آخرین اخبار
۰۲ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۹:۱۱
بازدید:۱۱۶۴
جوان 18ساله که می‌خواست دندانپزشک شود، با یک قاچاقچی تبهکار در پارک آشنا شد و پس از بازی عجیب جرأت و حقیقت، تبدیل به زورگیر حرفه‌ای شد.
کد خبر : ۱۰۰۵۹۷

جوان 18ساله که می‌خواست دندانپزشک شود، با یک قاچاقچی تبهکار در پارک آشنا شد و پس از بازی عجیب جرأت و حقیقت، تبدیل به زورگیر حرفه‌ای شد.


 چند روز قبل مأموران پلیس پایتخت در حال گشت‌زنی در یکی از خیابان‌ها به 2پسر موتورسوار مشکوک شدند. آنها کلاه به سر و ماسک به صورت داشتند و پلاک موتورشان را مخدوش کرده بودند و با دیدن پلیس فرار کردند. ماموران اقدام به تیراندازی هوایی کردند تا اینکه راکب تعادلش را از دست داد و موتور واژگون شد؛ هردو زمین خوردند اما راکب در یک چشم به‌هم‌زدن موتور را برداشت و با جاگذاشتن همدستش فرار کرد.

 

ترک‌نشین موتور که جوانی 18ساله است در بازجویی‌ها به زورگیری‌های سریالی با همدستش اعتراف کرده‌است و  در گفت‌وگو با همشهری، از جزئیات سرقت‌های سریالی و انگیزه عجیبش می‌گوید.

 

با چه شگردی از طعمه‌هایتان سرقت می‌کردید؟

من و مهران، همدستم، با موتور در خیابان‌ها پرسه می‌زدیم و با دیدن سوژه‌ای که به‌نظر وضع مالی‌اش خوب می‌آمد، به سمتش می‌رفتیم. با موتور به او می‌زدیم و درحقیقت تصادف صوری ایجاد می‌شد. سوژه‌مان زمین می‌خورد و سپس من یا مهران با تهدید چاقو نقشه سرقت وسایل باارزش وی مانند پول، گوشی و… را اجرا می‌کردیم.

انگیزه‌ات از سرقت چه بود؟

اگر بگویم نیاز مالی نداشتم، برایتان عجیب نیست؟ راستش من دندانسازم و قرار بود درس بخوانم و دندانپزشک شوم؛ اما یک بازی عجیب، مسیر زندگی‌ام را تغییر داد و تبدیل به سارق خفت‌گیر شدم.

منظورت از بازی عجیب چیست؟

در پارک با مهران آشنا شدم. اوایل می‌گفت تاجر است؛ اما بعد فهمیدم دروغ می‌گوید و یک قاچاقچی حرفه‌ای مواد‌ مخدر است. او پیشنهاد بازی جرأت و حقیقت داد. من جرأت را انتخاب کردم و او گفت باید همراه من به سرقت بیایی تا ثابت کنی جرأت زیادی داری. نتوانستم به او نه بگویم؛ چون اساسا بلد نیستم به کسی نه بگویم. همین شد که مسیر زندگی‌ام تغییر کرد و وارد دنیای خلافکاران شدم.

 
 
لینک کپی شد
اشتراک گذاری:
برچسب ها :
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها