فرض کنید در یک روز آفتابی در حال قدم زدن در خیابانی هستید و دوست خود را می بینید اما او به جای سلام و احوالپرسی در اولین واکنش از شما می پرسد: «به کجا می روی؟» شما هم در پاسخ جوابی همچون «به سمت شرق می روم» می دهید و شما هم از وی در مورد جهت حرکتی او می پرسید. پس از کمی قدم زدن و در حالی که به خیابان دیگری پیچیده اید، یکی دیگر از دوستان خود را ملاقات می کنید و این بار هم همان اتفاق می افتد اما بخاطر اینکه تغییر جهت داده اید، در جواب وی می گویید: «به سمت شمال می روم».
چندین سال پیش، خانم لِرا بورودیتسکی به همراه همکار خود خانم آلیس گابی در استرالیا تصمیم گرفتند تا آزمایشی بر روی مردمان بومی پورمپوراو انجام دهند که تاثیر زبان در شکل گیری تفکر انسان ها را اثبات می کرد. مردمان پورمپوراو بسیار جالب هستند! این افراد در زبان خود واژه های «چپ» و «راست» ندارند. به جای این واژه ها، پورمپوراوی ها از جهات جغرافیایی مانند «شمال»، «جنوب»، «شرق» و «غرب» استفاده می کنند. برای مثال، اگر عنکبوتی بر روی انگشت پای چپ یک پورمپوراوی باشد، وی خواهد گفت که عنکبوت در جنوب غربی وی است! در واقع، بدون آگاهی از موقعیت جغرافیایی خود، امکان برقراری ارتباط تان با مردمان پورمپوراو بسیار دشوار خواهد بود. این افراد آن چنان به موقعیت جغرافیایی خود آگاه هستند و این هم آنچنان مهم است که حتی به جای سلام و احوالپرسی از «به کجا می روی» استفاده می کنند. این آگاهی جغرافیایی نیز بر اساس تحقیق انجام شده ارتباط مستقیمی با عدم وجود واژه هایی چون «چپ» و «راست» دارد که عملا باعث می شود تا افراد به جای سمت به جهت توجه کنند. شاید بتوان این آگاهی جغرافیایی مردمان پورمپوراو را اثباتی بر این ادعا دانست که بشر ذاتا راهبردی یا Homo geopoliticus است!
اما اصل آزمایشی که این محققان برای شناخت تاثیر زبان بر روی تفکر انسان ها انجام دادند به این شکل بود که چند تصویر همچون چند عکس از یک نفر که روند بالا رفتن سن وی را نشان می داد یا چند تصویر از یک موز که نشان می داد چگونه اندازه آن پس از خوردن کوچک تر و کوچک تر می شود را به اعضای پورمپوراو دادند و از آن ها خواستند که این تصاویر را به ترتیب از اولین به آخرین ردیف کنند. نتیجه شگفت انگیز بود! این افراد تصاویر را همیشه از شرق به غرب منظم می کردند به این شکل که عکس مرد در جوان ترین سن خود را در شرق جغرافیایی می گذاشتند و عکس پیرترین حالت وی را در غربی ترین نقطه قرار می دادند و این هم متناسب به جهت ایستادن فرد انجام دهنده تغییر می کرد، یعنی بسته به جهت ایستادن وی به سمت شمال یا جنوب و در نتیجه قرار گرفتن شرق در سمت راست یا در سمت چپ وی، شروع تصاویر هم می توانست متناسب با جهت فرد تغییر کند چرا که برای پورمپوراوی ها شروع همیشه از شرق جغرافیایی و فرقی هم نمی کند که به کدام سمت ایستاده یا در حال حرکت باشند.
واقعیت این است که تنها مردم پورمپوراو نیستند که نشان می دهند چگونه زبان، جغرافیا و معنی با تفکر بشر در هم تنیده اند. شاید اگر همان تصاویر را به یک فرد ایرانی بدهند، وی از راست به چپ آن ها را مرتب می کند چرا که جهت الفبای فارسی این گونه است در حالی که یک فرد انگلیسی به احتمال زیاد این تصاویر را از چپ به راست ردیف خواهد کرد. حتی زبان بدن هم می تواند متناسب با آن تغییر کند به این شکل که یک فرد ایرانی معمولا، اگر نگوییم همیشه، وقتی که می خواهد بگوید «شروع کنیم» با دست خود حرکتی از راست به چپ انجام می دهد.
باید این واقعیت را درک کرد که زبان تنها وسیله ای برای حمل مطلب نیست. زبان مطلب را شکل می دهد! به اسامی بعضی کشورها دقت کنیم: استرالیا از واژه لاتین «استرالیس» به معنای «جنوبی» می آید که برای اروپاییان در سمت جنوب بود. ساحل عاج را بخاطر اینکه اروپاییان از آنجا عاج فیل وارد می کردند اینگونه نامگذاری کردند. زلاندنو از ایالت زلاند هلند گرفته شده است. فیلیپین از فیلیپ دوم، پادشاه اسپانیا می آید. آمریگو وسپوچی (که اسم آمریکا از نام وی گرفته شده است) دریانورد ایتالیایی با دیدن خانه ها در کنار دریاچه ماراکارائیبو یاد ونیز ایتالیا افتاد و ونزوئلا را به این نام یعنی «ونیز کوچک» ثبت کرد. آرژانتین از «آرجنتی» در لاتین به معنای نقره گرفته شده چرا که استعمارگران اسپانیایی نقره آن را استخراج کرده و به اسپانیا می فرستادند. واژه ها تنها توصیف نمی کنند. واژه ها خلق می کنند، معنی می دهند و اهمیت یک چیز را برای ما مشخص می کنند. جالب است بدانید که به گفته خانم بورودیتسکی که محقق اصلی در مطالعه زبان مردم پورمپوراو بود، حتی جنس مونث و مذکر در واژه ها می توانند بر تصویرگری آن واژه ها تاثیر مستقیم داشته باشند بدین شکل که هنرمندان آلمانی معمولا وقتی که می خواهند «مرگ» را به شکل یک انسان نقاشی کنند، آن را به شکل یک مرد می کشند چرا که این واژه در زبان آلمانی مذکر است در حالی که هنرمندان روس بخاطر اینکه واژه مرگ در زبان روسی مونث است مرگ را معمولا به شکل یک زن نقاشی می کنند و جالب تر اینکه در ۸۵ درصد از این گونه طراحی ها و نقاشی ها می توان بر اساس جنس کلمه طرح را از قبل پیش بینی کرد!
در بحث حمله به «اسرائیل» هم همین است! اول اینکه، ایران به خاک رژیم صهیونیستی حمله نکرده است. بحث در اینجا مربوط به سازمان ملل و حقوق بین الملل نیست. بحث در درجه اول اخلاقی و سیاسی است! رژیم صهیونیستی یک رژیم اشغالگر است که ادعای خاک دارد اما در واقعیت خاکی ندارد (چه برسد به عمق راهبردی)! اصلا حمله انتقام جویانه کشورمان هم هیچ حمله ای به اسرائیل یا خاک آن نبود چرا که اساسا موجودیتی با این مختصات و مشخصات وجود ندارد.
در واقع، اشغال اراضی فلسطینی از سوی رژیم صهیونیستی هیچ پایه اخلاقی و قابل توجیهی ندارد. زمانی که ایالات متحده عراق را اشغال کرد، یکی از بحث هایی که ارائه می داد (و آن هم بی اساس بود) این بود که عراق تهدیدی برای آمریکا به حساب می آمد. بنابراین، به ادعای ایالات متحده، همان طور که جنگ این کشور علیه عراق مشروع بود، پس اشغال عراق هم به نوعی امتداد این مشروعیت جنگی محسوب می شد و مشکلی نداشت. در رابطه با اشغال اراضی فلسطینی باید گفت که این اشغال آنچنان بی اساس است که رژیم صهیونیستی حتی نمی تواند ادعا کند که هفتاد و پنج سال پیش فلسطین تهدیدی برای این رژیم به حساب می آمد و اشغالگری نتیجه این تهدید بود چرا که آن زمان این رژیم نه وجود داشت که بخواهد با تهدیدی مقابله کند و نه حتی قصد اعلام استقلال داشت که مبارزه ای با آن انجام دهد. این رژیم مثل یک شرکت خصوصی «تاسیس» شد و من فکر نمی کنم مثال دیگری در تاریخ معاصر داشته باشیم که کشوری بخواهد ادعای «تاسیس» بکند!
درست است، در حال حاضر و با مغلطه، صهیونیست ها اشغال غزه یا کرانه باختری را تا قسمتی با همان بحث آمریکایی توجیه می کنند. یعنی می گویند که «اسرائیل یک کشور است. حماس گروه تروریستی است و با ایجاد تهدید زمینه جنگ مشروع را فراهم ساخته و این اجازه را به اسرائیل می دهد که همانند ورود و اشغال عراق توسط آمریکا، غزه را اشغال کند». حتی آن ها از این هم فراتر می روند و ادعا می کنند که غزه کشوری نیست که حق دفاع مشروع از خود داشته باشد و تنها اسرائیل که به زعم آن ها یک کشور است می تواند از خود دفاع کند! اما مشکل اینجاست که صهیونیست ها این را نمی گویند که مقاومت با ایجاد تهدید یا تروریسم متفاوت است و اگر فلسطینی ها تا به امروز مقاومت کدره اند، این تهدیدی برای رژیم صهیونیستی نیست که بدون هیچ اساس و پایه ای و بدون هیچ تهدیدی از سوی فلسطینی ها در آن زمان و بیش از ۷۵ سال پیش زمین ها را اشغال کرده است. در واقع، اسرائیلی وجود نداشت که بخواهد مورد تهدید قرار بگیرد و حتی تاسیس هم نشده بود. امروز هم «اسرائیل» وجود ندارد!
در واقع، اگر ما بپذیریم که ایران به «خاک اسرائیل» حمله کرده، به ناچار خواهیم پذیرفت که اشغال غزه یا کرانه باختری نیز مشکلی ندارد چرا که بحثی که رژیم صهیونیستی ارائه می دهد این است که این رژیم با تهدیدی از سوی غزه (یا کرانه باختری) نسبت به «خاک اسرائیل» مواجه است و بدین ترتیب شروع جنگ و اشغال اراضی فلسطینی هم مشروع و بر اساس اصل جنگ مشروع است. بنابراین، یادآوری این نکته، حداقل در بحث تبلیغات، اساسی است که اسرائیل اساسا خاکی ندارد که ایران بخواهد به آن حمله کند!
همچنین، اگر که نارضایتی خاصی هم از انتقام ایران باشد باید به سراغ فلسطینیان رفت و از آن ها پرسید که آیا از حملات جمهوری اسلامی ایران به خاک شان ناراضی هستند و یا خیر، که من فکر می کنم آن ها حتی بسیار هم نسبت به این موضوع رضایت داشته باشند که ایران قدمی دیگر در آزادسازی اراضی اشغالی فلسطین برداشته است.
نکته بعدی، استفاده از واژه «اسرائیل» است. نه تنها ایران به خاک اسرائیل حمله نکرده که حتی به «اسرائیل» هم حمله نکرده است.
اسم «اسرائیل» به معنای یک پادشاهی است که سه هزار سال پیش در یک برهه زمانی در این منطقه وجود داشته و بعدها از میان رفته و اثری از آن نمانده است. با انتخاب نام «اسرائیل»، صهیونیست ها برای خود نوعی امتداد تاریخی با سه هزار سال پیش می سازند تا ادعای تاریخی خود بر اراضی فلسطینی را به کرسی بنشانند. اما جنبه دینی نام «اسرائیل» حتی برجسته تر و خطرناک تر است. نام «اسرائیل» که از تورات کنونی گرفته شده به داستان کشتی گرفتن یعقوب نبی با خدا اشاره دارد که در آن، به گفته تورات، یعقوب نبی بر خدا پیروز می شود و خدا هم نام او را به «اسرائیل» که به معنای «خدا حکمرانی می کند» یا «خلیفه الله» است تغییر می دهد! این نام برای حضرت یعقوب (ع) به کار می رود و بعضا هم برای دوازده قبیله یهود مورد استفاده قرار می گیرد که همین هم باعث شده تا بعضی یهودیان برای جامعه خود از نام «اسرائیل» استفاده کنند چرا که ادعا می کنند همه یهودیان نوادگان آن دوازده قبیله هستند.
رژیم صهیونیستی با سو استفاده از این نام ادعای نمایندگی تمام یهودیان را دارد اعلام می کند که قصد دارد همه نوادگان اسرائیل (یعقوب نبی (ع)) را در سرزمین های فلسطینی جمع کند. به همین سبب هم هست که این رژیم نام «اسرائیل» را انتخاب کرده و به تمام یهودیان در هر کجای دنیا که باشند بنا به درخواست آن ها شهروندی صهیونیستی اعطا می کند. اگر به خاطر داشته باشیم، اتفاقی مشابه در زمینه نام و ارتباط آن با کل جامعه دینی در زمان تاسیس داعش هم رخ داده بود و دلیل اینکه بسیاری از مسلمانان و غیر مسلمانان از «داعش» به جای «دولت اسلامی» استفاده می کردند هم ادعای اسلامی بودن و ادعای نمایندگی مسلمانان از طرف «دولت اسلامی» بود. در واقع، با عدم استفاده از «دولت اسلامی» حربه داعش در ساخت موجودیتی تکفیری که خود را در پوشش اسلام نشان می داد و قصد جذب حداکثری مسلمانان داشت شکست خورد.
حالا، خواندن رژیم صهیونیستی با نام «اسرائیل» همان قدر بی پایه و مضحک است که بخواهیم داعش را یک «دولت اسلامی» بخوانیم و یا مثلا اینکه یک فرد شیاد که به خود لقب دکتر می دهد را با همان لقب «دکتر» بخوانیم. این موضوع در مقابله با رژیم صهیونیستی بسیار حائز اهمیت است چرا که روایتی که این رژیم در رسانه های غربی و بسیاری از نقاط جهان از خود می سازد این است که مقاومت در برابر این رژیم از سوی مردمان غرب آسیا و شمال آفریقا نوعی دشمنی دینی مسلمانان علیه یهودیان است. همین روایت هم با تبلیغات فراوان ضداسلامی در این کشورها می تواند به راحتی به مخاطب ارائه شده و او را گمراه کند. به عبارتی دیگر، رژیم صهیونیستی این رویارویی را نوعی رویارویی میان امت اسلام و بنی اسرائیل (یعنی قوم یهود) به مخاطب ارائه می دهد.
حالا، وقتی که از نام «اسرائیل» برای رژیم صهیونیستی استفاده می کنیم به دام فکری آن ها افتاده و روایت را از دست می دهیم. صهیونیست ها بر این نکته واقف هستند و به سختی در حال تلاش برای جا انداختن این اسم برای رژیم خود هستند و این تلاش ها تا جایی ادامه داشته که چندین سال پیش حساب «اسرائیل به عربی» با پستی در ایکس (توییتر سابق) از مسلمانان خواست که به اسرائیل توهین نکنند. دلیل این درخواست هم بازنشر اظهارات شیخ خالد الجندی، روحانی مصری بود که می گفت مسلمانان نباید به «واژه اسرائیل» که اسم یک پیامبر است توهین کنند. همین را هم صهیونیست ها گرفتند و با کمی دستکاری از مسلمانان خواستند که به «اسرائیل» که در اینجا مقصود آن ها رژیم جعلی صهیونیستی بود توهین نکنند چرا که این کار به گفته آن ها حرام است! اسامی را نباید دست کم گرفت! شاید تعجب برانگیز باشد وقتی که با بسیاری از مسلمانان در دیگر کشورها صحبت می کنید و می بینید که صرفا به خاطر لقب «خادم الحرمین الشریفین» به سردمداران سعودی احترام می گذارند!
نه تنها اسم رژیم صهیونیستی که حتی اسامی شهرهای اشغالی را هم می توان به شکل قدیمی آن ها استفاده کرد. کار زیبایی که یمنی ها بعد از هر بار هدف گیری مناطق جنوبی سرزمین های اشغالی انجام می دهند استفاده از ام الرشراش به جای «ایلات» جعلی است. نباید فراموش کرد که گزینه های بسیاری برای مقابله با «اشغالگری فکری» از راه استفاده درست از زبان است: رژیم اشغالگر قدس، رژیم اشغالگر صهیونیست، رژیم صهیونیستی، رژیم تروریستی صهیونیستی و غیره برخی از این توصیفات حقیقی هستند. هیچ اشکالی هم ندارد که بخواهیم واقعیت را آنگونه که هست توصیف کنیم! همین دولت های غربی بسیاری از مواقع نام قانونی و تاریخی خلیج فارس را هر طور که می خواهند و بدون کم ترین خجالتی به کار می برند! حالا برای استفاده درست و دفاع از واقعیت دلیلی ندارد که دنباله رو صهیونیست ها و حامیان آن ها باشیم. رژیم صهیونیستی را همان طور که هست باید صدا کرد: رژیم صهیونیستی!