نویسنده: سید قاسم ذاکری، کارشناس روابط بین الملل
کتاب «خاطرات حاخام یدیدیا شوفِط» با تلاش منوچهر کهن در دههٔ ۷۰ ه.خ توسط بنیاد فرهنگی حاخام یدیدیا شوفِط در لوس آنجلس چاپ و منتشر شده است. در بین سطور خاطرات مزبور (که بصورت مصاحبه انجام شده است) نکات ارزشمندی در چارچوب تاریخ شفاهی ایران در دوره معاصر دیده می شود به طوری که شایسته است دوائر ذیربط در کشورمان اجازه چاپ و نشر این خاطرات را در ایران صادر کنند. با این حال کتاب مزبور به راحتی از طریق اینترنت قابل دسترسی است. هرچند دکتر حبیب لوی در دوره پهلوی دوم نسبت به نوشتن مجموعه ۳ جلدی «تاریخ یهود ایران» همت گمارد ولی گاهی اوقات در بین سطور کتاب خاطرات حاخام یدیدیا شوفط نکاتی راجع به یهودیان ایرانی دیده می شود که احیانا ممکن است نکات مزبور در اثر ارزشمند «تاریخ یهود ایران» یافت نشود. حاخام یدیدیا شوفِط ( ۱۳۸۴-۱۲۸۸) اهل کاشان در دوره پهلوی دوم تا سال ۱۳۶۰ که از ایران به آمریکا رفت از علمای دینی و یکی از روحانیون برجستهٔ یهودی در ایران بوده است.
یدیدیا شوفِط یک یهودی عمیقاً معتقد و متدین و البته «صهیونیست» بوده است به طوری که موفق شده بود تا مدتها پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ماهیت صهیونسیتی خودش را از مسئولین دولت انقلابی در ایران مخفی کند. ادعاهای دیانت، نوعدوستی و دستورات اخلاقی وی که در سرتاسر کتاب مشحون شده صرفاً مربوط به یهودیان است چنانکه کمترین ترحمی نسبت به رنج ها و آلام مردم مظلوم فلسطین در اظهارات او یافت نمیشود گو اینکه به عنوان یک صهیونیست صرفاً برای یهودیان در سرزمین مقدس فلسطین حق قائل است و نه کس دیگری!
یکی از اولین نکات مهم در خاطرات حاخام یدیدیا شوفِط، اشارهٔ او به مهاجرت حدود سیصد هزار نفر یهودی از اسپانیا به ایران در حدود پانصد سال پیش است! موضوعی که در کتاب «تاریخ یهود ایران» هیچ اشاره ای به آن نشده است!
در کتاب «خاطرات حاخام یدیدیا شوفِط » درست مثلِ کتاب «تاریخ یهود ایران»، به گسترهٔ وسیعی از شهرها و روستاها در فلات مرکزی ایران (که البته بعضاً مهمترین شهرهای ایران هستند) اشاره می رود که برای سال های طولانی یهودی بوده است و طی زمان از روی اجبار یا داوطلبانه مسلمان شده اند.
اشاره به عرفان یهودی، توانمندی احبار یهود در خرق عادت و انجام برخی پیشگویی ها از دیگر نکات جالب در بخشهایی از این کتاب است چنانکه داستان عارف یهودی در کاشان بنام «ملا موشه هلوی» که پانصد سال پیش همعصر ملا محسن فیض کاشانی بوده است در این خصوص اهمیت زیادی دارد. ظاهراً «ملا موشه هلوی» که عارفی یهودی بوده با جناب ملا محسن فیض کاشانی، رفاقت و مراوده داشته چنانکه مزار «ملا موشه هلوی» در کاشان زیارتگاه مسلمانان و یهودیان شده است. علاوه بر مورد اخیرالذکر، در دیگر جاهای کتاب اشاراتی به برخی مصادیق توانمندی احبار یهود در خرق عادت و انجام برخی پیشگویی ها شده؛ مواردی که یدیدیا شوفِط مدعی است خود شاهد آنها بوده و یا به رخدادهایی در تاریخ معاصر ایران اشاره کرده که از یکی دو نسل پیش بصورت سینه به سینه میان یهودیان واگویه شده است.
نکته جالب توجه در اظهارات یدیدیا شوفِط، اعتراف به اِشراف آشکار و پیوسته ساواک بر فعالیت های یهودیان در سال های پیش از انقلاب اسلامی است! نکته مهم در این خصوص (که البته در خاطرات یدیدیا شوفِط به آن اشاره نشده است) اعدام حاج حبیب القانیان در اردیبهشت ۱۳۵۸ صرفاً با استناد به گزارشات مکتوب ساواک دربارهٔ ایشان است. در حالی که در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، تنها ملاک و معیار برای دستگیری و اعدام یهودیان، صرفاً مقوله صهیونیسم و ارتباط متهمین با اسرائیل بوده است موضوع اعدام حاج حبیب القانیان (کار آفرین یهودی، رئیس وقت انجمن کلیمیان ایران و مالک ساختمان پلاسکو در تهران) بسیار بحث برانگیز شد. به گفته یدیدیا شوفِط، حاج حبیب القانیان در آستانه پیروزی انقلاب، خارج از کشور بود و حتی به ایشان توصیه شده بود به ایران بازنگردد در حالی که حاج حبیب القانیان با این استدلال که انقلابیون، میان یهودیت و صهیونیسم تمایز قائل می شوند و او نه صهیونیست است و نه ارتباطی سازمان یافته با اسرائیل دارد با خیال راحت به ایران باز می گردد. ظاهراً حاج حبیب القانیان در روند محاکمهٔ خود از صهیونیسم و هر گونه علاقمندی نسبت به اسرائیل اعلام برائت جسته و پذیرایی های خود از مقامات رژیم صهیونسیتی در تهران را صرفاً تشریفاتی (به عنوان رئیس انجمن کلیمیان) دانسته و هر گونه سرمایهگذاری در اسرائیل را نیز قویا منکر شده بود!
یدیدیا شوفِط در خاطرات خود خاطر نشان می سازد شخص حاج حبیب القانیان بلکه تمامی یهودیان از خبر دستگیری او متعجب میشوند زیرا تمامی یهودیان می دانستند ملاک انقلابیون در برخورد با یهودیان صرفاً داشتن ارتباط با اسرائیل، کنگره جهانی یهود و اعتقاد به صهیونیسم بوده و البته حاج حبیب القانیان خودش را مبرا از تمامی این اتهامات می دانسته است وانگهی خانواده القانیان از دیرباز ارتباط نزدیکی با مرجعیت در قم داشته اند. یدیدیا شوفِط در خاطرات خود مدعی شده است حتی در زندان به حاج حبیب القانیان وعده آزادی داده بودند به طوری که همگی از خبر غافلگیر کننده اعدام او شوکه شده اند! یدیدیا شوفِط اذعان میکند که انقلابیون فهرستی از اهداف خود در میان یهودیان داشتند که به احتمال زیاد جنبش فلسطینی فتح، نقشی مهم در تهیه این فهرست داشته است. یدیدیا شوفِط تلویحا اذعان دارد تعدادِ یهودیانی که در فهرست انقلابیون بودند اندک بوده است و از میان ایشان برخی موفق به فرار شده و برخی هم اعدام یا ناپدید شدند! طبق روایت یدیدیا شوفِط از جمله این افراد می توان به تعدادی یهودی عراقی تبار اشاره کرد که در ایران مشغول بازرگانی بوده اند و به همراه برخی از یهودیان ایرانی ناپدید شدند به طوری که هیچ خبری از سرنوشت ایشان بدست نیامد!
طبق داده های وبگاه «موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی» علت اصلی اعدام شدن حاج حبیب القانیان، استناد به گزارشهای مکتوب ساواک علیه نامبرده از جمله عضویت در جمعیت فراماسونری، فعالیت چشمگیر در کوچاندن یهودیان ایرانی به فلسطین، اعطای کمک های ویژه به اسرائیل از جمله سرمایهگذاری و خرید زمین در اطراف تل آویو و موارد دیگری از این دست بوده است! اتهاماتی که البته حاج حبیب القانیان در روند محاکمه اش قویا آنها را رد کرده و سفر به اسرائیل را صرفاً سفری زیارتی دانسته است. در گزارش بنیاد عبدالرحمن برومند پیرامون اعدام حاج حبیب القانیان صراحتا به گزارش دو مأمور ساواک به عنوان مبنای رسیدگی قضایی به پرونده نامبرده اشاره شده است. در میان اعدام های اول انقلاب ظاهراً اعدام حاج حبیب القانیان بیشتر از دیگر اعدام ها باعثِ برانگیختگی علیه نظام نوپای انقلابی در داخل و خارج از ایران می شود به طوری که امام خمینی (ره) اقدام به تأیید علنی این اعدام می کند.
موضوع جالب توجه در خاطرات یدیدیا شوفِط این است که خواننده این گونه دریافت میکند که اکثریتِ یهودیان ایرانی، غیر صهیونیست بلکه ضد صهیونیست بوده اند و در طول قرن بیستم یهودیانی که از ایران به اسرائیل رفته اند یا به انگیزههای دینیِ مجاورت در کنار زوایای مقدسه بوده است و یا بخاطرِ فقر و بیچارگی و ناامیدی و بیکاری! مخصوصاً که در اولین سال های شکل گیری اسرائیل، اوضاع اقتصادی و معیشتی در آنجا اسف بار بوده است! یدیدیا شوفِط اذعان می دارد هیچ یهودیِ متمولی حاضر به مهاجرت از ایران به اسرائیل نشده چنانکه مقصد اغلب مهاجرین یهودی از ایران (مثل بقیه مردم ایران) آمریکا بوده است و نه اسرائیل! شخص یدیدیا شوفِط و خانوادهاش هم به جای اسرائیل برای همیشه به آمریکا مهاجرت کردند! یدیدیا شوفِط می گوید در روز ۱۲ بهمن ۵۷ تعداد زیادی از یهودیان به صورت خودجوش در میان انبوه ایرانیان از امام خمینی (ره) استقبال کردند چنانکه برخی از ایشان پلاکاردهایی در شعار علیه اسرائیل تهیه کرده بودند. یدیدیا شوفِط اعتراف می کند که برخی یهودیان در واکنش به تلاش های او برای کوچاندن یهودیان ایرانی به اسرائیل، به منزل وی مراجعه کرده و ضمن فحاشی علیه او به او گفته اند نفرینش خواهند کرد یا به ساواک گزارش خواهند داد که او مشغول فعالیت در تشویق یهودیان برای کوچ به اسرائیل است! به نظر می رسد علت عدم بازگشت یدیدیا شوفِط از سفر به کالیفرنیا، ارائه گزارشهای مستند یهودیان علیه وی به دولت انقلاب در تأیید ماهیت صهیونیستی او باشد!
یدیدیا شوفِط در خاطرات خود به نکات جالبی پیرامون یهودیان مخفی یا یهودیان جدید الاسلام اشاره کرده است. در این رابطه او از فردی به نام ابراهیم طلوع یاد کرده که در زمان پهلوی دوم ، یهودیِ مخفی و مقید به آداب یهودی بوده است و همزمان علاوه بر همسر یهودی اش دختر یکی از علمای آذربایجان را به زنی گرفته بود و از هر دو زن فرزند داشت! ابراهیم طلوع، امین بازار و افراد متدین و هیأت های سینه زنی و چند دوره نماینده مجلس از یک طرف و البته امین یهودیان و حاخامها از طرف دیگر بوده است! یدیدیا شوفِط همچنین از یکی از مشاوران نزدیک به سید صادق طباطبایی (نامزد اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال ۵۸) یاد کرده که از یهودیان مخفی و اهل کرمانشاه بوده است!
یدیدیا شوفِط در خاطرات خود به نقش اردوگاه بهشتیه در تهران برای انتقال یهودیان ایرانی و یهودیان غیر ایرانی آواره در ایران (بلافاصله پس از پایان جنگ جهانی دوم) به اسرائیل پرداخته است؛ اردوگاهی که با پول اسرائیل و حضور دائمی یک نفر از اسرائیل در آنجا اداره می شده است.
یدیدیا شوفِط به عنوان یک یهودی عمیقاً معتقد و متدین همچنین با استناد به تاریخ یهود، به دو خطر خانمان برانداز و بنیان برافکن برای یهودیان اشاره میکند:
۱- رویگردانیِ نسل جدید یهودیان از دین و اعتقادات دینی که از بین رفتن ماهیت یهودی ایشان طی زمان را سبب می شود و ۲- تداوم اختلافات وحشتناک درون یهودی به عنوان عامل اصلی زوال هویت یهودی در طول تاریخ یهود.
به زعم او این دو عامل بزرگ تهدیدزا علیه بقاء و هویت یهودیان همچنان وجود دارد.