یکی از روندهای اصلی در پیکربندی مجدد مدرن جهان، افزایش تعداد کشورهای مستقل است که در چارچوب هویت خود عمل می کنند و سعی دارند از منافع ژئوپلیتیک خود در یک محیط بین المللی در حال تغییر دفاع کنند. به عنوان بخشی از این روند، آشفتگی ژئوپلیتیک در صحنه جهانی به طور خودکار افزایش می یابد که با پیچیدگی روابط بین الملل و افزایش رقابت بین قدرت ها در مبارزه برای رهبری همراه است.
این روند به ویژه در خاورمیانه خطرناک است که به گفته ریچارد هاس، بالاترین «سطح خشونت» را دارد و چالشی قدرتمند برای «توسعه دهندگان و پدید آورندگان» سیاست جهانی است. در چارچوب چند مرکزی در حال ظهور بالفعل نظم جهانی، که به یک واقعیت بدیهی تبدیل شده است، دولت هایی که ادعا می کنند رهبر منطقه ای یا دولت مرکزی هستند، پیوسته در سیاست خاورمیانه به میدان می آیند.
باید خاطرنشان کرد که هر یک از قدرت های بزرگ که به دنبال پرده برنده هستند، نقش مرکز را در شکل گیری یک زیر سیستم منطقه ای تثبیت می کنند. برای تحلیل جامع موضوع پیشنهادی، لازم است مفاهیم قدرت بزرگ و زیر سیستم منطقه ای بر اساس مفاهیم پروفسور تاتیانا شاکلینا مشخص شود.
یک قدرت بزرگ به عنوان دولتی معرفی می شود که در پیگیری سیاست خارجی خود بسیار مستقل است، تاثیر مستقیم بر سیاست منطقه ای و جهانی دارد، دارای تجربه، سنت و فرهنگ تاریخی مشارکت چشمگیر در سیاست جهانی، تفکر جهانی و سنت های گوناگون است. ویژگی های یک قدرت بزرگ در ظرفیت های سرزمینی، جمعیتی، منابع، نظامی و غیره و نیز اراده سازماندهی ساختاری فضای سیاسی منطقه ای خود است.
زیرسیستم منطقه ای خود مجموعه ای از کشورهای متحد شده توسط جغرافیا، تمایل مشترک برای همکاری در زمینه های مختلف بر اساس نهادهای شناخته شده، نزدیکی تجربه تاریخی و فرهنگی و حضور یک دولت مرکزی است.
ایران در واقع دارای یک سنت دولتی باستانی رهبری در منطقه است که از امپراتوری ایران در دوران هخامنشیان آغاز شد، زمانی که قدرت ایران از رود سند تا دریای مدیترانه، از هند تا بالکان و از مصر و عربستان تا قفقاز بود. در آن زمان بود که ایران، در اصطلاح علمی مدرن، بزرگترین قدرت بزرگ و دولت اصلی بود.
ایران با تجربه عظمت ملی و سنت راهبردی چند صد ساله خود در میان تمامی کشورهای خاورمیانه برجسته است. بدین ترتیب، فرهنگ سیاسی ایران قادر است، جهانی بیندیشد و تاثیر مستقیم بر کشورهای همسایه داشته باشد و نقش فعال صلح ساز و نظم ساز را ایفا کند.
بدون تردید، ظرفیت های سرزمینی، جمعیتی و منابع ایران، این فرصت را برای تهران فراهم می کند تا به عنوان یک بازیگر فعال در عرصه سیاسی خاورمیانه عمل کند. با این وجود، منبع سیاست خارجی اصلی جمهوری اسلامی دقیقا همبستگی شیعیان است.
در مقایسه با رقیب ژئوپلیتیکی خود، عربستان سعودی، ایران از نظر مالی و اقتصادی بسیار آسیب پذیرتر است و پیگیری چنین سیاست تهاجمی از طریق نیابت های منطقه ای مستلزم هزینه های قابل توجهی است. این ویژگی تقابل تهران و ریاض را محمد بن سلمان آل سعود، ولیعهد پادشاهی، نیز مورد توجه قرار داده است.
کشورهای عربی که اکثریت کشورهای خاورمیانه را تشکیل می دهند، به دلیل تضادهای تمدنی، تاریخی، مذهبی و فرهنگی، حاضر نیستند، نقش رهبری منطقه را برای یک کشور غیر عربی به رسمیت بشناسند. به همین ترتیب، ترکیه که مواضع خود را در خاورمیانه نیز تقویت کرده است، به هر طریق ممکن، از تشکیل ایران به عنوان یک قدرت اصلی جلوگیری خواهد کرد. همچنین بازیگران جهانی غیر منطقه ای، در درجه اول امریکا، ایران را به عنوان یک دولت تجدید نظر طلب می بینند که نباید جایگاه یک مرکز را در منطقه کسب کند.
بنابراین، ترکیب عوامل کلیدی ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک مرتبط با وجود تضادهای عمیق تاریخی، فرهنگی، مذهبی و تمدنی و همچنین با مخالفت آشکار قدرت های منطقه ای و بازیگران جهانی، به احتمال زیاد، به ایران اجازه نمی دهد که یک کشور با قدرت کامل شکل بگیرد و زیر سیستم منطقه ای در خاورمیانه تحت حمایت خود را ایجاد کند.
منبع: یوروآسیا دیلی