند. در آنجا متعهد شدیم تا رسیدن به نتیجه و دستگیری عاملان جنایت دست از کوشش برنداریم. استانداری و شخص استاندار وقت هم آمادگی خود را برای کمکهای جانبی اعلام کرد. یک اکیپ از مأموران زبده و ورزیده هم از تهران اعزام شد. کوشش همهجانبه نتیجه داد و با توفیق الهی، جنایتکاران که یکی از آنها به خطه جنوب گریخته بود دستگیر شدند و پولهای بانک کشف و تحویل بانک داده شد. خشونت و دَدمنشی که در جنایت اعمال شده بود، رعب و وحشت اجتماعی به خصوص در دانشآموزان ایجاد نموده بود. همه رسانهها و روزنامهها و جراید به موضوع پرداخته بودند و در رادیوهای خارجی نیز موضوع انعکاس یافت. قوه قضائیه هم لحظه به لحظه در جریان پیشرفت رسیدگی قرار داشت.
ما بعدها و بعد از دستگیری عاملان جنایت متوجه شدیم : نفیسی از آنها(سارقان) میخواهد که اموال شخصی وی را ببرند ولی آنها توجهی نکرده و پس از از اینکه توسط رئیس بانک عبدالرحمان نفیسی شناسایی شدند او را به همراه همسرش، فاطمه طاهریان، و دو فرزندش به نامهای پیمان ۱۲ ساله و ایمان ۴ ساله، و نگهبان بانک حسین شکری را به طرز فجیعی و با استفاده از سلاح سرد به قتل میرسانند.
تحقیقات نشان می داد بیتا دختر بزرگ خانواده که در زمان حادثه 17 ساله بوده است شب حادثه در خانه خاله اش مهمان بوده است. بیتا مورد پرسش ماموران قرار می گیرد. او می گوید: عصر قبل از حادثه به خانه خاله ام رفتم قرار بود یک روز بمانم و برگردم . صبح که شد اضطراب شدیدی داشتم متوجه نمی شدم چرا اینطور شده ام زودتر به سمت خانه رفتم آمبولانس را دیدم مردم اطراف خانه ما که در محل بانک کشاورزی بود نزدیک آرمگاه بوعلی سینا بود جمه شده بودند. جلو رفتم و خودم را معرفی کردم گفتم آنجا خانه ما است بگویید چه شده دو مامور به من گفتند پدر و مادرت زخمی شده اند. من صدای گریه های فجیع خاله ام را می شنیدم ضجه می زد بالاخره به من گفتند چه شده است.
بیتا روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشته است. او بعدها درباره آنچه اتفاق افتاده گفته است: هیچ وقت کابوس آن روزها از زندگی من پاک نشد. من همیشه با این کابوس زندگی می کنم.
کاراگاهان چاره ای بجز کشف این جنایت نداشتند، همه چیز بهم ریخته بود و حتما باید عامل قتل عام پیدا می شد. کوچکترین سرنخی هم می توانست کمک کننده باشد. قفل این جنایت خشن را یک جمله باز کرد. کاراگاهان در بازجویی از یکی از کارمندان بانک متوجه شدند چند روز قبل از حادثه عبدالرحمان نفیسی یکی از کارمندان بانک را به دلیل تخلفات زیاد اخراج کرده است. پلیس رد آن کارمند را زد حسین گلزار نام آن کارمند بود. به فاصله چند ساعت مشخص شد برادرش حسن هم به دلیل تخلفات گسترده از شهرداری اخراج شده است. بنابراین آنها تحت تعقیب قرار گرفتند و در کمتر از 24 ساعت از حادثه بازداشت شدند، وقتی ماموران به حسین گلزار رسیدند هنوز لباس های خونی به تن داشت او منکر همه چیز بود و مدعی بود چون عصبی و خون دماغ شده لباسش خونی است اما وضعیت چیز دیگری را نشان می داد. کاراگاهان به طور معجزه آسایی به قاتلان رسیده بودند.
این دو برادر به فاصله چند ساعت اعتراف کردند با همدستی فردی به نام رضا که کارگر تره بار بوده است جنایت را طراحی و اجرا کرده اند.
از زمان قتل تا دستگیری دو برادر قاتل 35 ساعت طول کشیده و این یک موفقیت بزرگ برای پلیس و دستگاه قضایی بود. دستگاه قضایی حالا باید با سرعت حکم را هم اجرا می کردند.
آنچه در اسناد برجای مانده موجود است نشان می دهد حسین و حسن گلزاری زمانی تصمیم به این قتل عام گرفتند که حسین از بانک اخراج شده بود.
حسین گلزاری در بازجویی ها گفت: نفیسی من را از بانک اخراج کردچون چندین تخلف از من گزارش شده بود. من باید کاری می کردم و انتقام می گرفتم تصمیم گرفتم خزانه بانک کشاورزی را بزنم با برادرم صحبت کردم و بعد رضا نفر سوم به ما اضافه شد. من به طور کامل محل اقامت و خزانه را می شناختم. وارد ساختمان شدیم. می دانستم نگهبان اسلحه ندارد و کاری از او بر نمی اید. ما چاقو داشتیم. دست و پای نگهبان را بستیم و او را به گوشه ای انداختیم. وارد اقامتگاه نفیسی شدیم وقتی داشتیم لولای در را باز می کردیم او بیدار شده بود ما را مقابل خودش دید. با چاقو تهدیدش کردیم همسر و فرزندانش هم آمدند.
بچه ها کوچک بودند دست و پای آنها را بستیم و به نفیسی گفتیم رمز گاوصندوق را بدهد او مقاومت کرد.
گزاری در بخش دیگری از اعترافاتش گفتهاست: او مقاومت می کرد و ما چاره ای بجز شکنجه نداشتیم چندین ساعت او را مقابل خانواده اش شکنجه کردیم اما رمز گاوصندوق را نداد و حاضر نشد باز کند. همان زمان سر از تن پسر 12 ساله اش جدا کردیم . سر پیمان که به زمین افتاد نفیسی تسلیم شد. او گفت که پولها را می دهد.
به سمت گاو صندوق رفتیم اما انجا حرفش را عوض کرد گفت بروید و هرچه خودم در خانه دارم بردارید اینها پولهای مردم است. در این هنگام بچه 4 ساله اش را سر بردیم! او در گاوصندوق را باز کرد و بعد از آن بود که ما ترسیدیم شناسایی شویم و خودش و زنش را هم کشتیم.
وقتی داشتیم خارج می شدیم نگهبان را هم کشتیم با اینکه نقاب داشتیم اما از ترس اینکه ممکن است شناسایی شویم اینکار را کردیم.
قتل عامل بانک کشاورزی همدان به خاطر 2 میلیون تومان پول بود. جنایتکاران پولها را داخل گونی ریخته و از محل خارج شده بودند، هرچند دو میلیون تومان در سال 68 پول زیادی محسوب می شد اما همان زمان هم برای یک قتل عامل پول کمی محسوب می شد.
نگهبان بانک حسین شکری، جانباز جنگ، که یک چشم خود را از دست داده وی ازدواج کرده و یک فرزند داشت. عاملان جنایت سر از تن او جدا کرده بودند. آنچه بر اساس اعترافات دو برادر مشخص بود آنها هر دو با هم جنایات را انجام داده بودند و رضا نفر سوم به آنها کمک کرده بود.
35 ساعت بعد از حادثه عاملان جنایت بازداشت شده بودند، وضعیت شهر همدان همچنان ملتهب بود، از تهران پیگیر آنچه اتفاق افتاده بود بودند و هاشمی رفسنجانی هر روز با استانداری در تماس بود ، قوه قضایی تصمیم گرفته بود برخورد شدیدی با عاملان جنایت بکند، یک روز بعد متهمان به دادگاه برده شده و محاکمه شدند، بیتا تنها دختر خانواده که ولی دم بود و همچنین ولی دم نگهبان بانک درخواست قصاص کردند، عاملان جنایت بدون ذره ای پشیمانی انچه اتفاق افتاده بود را بازگو کردند.
ساعاتی بعد از پایان محاکمه حکم اعدام در ملاء عام برای حسین و حسن گلزاری با شمشیر صادر شد. رضا همدست آنها هم به اعدام با طناب دار محکوم شد.
یک روز بعد حکم در دیوان عالی کشور تایید شد و در حالیکه 5 روز از حادثه گذشته بود در بام آرمگاه بوعلی سه متهم به شیوه ای که در حکم صادره امده بود اعدام شدند. دو برادر با شمشیر سر از تنشان جدا شد و متهم دیگر نیز به دار آویخته شد.
عبدالرحمان نفیسی و فاطمه طاهریان توسط بنیاد شهید و امور ایثارگران به عنوان شهید شناخته شدند. کوچه کنار ساختمان بانک کشاورزی واقع در میدان آرامگاه و همچنین خیابان اصلی شهرک اکباتان در تهران به اسم «شهید عبدالرحمن نفیسی» نامگذاری شد. علاوه بر این لوح یادبودی نصب شده روی پایه ای از سنگ گرانیت با شمای گندم، در جلوی ساختمان بانک کشاورزی در میدان آرامگاه همدان نصب گردید. در بهمن ماه ۱۳۸۸ مراسم بزرگداشتی برای شهدای بانک کشاورزی از جمله عبدالرحمن نفیسی در محل ساختمان مرکزی بانک کشاورزی در تهران برگزار شد. با همت بانک کشاورزی پارکی در همدان به نام «عبدالرحمن نفیسی» احداث و مدرسه ای در روستای شمسآباد استان همدان به نام ایشان کلنگ زنی شد.
بیتا دختر نوجوانی که حالا کابوس چنین فاجعه ای زندگی اش را بهم ریخته بود مورد حمایت خانواده قرار گرفت. او بعد از مدتی برای اینکه بتواند وضعیت را تحمل کند به آمریکا مهاجرت کرد. بیتا پسری دارد که نام برادرش پیمان را روی او گذاشته و خاطره خانواده را زنده کرده است.