سیاستگذاری عمومی، دانشی است که بر مهندسی سیاست و جامعه به گونهای که منافع اکثریت شهروندان و بقای حکمرانی تحقق یابد، اصرار دارد. اصل تحقق منافع و تضمین بقای رژیم در همه ابعاد سیاستگذاری در اولویت قرار میگیرد اما در سیاستگذاری خارجی به گونهای خاص زیربنای سیاست خارجی و روابط بین الملل قلمداد میشود. سیاستگذاری خارجی را میتوان فرآیندی از روندها و رویکردهایی دانست که هرگز نباید ثابت و مطلق قلمداد شوند. اصل سیاستگذاری خارجی بر ناپایداری سیاستها و تاکتیکها استوار شده و منافع راهبردی است که پایدار و مطلق هستند. منافع راهبردی که خود دارای ابعاد، مؤلفهها، ابزار، تاکتیک و سیاستهای گوناگون با نیات و اهداف خاص برای هر بازیگر در یک بازه زمانی خاص تعریف و عملیاتی میشود. سیاستگذاری خارجی در عصر آشوبناک کنونی بسیار پیچیده شده که تضمین بقای بازیگران را به دانش سیاست خارجی وابسته کرده است. سیاست خارجی در تعاملی فراگیر با سایر علوم، بر تولید، تثبیت و تقویت منافع راهبردی تأکید دارد، همانگونه که دکتر ابراهیم متقی، استاد برجسته روابط بینالملل میگوید "سیاست خارجی علم منافع راهبردی است."
سیاست خارجی به عنوان علم منافع راهبردی، نمیتواند تک بعدی باشد و تنها بر علم و فرآیندهای دیپلماتیک استوار باشد. اقتصاد را میتوان یکی از ارکان منافع راهبردی بازیگران نظام جهانی در عصر کنونی دانست که برای بسیاری بازیگران و روابط بینالمللی به عنوان زیربنای سیاستگذاری خارجی نیز مورد توجه و پیگیری قرار گرفته است. اثرگذاری فراگیر اقتصاد بر سیاست خارجی و دیپلماسی به گونهای است که جهان موجی فزاینده از اقتصاد سیاسی بینالمللی را شاهد است که همواره در حال چرخش، تغییر و نوزایی است. این اقتصاد سیاسی بهخصوص در غرب آسیا و در تعاملات قدرتهای نوظهور این منطقه و قدرتهای بزرگ جهانی قابل بررسی است:
یکم – آسیای جنوب غربی کانون اقتصاد سیاسی جدید: رفتار بازیگران منطقهای و جهانی در غرب آسیا را میتوان در چارچوب اقتصاد سیاسی بین المللی تفسیر کرد. الگویی که طراحی و اجرای سیاست خارجی دولتها و سایر بازیگران منطقه را پیامد اقتصاد و روابط تجاری آنها میداند. در این الگو، فارغ از نوع حکومت و رژیم دولتهای منطقه، سیاست خارجی میتواند بر وضعیت یکایک بازیگران یا مجموعه کلی آنان اثر نهاده و مسیر پیشرفت یا سکون و ضعف آنها را در بهرهگیری از ابزارها و تاکتیکهای اقتصادی نمایان سازد. جذابیت اقتصادی این منطقه بهویژه دلارهای نفتی و خود منابع پایانناپذیر نفت و گاز آن برتری اقتصاد و تجارت بر سیاست و حوزه راهبردی ژئوپلیتیک را سبب شده است.
تمرکز ثروت پترودلار در این منطقه بهخصوص خلیج فارس که کشورهای عرب را به نمایش پرستیژ و قدرت تجاری قادر ساخته، روندی نوین از اثرگذاری اقتصاد بر سیاست و دیپلماسی جهانی را برساخته که پایهگذار تعاملات و مناسبات جدید ژئوپلیتیک نیز شده و دولتهایی مانند امارات متحده عربی، قطر، عربستان و ... را به بازیگران اصلی دیپلماسی اقتصادمحور تبدیل کرده است.
برسازی سیاست اقتصادمحور منطقهای با رویکرد جهانی با ابزارهایی مانند ذخایر، توان تولید و عرضه انرژی (نفت و گاز)، کمک مالی به سایر بازیگران در قالب سرمایهگذاری در بازارهای جهانی همانند چین، هند، روسیه، ترکیه، اروپا و ...، اقتصاد سیاسی نوین را در قاره کهن آسیا شکوفا کرده، روندها و رویکردهای سیاسی و دیپلماتیک را دگرگون ساخته و معمای انرژی را بر مناسبات بینالمللی مسلط کرده است. جلوههایی از این الگوی فراگیر اقتصاد سیاسی را میتوان چنین برشمرد:
1- عادی سازی روابط عربستان با ایران ⇐ تقویت جایگاه اقتصادی عربستان در منطقه.
2- تعامل و همراهی دولتهای عربی با روسیه ⇐ تنوع و تقویت ابزارهای دیپلماتیک اعراب مقابل ایران و ترکیه.
3- تقویت روابط تجاری دولتهای عرب با هند ⇐ تقویت جایگاه هند در مقابل چین و کشورهای عربی علیه ایران.
4- تصویب فروش تسلیحات امریکایی به ترکیه مانند جنگنده اف 16 ( F 16) ⇐ معامله بر سر پیوستن سوئد به ناتو.
5- تصمیم اوپک برای حفظ یا کاهش سقف تولید نفت ⇐ تعامل با روسیه برای گذر از تحریمهای فراگیر غرب و نزدیکی بیشتر روسیه با عربستان.
6- حمله دولت انصارالله یمن به کشتیهای تجاری مرتبط با اسرائیل ⇐ اثرگذاری بر قیمت نفت به سود ایران و روسیه مقابل تحریمهای غربی.
7- فروش تسلیحات ایران به روسیه ⇐ افزایش همکاری ایران با روسیه و حرکت در مسیر اتحاد راهبردی دو کشور مقابل غرب.
8- عضویت ایران در گروه اقتصادی بریکس BRICS ⇐ تقویت محور ضد غربی در بریکس.
9- تقویت همکاری اقتصادی ایران با ارمنستان ⇐ کاهش قدرت ژئوپلیتیک جمهوری آذربایجان و ترکیه.
10- نفوذ امارات متحده عربی در شرق آسیا و شمال اروپا با افزایش تولید و فروش گاز ال ان جی LNG به این مناطق بهخصوص بعد از تهاجم 2022 روسیه به اوکراین ⇐ برتری پرستیژ این کشور مقابل ایران، عربستان و ....
11- سرمایهگذاری بزرگ چند میلیارد دلاری شرکت نفت آرامکو (عربستان) در صنعت پتروشیمی چین ⇐ وابستگی چین به عربستان و نفوذ راهبردی عرستان در سیاستهای جهانی چین.
12- قیمتگذاری 60 دلاری نفت روسیه از سوی گروه هفت (G7) در بازارهای جهانی ⇐ فشار بر روسیه در جنگ اوکراین و تعادل بازار انرژی جهانی به سود دوستان غرب.
و ...
دوم – جنگ و اقتصاد سیاسی: بخشی از اقتصاد سیاسی بینالمللی به جنگها، ابزارها، تاکتیکها و سیاستهای بازیگران درگیر منازعه بازمیگردد که تلاش دارند با ائتلاف سازی، کسب دوستان و حامیان بیشتر در نظام جهانی، برتری خود را حفظ کنند و پیروز جنگ باشند.
رابطه متقابل جنگ و تجارت را میتوان زیربنای اقتصاد سیاسی دانست که بر اصل تضمین بقا استوار است. بسیاری بازیگران نظام جهانی برای موفقیت در سیاست تهاجمی و نظامی خود به اقتصاد و تجارت توجه خاص نشان می دهند و رویکردی از اقتصاد سیاسی مطلق را انتخاب میکنند. رویکردی که بر یارگیری در بازی جهانی متکی است. در این رویکرد اقتصادی مطلقاً سیاسی است که بازیگر مهاجم، آغوش خود را بر طیفی فراگیر از دولتها و گروههای مستقل منطقهای و جهانی باز کرده، سیاست و اقتصاد خود را پشتیبان رویه تهاجمی خویش میکند. چنین رویکردی را میتوان در رویدادهای چند سال اخیر به خوبی مشاهده کرد.
تهاجم فوریه 2022 روسیه به اوکراین که نمونه بارز وابستگی جنگ و اقتصاد سیاسی است، تمام اصول اقتصاد سیاسی بین الملل را دگرگون کرده است و قطببندی سیاسی جهان را به سوی قطببندی اقتصاد سیاسی رهنمون ساخت. یارگیری روسیه از میان مصرفکنندگان کوچک و بزرگ نفت، گاز، گندم و ... که قدرتهای بزرگ جهانی و منطقهای مانند چین، هند، پاکستان، ترکیه و ... را با روسیه همراه کرده و از سوی دیگر تولیدکنندگان بزرگ انرژی مانند عربستان، ایران، قطر، امارات متحده عربی و عراق را نیز در منافع جنگ اوکراین و افزایش قیمت نفت و گاز، شریک کرده است.
جنگ اوکراین توانست اقتصاد جهانی را به شدت سیاسی کند و سیاست جهانی را گرداب اقتصاد گرفتار سازد. برخی دولتهای متحد غرب (عربستان، ترکیه، هند، و ...) برای برجستهسازی نقش خود در نظام جهانی با تکیه بر اقتصاد و تجارت به برقراری روابط فراگیر و راهبردی سیاسی با روسیه اقدام کردند و از روابط اقتصادی خود با روسیه برای حفظ و تضمین منافع راهبردی و تضمین بقای خود بهره بردند.
جنگ غزه 2023 که بیش از 5 ماه طول کشیده و بیش از 23 هزار کشته تنها از شهروندان فلسطینی تاکنون داشته، دیگر نمونه برجسته اقتصاد سیاسی بین الملل است که روابط اجتماعی و سیاسی را به منافع اقتصادی و تجارت گِره زده، توانایی کنترل و مدیریت پیامدهای این جنگ وحشیانه را به اسرائیل و متحدان غربیاش بهویژه ایالات متحده امریکا داده است. توان کنترل و مدیریت جنگ به سود اسرائیل سبب شده است تا بسیاری کشورهای اسلامی و عربی تنها به محکوم کردن لفظی حملات و جنایات اسرائیل بسنده کنند، برای تحقق نیات و اهداف راهبردی خود که همان تضمین بقای حکمرانی خویش است، پیرامون محور قدرت جهانی یعنی امریکا و اروپا جمع شوند و در چشمانداز آنان اقدام کنند.
سایر جنگهای منطقهای و جهانی مانند: سوریه، لیبی، سودان، ارمنستان و .... نیز در همین چارچوب و اثرگذاری اقتصاد بر سیاست خارجی قدرتهای بزرگ نظام جهانی بهویژه بازیگران غرب آسیا قابل بررسی هستند.
*
در جهان آشوبناک کنونی که نبرد نظمهای غربی و شرقی با عنوان تغییر نظم جهانی در دستورکار سیاستگذاران قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی قرار دارد، سیاستگذاری خارجی و روابط بینالمللی به گونهای فزاینده به اقتصاد، ابزارها و تاکتیکهای اقتصادی وابسته شده، اقتصاد و تجارت به بنیان منافع راهبردی تبدیل شده است.
تحولات جهان بهخصوص در آسیا نشان میدهند که اقتصاد و تجارت در سیاستگذاری خارجی بازیگران این قاره کهن از اهمیت بینظیری برخوردار است، به شکلی که بقای برخی دولتهای شکننده آسیای جنوب غربی به توان و کارایی اقتصاد و تجارتشان گِره خورده و سبب پیدایش الگوی پیچیده اقتصاد سیاسی چند لایه در منطقه و جهان شده است!
وضعیت نظام جهانی و منطقه غرب آسیا به گونهای است که معمای اقتصاد سیاسی تنها الگوی تفسیر آن جلوه میکند. الگوی معمای اقتصاد سیاسی مبتنی بر مؤلفههای تنش ژئوپلیتیک، دیپلماسی، انرژی، سرمایهگذاری، پول و ... که رقابت و دشمنی در ژئوپلیتیک همزمان با تعامل و دوستی در تجارت و اقتصاد را توجیه و تفسیر میکند. در چنین شرایطی از برتری اقتصاد سیاسی و اثرگذاری فراگیر اقتصاد بر سیاست خارجی و روابط بینالمللی قدرتهای بزرگ، توان اقتصاد سیاسی ایران در مقابل رقیبان و دشمنان منطقهای و جهانی، بسیار محدود و ناکارامد نشان داده و منافع راهبردی ایران را تهدید و کشور را با موجی از تنشهای سخت ژئوپلیتیک روبه رو کرده است.
اصلاح و تغییر برخی اصول آرمانی و تاکتیکهای ناکارآمد سیاستگذاری خارجی ایران، توجه بیشتر به اقتصاد سیاسی و درک این الگو در مناسبات و معادلات منطقهای و جهانی از ضرورتهای سیاست خارجی ایران و بلکه مؤلفه بقای ایران به عنوان یک قدرت بزرگ نظام جهانی در شرایط کنونی است که باید در دستورکار سیاستگذاران ارشد ایران قرار گیرد.