آخرین اخبار
۱۵ دی ۱۴۰۲ - ۰۷:۱۰
بازدید:۸۱۹
قبل از ۷ اکتبر، اسرائیل جامعه ای به شدت از هم پاشیده بود، با شکاف و اختلاف شدید بین جوامع مذهبی و سکولار، بین اعراب اسرائیلی و یهودیان اسرائیلی، و بین یهودیان اروپایی و یهودیانی که از کشورهای عربی به اسرائیل مهاجرت کرده اند. دولت نتانیاهو با وارد کردن چهره‌های راست افراطی در دولت و با تضعیف استقلال قضایی، کشور را دوقطبی‌تر کرد. در حال حاضر، برخی از افراد راست‌گرا ادعا می‌کنند که حماس به این دلیل حمله کرد که اسرائیل را به دلیل اعتراضات ضد دولتی ضعیف می‌دید. اسرائیلی‌ها ممکن است از مالیات‌های بالاتر برای تأمین بودجه ارتش، افزایش مدت خدمت نیروهای ذخیره و سایر اقدامات ناخوشایند حمایت کنند؛ اما اگر این پیشنهادها به عنوان بخشی از رقابت های حزبی تلقی شود، نه. 
کد خبر : ۶۳۱۷۵

نویسنده: دانیل بایمن (Daniel Byman) عضو ارشد مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی و استاد دانشکده خدمات خارجی دانشگاه جورج تاون است. آخرین کتاب او "گسترش نفرت: ظهور جهانی تروریسم ناشی از برتری جویی نژاد سفید" است


 بیاید یک تمرین ذهنی انجام دهیم. فرض کنید 7 اکتبر 2025 است، دو سال پس از حمله ویرانگر حماس به اسرائیل که باعث کشته شدن بیش از 1200 نفر اسرائیلی شد و سیاستگذاری اسرائیل در غزه افتضاح و رو به نابودی است. حماس در سال 2023 از زیر ویرانه های جنگ سر برآورده و دوباره غزه را تحت کنترل خود درآورده و اعتبارش در کرانه باختری و جاهای دیگر بسیار افزایش یافته است. اما جایگاه بین المللی اسرائیل، از جمله در واشنگتن، در حال فروپاشی است. در داخل، اختلافات سیاسی و اجتماعی اسرائیل حتی بیشتر از قبل از جنگ است و عملاً در حال فلج کردن این کشور است. شاید نگران‌کننده‌تر از همه این مسئله است که نیروهای نیابتی ایران، با توجه به حملات موشکی منظم حزب‌الله به شمال اسرائیل و تهدید کشتی‌های اسرائیلی توسط جنگ‌جویان حوثی در یمن، تهاجمی‌تر از همیشه شده اند. 

این نوع تمرین، تمرین پیش از مرگ یا پیش از وقوع حادثه نامیده می شود، تکنیکی که اولین بار توسط روانشناس گری کلین برای کاهش احتمال شکست پیشنهاد شد و توسط برنده جایزه نوبل، دانیل کانمن، به عنوان راهی برای مقابله با اعتماد به نفس بیش از حد توصیه شد. این ایده ای ساده است. برای انجام آن، تصور کنید که یک طرح یا سیاستی که در حال حاضر دنبال می شود، به طرز وحشتناکی با شکست مواجه شده است. حالا از خود بپرسید کجای کار اشتباه بوده و باعث شکست پروژه شده است. نتیجه این کار فراهم آمدن فهرستی از مشکلات احتمالی است که رهبران می توانند در زمان حال برای اتخاذ سیاست های بهتر در آینده مطالعه کنند. 

من در مورد برخی از این نقاط ضعف و شکست بالقوه در سفر اخیر به اسرائیل همراه با گروه مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی، جایی که با مقامات امنیتی و سایر شخصیت های ارشد مصاحبه کردیم، آشنا شدم. مشکلات آینده اسرائیل در غزه می تواند از دست کم گرفتن خود حماس، تقویت ناخواسته این گروه (توسط اسرائیل)، تضعیف انسجام داخلی اسرائیل، شکست در انتقال از جنگ به حکومت در غزه، و تضعیف روابط اسرائیل با ایالات متحده ناشی باشد. 

دست کم گرفتن مقاومت و سرسختی حماس 

اسرائیل به دنبال نابودی حماس، کشتن رهبران و بسیاری از نیروهای نظامی آن است. از حدود 25هزار نیروی حماس که قبل از حمله اسرائیل به غزه وجود داشت، اسرائیل ادعا می کند که حدود 7هزار کادر را تا اواسط دسامبر کشته است، از جمله بسیاری از رهبران عملیاتی کلیدی را. با این حال، نابودی کامل حماس بسیار دشوار خواهد بود و حماس می تواند در غزه دوباره رشد کند. اسرائیل می‌تواند قدرت حماس را با ارزیابی اعداد در تشکیلات حماس، نظارت بر تشییع جنازه و اعلامیه‌های وفات، و شمارش رزمندگان کشته شده تخمین بزند. با این حال، همان طور که یک کارشناس اسرائیلی به من گفت، "من در باره [تخمین اسرائیل در مورد] تعداد کشته شده های جنگجویان حماس بسیار شک دارم." 

به احتمال زیاد سربازان در نبرد کشته شدگان دشمن را با دقت فهرست نمی کنند و ممکن است به راحتی همه مردان در سن جنگ را به عنوان جنگجویان فرضی به حساب آورند. علاوه بر این، برخی از مردم عادی غزه چون مورد حمله قرار می گیرند ممکن است اسلحه به دست بگیرند، بنابراین، این افراد به تعداد کلی حماس اضافه می شوند. همچنین حماس عمیقاً در غزه پذیرفته شده و جا افتاده است. از سال 2007 این نوار را کنترل کرده است: نسلی تحت کنترل آن رشد کرده است. این سازمان با قبایل مختلف غزه همکاری نزدیک دارد و دارای پایگاه قدرت در جامعه پناهندگان و اردوگاه های غزه است. از خیلی قبل از سال 2007، مدارس، بیمارستان‌ها و مساجد را اداره ‌کرده و تقریباً در هر حوزه ‌ای از جامعه حضور داشته است. 

این با وضعیت گروه‌هایی مانند دولت اسلامی (داعش) بسیار فرق دارد که تقریبا به عنوان تازه وارد در مناطقی که تسخیر کرده بود ظاهر شده بود و جنگجویان آن اغلب خارجی‌هایی بودند که ارتباط بسیار کمی با مردم محلی داشتند. با این ریشه های عمیق، حماس می تواند به راحتی دوباره رشد کند، حتی اگر اکثریت قریب به اتفاق دستگاه ها ]و توان[ جنگی آن نابود شوند. برای جلوگیری از این امر، باید سازمان دیگری جای حماس را بگیرد و اطمینان حاصل شود که پس از کاهش فشار اسرائیل، این گروه دوباره ظاهر نخواهد شد. 

تقویت روایت و ایده مقاومت حماس چیزی فراتر از یک سازمان است: همچنین تجسم کننده چیزی است که «مقاومت» ‌نامیده می شود، یعنی استفاده از خشونت برای پایان دادن به اشغالگری اسرائیل در کرانه باختری و غزه و در نهایت نابودی اسرائیل – این عقیده توسط بسیاری از فلسطینی‌ها و همچنین حزب‌الله لبنان، ایران، و دیگر بازیگران منطقه ای پذیرفته شده است. 

حمله 7 اکتبر بسیاری از فلسطینی ها و بسیاری از جهان اسلام را هوشیار کرد، و تایید این حمله رو به افزایش است به گونه ای که در کرانه باختری به بالای 80 درصد رسیده است. (شاید جای تعجب نباشد که آنهایی که در غزه، اعضای خانواده‌شان کشته شده‌اند و خانه‌هایشان ویران شده است، کمتر به آن اشتیاق داشته باشند.) 

واکنش تهاجمی اسرائیل و سطح بالای تلفات غیرنظامیان، توجیه روش‌ حماس در میان بسیاری از روش ها در منطقه را باعث شده است. در غزه، این بدان معناست که حماس یا هر گروه مقاومت دیگری بستر مناسبی برای رشد دارد؛ که خود یک عامل و مشکل مهم در درازمدت است، زیرا تقریبا نیمی از جمعیت 2.2 میلیونی غزه زیر 18 سال هستند. در خارج از غزه، این روایت باعث حمایت از ایران و دیگر دشمنان اسرائیل می شود. و این مسئله کار را برای کشورهای دوست اسرائیل در جهان عرب مانند مصر و امارات متحده عربی، علی رغم دشمنی آنها با حماس، در خصوص همکاری علنی نزدیک با اسرائیل سخت تر می کند. 

بحران ایمان و اعتماد (به نظام اسرائیل) حمله 7 اکتبر بسیاری از اسرائیلی های ساکن جنوب این کشور در نزدیکی مرز غزه را مجبور کرد خانه های خود را ترک کنند. شلیک تقریباً مداوم راکت و خمپاره در شمال اسرائیل توسط حزب الله ده ها هزار نفر دیگر را آواره کرده است. 

در مجموع 250هزار اسرائیلی اکنون دور از خانه زندگی می کنند، یا در هتل هایی که هزینه آنها توسط دولت پرداخت می شود یا در خانه اقوام. جلب اعتماد این افراد درباره بازگشت به خانه هایشان اولویت اول اسرائیل است. اما ترمیم اعتماد آنها هم از نظر نظامی و هم از نظر روانی دشوار خواهد بود. اسرائیل باید بتواند هم حماس و هم حزب الله را شکست دهد یا در مقابل آنها بازدارندگی ایجاد کند. اما "شکست" و "بازدارندگی" مفاهیمی مبهم و ناپایدار هستند و اسرائیل باید مردم خود را متقاعد کند که در امنیت هستند. اما با توجه به شکست 7 اکتبر، که اطلاعات اسرائیل نتوانست حمله را شناسایی کند و نسبت به آن هشدار دهد و سربازان اسرائیلی در دفاع از جوامع نزدیک غزه ناکام ماندند، این امری بسیار دشوار است. 

در جنوب و نزدیک غزه، بازگرداندن اعتماد مستلزم شکست همه جانبه و آشکار حماس است. در شمال، حزب‌الله باید تعداد بیشتری از واحدهای نخبه رضوان خود را به دورتر از مرزهای اسرائیل منتقل کند تا اطمینان حاصل شود که حمله غافلگیرکننده‌ای صورت نخواهد گرفت. همچنین ممکن است لازم شود که اسرائیل تعداد زیادی نیرو در هر جبهه مستقر کند و هر منطقه مسکونی را با قابلیت‌های دفاع شخصی بیشتری مجهز کند. چنین اقداماتی پرهزینه و مخصوصاً برای اسرائیل سخت است، زیرا نیروی نظامی آن به نیروهای ذخیره وابسته است و حفظ یک ارتش بزرگ در یک جنگ طولانی را دشوار می کند. 

بدتر از همه، بحران اعتماد به نظام سیاسی اسرائیل است. قبل از 7 اکتبر، اسرائیل جامعه ای به شدت از هم پاشیده بود، با شکاف و اختلاف شدید بین جوامع مذهبی و سکولار، بین اعراب اسرائیلی و یهودیان اسرائیلی، و بین یهودیان اروپایی و یهودیانی که از کشورهای عربی به اسرائیل مهاجرت کرده اند. دولت نتانیاهو با وارد کردن چهره‌های راست افراطی در دولت و با تضعیف استقلال قضایی، کشور را دوقطبی‌تر کرد. در حال حاضر، برخی از افراد راست‌گرا ادعا می‌کنند که حماس به این دلیل حمله کرد که اسرائیل را به دلیل اعتراضات ضد دولتی ضعیف می‌دید. 

اسرائیلی‌ها ممکن است از مالیات‌های بالاتر برای تأمین بودجه ارتش، افزایش مدت خدمت نیروهای ذخیره و سایر اقدامات ناخوشایند حمایت کنند؛ اما اگر این پیشنهادها به عنوان بخشی از رقابت های حزبی تلقی شود، نه. 

مسئله حزب الله 

وقوع یک جنگ تمام عیار با حزب الله یک فاجعه بالقوه برای اسرائیل است. این گروه لبنانی، جنگجویان بسیار بیشتری دارد که ماهرتر و با تجربه‌تر از حماس هستند؛ مهمات هدایت‌شونده دقیق و نقطه زنی را داراست که زرادخانه موشکی و خمپاره‌ای حماس در مقایسه با آن ناچیز است. حزب الله تاکنون حملات محدودی را به اسرائیل برای نشان دادن همبستگی با حماس انجام داده است. اسرائیل با افزایش حضور نظامی خود در امتداد مرز و انجام حملاتی در مقیاس کوچک پاسخ داده است که با هدف دور کردن حزب‌الله از مرز خود و، با استفاده محدود از زور، نمایش عزم و جدیت اسرائیل طراحی شده‌اند. این تبادل آتش به راحتی می تواند از کنترل خارج شود و اسرائیل حتی ممکن است به این نتیجه برسد که برای پایان دادن به تهدید حزب الله باید به آن حمله کند. 

در واقع، اگر فشار ایالات متحده نبود، احتمالا قبلا چنین جنگی را آغاز کرده بود. شکست انتقال (از جنگ به حکومت) اسرائیل در مقطعی در آینده به عملیات نظامی فشرده در غزه پایان خواهد داد، یا به این دلیل که حماس را تا حد زیادی نابود کرده است یا به دلیل هزینه جانی و مالی بالا؛ و به خاطر حفظ وجهه و جایگاه بین‌المللی خود. در آن مرحله، اسرائیل برای پرهیز از تبدیل شدن خود به یک قدرت اشغالگر حاکم بر یک جمعیت متخاصم، پیش گیری از هرج و مرج در مرز غزه، و جلوگیری از تشکیل مجدد حماس، باید حداقل بخشی از حکومت در غزه را به یک نهاد فلسطینی واگذار کند. این نهاد ممکن است تشکیلات خودگردان فلسطین (PA) باشد که با حمایت اسرائیل در کرانه باختری حکومت می کند، یا شاید گروهی از تکنوکرات های غیر متحد باشند. در اینجا گزینه های اسرائیل محدود و ضعیف است. تشکیلات خودگردان فاسد و عمیقاً منفور است، سیاست های اسرائیل در کرانه باختری اعتبار تشکیلات خودگردان را تضعیف کرده و حمله حماس و پاسخ اسرائیل، محبوبیت آن را بیش از پیش کاهش داده است. 

تشکیلات خودگردان بدون کمک قابل توجه اسرائیل نمی تواند امنیت را در کرانه باختری مدیریت کند و مسلما غزه چالشی بسیار بزرگتر برای آن خواهد بود. با این حال هیچ گزینه بهتری وجود ندارد. 

شکست در مدیریت روابط با ایالات متحده 

انتقادهای بین المللی از کمپین اسرائیل در حال افزایش است. اسرائیل برای تامین مهمات به ایالات متحده وابسته است (به ویژه برای جنگ علیه حزب الله). ایالات متحده همچنین هر جا لازم باشد حمایت مالی بسیاری ارائه می دهد و برای بازدارندگی در مقابل ایران و توقف گروه هایی مانند حوثی ها در یمن که در حمله به اسرائیل سعی دارند، نقش حیاتی دارد. 

تاکنون، جو بایدن، رئیس جمهوری ایالات متحده، با حمایت صمیمانه و قوی خود پس از حمله 7 اکتبر، وجهه ای فوق العاده مثبت از خود در اسرائیل ایجاد کرده است. با این حال، این رابطه به راحتی می تواند به هم بخورد. بایدن تلاش می کند یک حزب دموکرات غیر منسجم و سست بنیاد را مدیریت کند که بیشتر اعضای آن با حمایت قاطع او از اسرائیل مخالف هستند. 

از طرف دیگر بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، در حال حاضر بدون در نظر گرفتن اصول و واقعیات، در خصوص روابط خود با واشنگتن سیاسی کاری می کند. 

ایالات متحده اسرائیل را تحت فشار قرار داده است تا تلفات غیرنظامیان را در عملیات نظامی خود کاهش دهد و از تشدید تنش با حزب الله جلوگیری کند، در حالی که بسیاری از اسرائیلی ها معتقدند باید حماس را به طور کامل نابود کنند، حتی اگر بسیاری از غیرنظامیان فلسطینی در این روند جان خود را از دست بدهند. این شکاف‌های سیاسی و استراتژیک می‌تواند ایالات متحده و اسرائیل را از هم جدا کند و اسرائیل را در سطح بین‌المللی منزوی‌تر و بدون حمایت نظامی مورد نیاز خود سازد. 

اکنون چه می توان کرد؟ 

برخی از این چالش ها را نمی توان بدون ایجاد مشکلات و فشار های دیگر برطرف کرد. اسرائیلی‌هایی که با آنها صحبت کردم قبول دارند که کشتار غیرنظامیان فلسطینی حمایت از روایت حماس را افزایش می‌دهد و جایگاه بین‌المللی اسرائیل را تضعیف می‌کند. اما آنها معتقدند که برای نابودی حماس، چاره‌ای جز دنبال کردن یک کمپین نظامی تهاجمی که به ناچار به کشته‌شدن بسیاری از غیرنظامیان منجر می‌شود، ندارند. 

همچنین، برای اجتناب از جنگ با حزب‌الله، ایالات متحده خواستار خویشتن‌داری است، اما رویکردی که وضعیت موجود را حفظ کند، مردم اسرائیل را متقاعد نمی‌کند که به خانه‌های خود در شمال بازگردند. 

با این حال، این فهرست از مشکلات احتمالی نشان می‌دهد که اسرائیل باید اهداف از پیش تعین شده خود را محدود کند. ممکن است نیاز باشد که به حملات منظم و بازدارنده در مقابل حماس بسنده کند و وضعیت آشفته غزه را بپذیرد؛ حتی در شرایطی که، برای اطمینان بخشیدن به مردمش، همزمان به تقویت توان دفاعی خود ادامه می دهد. 

اسرائیل همچنین باید برای بلندمدت برنامه ریزی کند و بپذیرد که نمی تواند هم دائماً در جنگ باشد و هم روابط خود را با ایالات متحده حفظ کند.

منبع: فارن پالسی / دیپلماسی ایرانی/ ترجمه: اکبر فیجانی، مدرس دانشگاه

اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها