به گزارش صد انلاین ، این درگیری مرگبار ساعت 24 روز بیست و هفتم مرداد سال 1401 با انتقال مردی مجروح به یکی از بیمارستانهای تهران به پلیس گزارش شد. مرد جوان که قفسه سینهاش زخمی شده بود ساعتی پس از رسیدن به بیمارستان، روی تخت اورژانس تسلیم مرگ شد. در تحقیقات اولیه پلیس معلوم شد مرد کشته شده به نام ناظم، نگهبان یک برج در محله دربند بود.
بنابراین بازپرس کشیک قتل در جریان ماجرا قرار گرفت و با حضور در محل، گروهی از ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران را برای تحقیقات بعدی به محل کار مقتول فرستاد. همکار متوفی در اظهاراتش گفت: دو ماه بود که ناظم در این برج کار میکرد. 10 روز قبل از مرگش مرا به مدیر برج معرفی کرد و بهعنوان سرایدار در کنارش مشغول به کار شدم. آن شب یکی از دوستانم به نام احمد به برج آمد، من از ماجرایی که بین آنها اتفاق افتاده بود اطلاع نداشتم اما انگار از قبل با هم اختلاف داشتند. آنها با دیدن یکدیگر درگیر شدند و احمد، همکارم را با ضربه چاقو زد و فرار کرد.
با توجه به ادعاهای شاهد ماجرا، ماموران فیلم دوربینهای مداربسته برج را بازبینی کردند و معلوم شد آن شب مقتول در را باز کرده، سپس ضارب وارد شده و از سمت لابی به سرایداری رفته و ساعاتی بعد سراسیمه بیرون آمده و آنجا را ترک کرده است.
با مشخص شدن هویت قاتل فراری، تحقیقات برای دستگیری او آغاز شد اما با وجود گذشت دو سال از ماجرا احم همچنان به عنوان قاتل فراری تحت تعقیب بود. تا اینکه پس از گذشت دو سال از درگیری مرگبار سرانجام رد متهم به قتل در قشم به دست آمد. از این رو ماموران موضوع را بررسی کردند و با تایید این موضوع معلوم شد متهم فراری در جزیره قشم کارگری میکند.
در نهایت با هماهنگی قضایی تیمی از ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران به آنجا اعزام شدند و متهم پس از دو سال زندگی مخفیانه بازداشت شد. احمد در تحقیقات اولیه به قتل اعتراف کرد و مدعی شد چون مقتول به او فحاشی کرد، با او درگیر و مرتکب قتل شد.
متهم بازداشت شده در اظهارات خود گفت: مقتول را نمیشناختم، اما اقوام او و اقوام همکار سرایدارش در افغانستان با خانه پدرم همسایه بودند. سال 1401 بود که چند نفر از اقوام مقتول با من که همسایه آنها بودم بر سر مسائل مختلف دعوا کردند و کتکم زدند. از آن افراد شکایت کردم و آنها برای چند روز بازداشت شدند اما با میانجیگری همسایههای دیگر رضایت دادم و ماجرا تمام شد. این ماجرا به گوش ناظم هم رسیده بود و از دست کار من ناراحت بود. زمان قتل برای ششمین مرتبه بود که برای کار به ایران آمده بودم و در ساختمانی کارگری میکردم و نمیدانستم مقتول کجا کار می کند تا اینکه از طریق یکی از دوستانم فهمیدم در یک برج در دربند مشغول به کار است و دوستم هم با او کار میکند.
این متهم در مورد شب قتل نیز گفت: من اصلا نمیخواستم او بمیرد و خودم قاتل و آواره شوم. آن شب دوستم که از درگیری من با اقوام مقتول خبر داشت زنگ زد و خبر داد ناظم دارد از من بدگویی میکند و حتی فحش هم میدهد. به ناظم زنگ زدم تا بگویم ما که اصلا هم را نمیشناسیم، چرا پشت سرم حرف میزنی، اما او دوباره فحاشی کرد به همین خاطر گفتم میآیم تا بفهمم چرا به من فحاشی میکنی. وقتی به آنجا رسیدم مقتول در را برایم باز کرد. وارد اتاق سرایداری شدم. به مقتول گفتم من با تو اختلاف و درگیری نداشتم پس چرا به من فحاشی میکنی. ناظم جواب داد تو در افغانستان با اقوامم درگیر شدی و حتی از آنها شکایت کردی و چند روز بازداشت بودند، این کارت اشتباه بود و باعث ناراحتی من هم شد و الان هم به همین خاطر به تو فحش میدهم. سر همین موضوع دوباره دعوایمان شد و او به من فحش ناموسی داد. نتوانستم رفتارش را تحمل کنم. با چاقویی که همراهم بود او را زخمی و فرار کردم. از ترس به خانه یکی از دوستانم رفتم و چهار روز بعد فهمیدم ناظم مرده است. از خانه دوستم به افغانستان رفتم و تا دست پلیس ایران و خانواده مقتول به من نرسد، اما ترسیدم مخفیگاهم در آنجا لو برود به همین خاطر به پاکستان رفتم. بعد که فکر کردم آبها از آسیاب افتاده و کسی دیگر دنبالم نمیکند به ایران برگشتم و به قشم رفتم، اما آنجا دستگیر شدم.
در حال حاضر تحقیقات در مورد این متهم به قتل در اداره دهم پلیس آگاهی تهران در جریان است.