نویسنده: رو خانا Ro Khanna
در دهه های اخیر، ایالات متحده بیش از پیش به واردات کالا از خارج متکی شده است. از سال 1998، کسری تجاری فزاینده به تعطیلی نزدیک به 70 هزار کارخانه منجر شده است. کسری تجاری ایالات متحده با چین به طور پیوسته از 6 میلیارد دلار به 83 میلیارد دلار و پس از پیوستن چین به WTO در سال 2001، به طور چشمگیری افزایش یافت و اکنون به 309 میلیارد دلار رسیده است.
امریکایی ها باید از افزایش تولید داخلی، بازگرداندن مشاغل از خارج به کشور و ترویج صادرات استقبال کنند. ایالات متحده می تواند صنایع مهم را زنده کند و همزمان روابط تجاری کلیدی خود را حفظ، از مهاجران استقبال و پویایی و نوآوری مردم خود را تشویق کند.
واشنگتن باید بر تعادل دوباره تولید تمرکز کند. سیاستگذاران ایالات متحده باید اهداف سالانه را برای کاهش کسری تجاری با چین تعیین کنند. آنها می توانند از گذر گفت وگوهای سخت به چنین اهدافی برسند – مثلا در مورد پول چین که به طور مصنوعی کاهش یافته است و تعدیل سیاست های یکجانبه، مانند حمایت از تولیدکنندگان در ایالات متحده و کشورهای دوست.
در دهه اول قرن حاضر، ایالات متحده 2.4 میلیون شغل را از دست داد، زیرا صنایع کاربر به چین منتقل شدند. وضعیت تجاری پکن و دستمزدهای پایین، همراه با ارزش کمتر پول این کشور، شرکتهای آمریکایی را تشویق کرد تا تأسیسات تولیدی خود را به آنجا منتقل کنند. دو دهه بعد، به دلیل رشد فزاینده کسری تجاری با چین، تعداد مشاغل از دست رفته در آمریکا به 3.7 میلیون نفر رسید.
بسیاری از اقتصاددانان به خاطر از دست رفتن تولید در ایالات متحده نگران نیستند. آنها این گونه بیان می کنند که ایالات متحده بر تولید نوآوری و دانش متمرکز است. با این حال، نوآوری به طور ذاتی با تولید مرتبط است. شرکت های تولیدی بیش از نیمی از هزینه های داخلی ایالات متحده برای تحقیق و توسعه را تشکیل می دهند.
بین سالهای 2000 تا 2010، ایالات متحده حدود 33 درصد از مشاغل تولیدی خود را از دست داد، در حالی که آلمان تنها 11 درصد از مشاغل را از دست داد. در آلمان، کارگرانی که در منسوجات و ساخت مبلمان از کار بیکار شده بودند، توانستند به شغل ماشینهای تولیدی رو بیاورند زیرا آلمان صادرات قطعات ماشینآلات را گسترش داد. آلمان توانست با گسترش تولیدات صادرات محورِ خود از ضربه رشد صنعت چین در امان بماند. برخلاف ایالات متحده، آلمان همچنین سرمایه گذاری زیادی در برنامه های کارآموزی و آموزش نیروی کار برای آینده با فناوری پیشرفته انجام داده است.
بین سالهای 2018 تا 2020، کسری بودجه ایالات متحده با چین 100 میلیارد دلار کاهش یافت. هر چند ترامپ برنامه فراگیری برای افزایش تولید داخل و کاهش مالیات شرکت ها انجام داد، اما شرکت های بزرگ، سود خود از کاهش مالیات را به سفته بازی در بازارهای ثانویه مالی منتقل کردند.
چین همچنین در ساخت قطعات خودرو جایگزین ایالات متحده شده است. حدود سی درصد از زنجیره تامین جهانی خودرو در اختیار چین است. بسیاری از آمریکایی های ساکن کارولینای شمالی، اوهایو یا پنسیلوانیا گواهی میدهند که از دست رفتن شغل در جوامع آنها مستقیماً به شرکتهای خارج از کشور در چین، مکزیک و به طور گستردهتر آسیا مرتبط است.
هر کدام از صنایع ایالات متحده هنگام تلاش برای صادرات محصولات با یک مانع بزرگ روبه روست: قدرت دلار آمریکا. دلار جذابتر و پایدارتر از یورو، روپیه، ین یا رنمینبی است. ایالات متحده عملاً به بقیه جهان یارانه صادرات می دهد و همزمان محصولات و خدمات ایالات متحده را برای رقابت در بازارهای جهانی بسیار گران می کند. همزمان چین، بزرگترین صادرکننده جهان، ارزش پول خود را به طور مصنوعی پایین نگه می دارد و صادرات خود را افزایش می دهد.
ایالات متحده می تواند با چین درباره یک توافق ارزی و کالایی گفت وگو کند. واشنگتن باید به روشنی پکن را متوجه کند که کدام صنایع برایش حیاتی است و در صورت اجبار به اقدام یکجانبه چه تعرفه ها و سهمیه های هدفمندی را اعمال خواهد کرد. ایالات متحده باید به چین بفهماند که صنعتیزدایی اقتصادی در دهههای گذشته با یا بدون همکاری چین پایان خواهد یافت.
ایالات متحده همچنین باید بانک صادرات و واردات را کلید بزند. واشنگتن باید بر یارانه صادرات فناوری انرژی پاک در سراسر جهان تمرکز تا با صادرات انرژی پاک یارانه ای چین، مانند باتری ها رقابت کند. شرکت های سازنده صفحات خورشیدی در آمریکا باید مانند رقبای جهانی خود تولید را از سر بگیرند.
امروزه، رقابت قدرتهای بزرگ بدون تردید به تنشها بین چین و ایالات متحده دامن میزند. از سوی دیگر کسری تجاری بر طبل دشمنی دو کشور می کوبد و ترس بسیاری از آمریکاییهایی که به دنبال امنیت اقتصادی هستند را بیشتر می کند. ایجاد توازن دوباره در تجارت باعث کاهش نارضایتی ایالات متحده علیه چین می شود.
با این همه، چین به راحتی توازن را بر نمی تابد. رهبران محلی حزب کمونیست و بسیاری از صاحبان کارخانه های چینی نمی خواهند تجارت خود را از دست بدهند. در این میان اما شی جی پینگ، رئیس جمهوری چین پی برده که تولید بیش از حد برای ظهور یک طبقه متوسط کافی نیست. شی مدتها بر این باور است که چین باید به آرامی خود را از وابستگی به صادرات رها کند و اقتصاد مصرفکنندهتری را در پیش بگیرد که موتور آن افزایش قدرت خرید طبقه متوسط چین باشد. ایالات متحده باید از این فرصت بهره برداری کند. برای تبدیل شدن به یک صادر کننده، ایالات متحده باید چیزهای بیشتری در داخل بسازد، کالاهایی که پس از جنگ جهانی دوم دیگر ساخته نشدند.
ابتدا باید یک شورای توسعه اقتصادی تازه شکل بگیرد. این سازمان میتواند کسری تجاری را بررسی و اطلاعاتی را از سراسر دولت فدرال، دانشگاهها و بخش خصوصی دریافت کند. این شورا باید سازمان های کلیدی – از جمله وزارتهای بازرگانی، دفاع، انرژی، کشور، امور خارجه، و خزانهداری، همراه با دفتر نماینده تجاری ایالات متحده – و همچنین نمایندگان بخش خصوصی را برای تعیین موارد لازم گردهم آورد.
اجرای یک دستور کار گسترده برای صنعتی سازی دوباره به یک نهاد هماهنگ کننده نیاز دارد تا اطمینان حاصل شود که همه آژانس ها هماهنگ کار می کنند. شورای توسعه اقتصادی باید از قراردادهای مالی فدرال برای کمک به شرکت ها برای دسترسی به سرمایه مورد نیاز برای بازسازی پایگاه تولیدی کشور استفاده کند.
کنگره باید یک اعتبار مالیاتی برای متقاعد کردن شرکتها برای بازگرداندن تولید به ایالات متحده در نظر بگیرد. برعکس، باید اعمال مالیات 10 درصدی بر شرکتهای آمریکایی که تأسیسات خود را در ایالات متحده میبندند و مشاغل تولیدی را به خارج از کشور منتقل میکنند، وضع کند.
هدف ایالات متحده باید زنده کردن تولید در برخی صنایع کلیدی باشد. در سال 1970، فولاد ایالات متحده 20 درصد از تولید جهانی را تشکیل می داد. امروز، این رقم به تنها چهار درصد کاهش یافته است. ایالات متحده اکنون بیستمین صادرکننده بزرگ فولاد در جهان است اما دومین واردکننده بزرگ فولاد نیز هست. در مقابل، چین 57 درصد از بازار جهانی فولاد را تشکیل می دهد. ایالات متحده می تواند در نوآوری ها پیشرو باشد، مانند نسل بعدی فولاد سبک وزن و با استحکام بالا که به خودروهای برقی اجازه می دهد با یک بار شارژ مسافت بیشتری بروند. آلومینیوم یکی دیگر از صنایعی است که در آن ایالات متحده جایگاه قابل توجهی را در برابر چین از دست داده است.
در سال 1980، ایالات متحده بزرگترین تولید کننده جهان بود اما در سال گذشته به رتبه نهم در تولید جهانی آلومینیوم سقوط کرد. چین 57 درصد از تولید جهانی آلومینیوم را به خود اختصاص داده است. در سال 2001، ایالات متحده بیش از 90هزار کارگر آلومینیوم داشت. امروزه تعداد کارگران این صنعت به 56هزار نفر رسیده است.
دولت آمریکا باید نه تنها از تولیدات پیشرفته بلکه از نسل بعدی مشاغل مراقبتی نیز حمایت کند. فناوری های دیجیتال به طور خاص می توانند به افزایش بهره وری کارکنان در صنعت رو به رشد کمک کنند.
برخلاف ایالات متحده، چین دارای شرکت ها و بانک های دولتی است. دولت چین بر اساس سازوکارهای سیاسی محلی و طرفداری به شرکت ها پاداش می دهد در حالی که بازار این موضوع را بر نمی تابد.
ایالات متحده امروز به برنامه ای برای به دست آوردن لیتیوم، کبالت و گرافیت لازم برای ساختن آینده انرژی سبز در خانه نیاز دارد.
دولت همچنین میتواند از ذخیرهسازِ دفاع ملی استفاده کند که مواد معدنی کمیاب را در صورت مختل شدن زنجیره تامین ایالات متحده ذخیره میکند. در طول 70 سال گذشته، ارزش این انبار از 42 میلیارد دلار (با تعدیل تورم) در سال 1952 به 888 میلیون دلار در سال 2021 کاهش یافته است. کنگره باید کمینه ارزش ذخایر را دو برابر و مواد خاکی کمیاب داخلی را خریداری کند.
مقامات ایالات متحده باید تعیین کنند که کدام سیستم های دفاعی به محصولات ساخت چین وابسته هستند. ایالات متحده برای انواع مواد ضروری از جمله آنتیموان مورد استفاده در عینک های دید در شب و سلاح های هسته ای به چین وابسته است. کنگره باید از وزارت دفاع بخواهد که کشور مبدا صادر کننده تمام تجهیزات دفاعی را شناسایی تا در صورت بروز مشکلات، منابع جایگزین را معرفی کند.
شاید هیچ محصولی برای زندگی مدرن ضروری تر از گوشی هوشمند نباشد. زنجیره تامین تلفنهای همراه بر مشکلات و ضرورت کاهش وابستگی ایالات متحده به چین تاکید میکند، جایی که بیشتر گوشیهای هوشمند بستهبندی و مونتاژ میشوند. به عنوان مثال، طبق آخرین داده های موجود، 25 درصد از زنجیره ارزش آیفون اپل از مسیر چین می گذرد. بیش از 80 درصد از تلفنهای همراهی که ایالات متحده وارد میکند دارای یک قطعه مونتاژ شده در چین هستند. واشنگتن باید شرکتها را تشویق کند که تولید قطعات با ارزش مانند صفحه نمایش، تراشههای نیمهرسانا، باتریها، حسگرها و بُردهای مدار را به ایالات متحده یا کشورهای متحد منتقل کنند. همچنین باید کشورهای دوست مانند استرالیا، هند و ژاپن را تحت فشار قرار دهد تا تولید قطعات الکترونیکی خود را برای تلفنها افزایش دهند. با ترکیب مناسب اقدامات در ایالات متحده و آن کشورها، درصد گوشی های مونتاژ چینی که ایالات متحده وارد می کند می تواند طی پنج سال به نصف کاهش یابد.
صنعتی شدن دوباره ایالات متحده لزوماً به ضرر بقیه جهان تمام نمی شود. ایالات متحده و گروه G-7 باید جایگزینی برای طرح گسترده کمربند و جاده چین ارائه دهند. برای انجام این کار، واشنگتن باید دریابد که کشورهای در حال توسعه به چه چیزی نیاز دارند و چه می خواهند، به حق تعیین سرنوشت آنها احترام بگذارد و آینده توسعه ای را ترسیم کند که به بهترین شکل به مردم آنها خدمت کند.
واشنگتن همچنین باید دانش فنی را با کشورهای دوست کم درآمد به اشتراک بگذارد تا آنها بتوانند صنایع مدرن خود را توسعه دهند. هر بخش از زنجیره تامین نمی تواند به ایالات متحده بازگردد، بنابراین آمریکایی ها باید به شرکای خود کمک کنند تا به مواد دسترسی پیدا کنند و توانایی تولید را برای ساخت کالاهایی که ایالات متحده هنوز به واردات آن نیاز دارد، توسعه دهند.
جهانیسازی بیبند و بار نتوانسته به دموکراسیها کمک کند بلکه برعکس به فروپاشی آنها کمک کرده است. در 20 سال گذشته، با تشدید جهانی شدن، دموکراسیها در سراسر جهان، از جمله ایالات متحده، عقبنشینی کرده اند. در اروپا و ایالات متحده، دو قطبی شدن و ملی گرایی راست افراطی افزایش یافته است. در سراسر جهان، کشورهای پردرآمد، سود شرکتهای چند ملیتی را بر سلامت شهروندی جوامع و زندگی شهروندانشان اولویت داده اند.
حتی اگر ایالات متحده تجارت خود را دوباره متعادل کند، چین به عنوان یک رقیب باقی خواهد ماند و واشنگتن برای جلوگیری از تهاجم به تایوان به یک راهبرد امنیت ملی فراگیر نیاز خواهد داشت. با این حال، ایالات متحده نباید به جنگ سرد با چین یا هر کشور دیگری رو آورد. این کشور باید با چین همکاری کند تا از تبدیل شدن رقابت به جنگ جلوگیری کند. همچنین دو کشور باید در موضوعات مورد علاقه دوجانبه مانند تغییرات آب و هوا، امنیت غذایی جهانی و کنترل جنگ افزاری همکاری کنند.
منبع: فارن افرز