نویسندگان: آرون دیوید میلر Aaron David Miller، عضو ارشد بنیاد کارنِگی و تحلیلگر پیشین وزارت امور خارجه در مسائل خاورمیانه که در دوران دمکرات ها و جمهوریخواهان مذاکره کننده بود.
دانیل کورتزر Daniel C. Kurtzer، سفیر پیشین آمریکا در مصر و اسرائیل و استاد مطالعات خاورمیانه در دانشگاه پرینستون
جنگ های خاورمیانه، به ندرت پایان روشنی دارند. با این حال، برخی ناظران امیدوارند که جنگ اسرائیل – حماس، به یک "وضع موجودِ" خطرناک پایان دهد و سرانجام به ثبات بیشتری در منطقه بیانجامد. بر خلاف جنگ های گذشته، دو جامعه مصیبت زده ای که از جنگ کنونی سر بر می آورند، با چنان سطحی از آسیب و رنج، تلفات و ویرانی روبه رو خواهند بود که نیازمند کاری غول آسا در بازسازی و التیام روانی است.
در آینده نزدیک، هیچ چشم انداز واقع بینانه ای برای خاتمه کارساز این منازعه وجود ندارد که ارزش قربانی های دو طرف را داشته باشد و بتواند آرامش و امیدی به آینده را فراهم آورد. اگر جو بایدن، رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا تغییر را خواهان است، دولتش باید گام های سیاستی جسورانه تری بر دارد؛ گام هایی که منطقه را در مسیر یک راه حل دو کشوری قرار دهد. چه بسا که سیاستگذاران، از گام های جسورانه در یک شرایط به سرعت دگرشی، پرهیز داشته باشند: چنین گام هایی عملا دشوار و از نظر سیاسی همراه با ریسک است اما واقعیت های روی زمین می گوید که منطقه نمی تواند به شرایط بی ثبات پیش از این جنگ بازگردد. به جای آن، بدون یک هدایت دقیق، شرایط تازه ای سر بر می آورد که از وضعیت قبلی هم مشکل آفرین تر خواهد بود. تنها رهبری جسورانه آمریکاست که اکنون می تواند از یک نتیجه خوب در پس این جنگ حمایت کند.
به بیان ساده، هیچ خط روشنی در این منازعه، جنگ را از صلح متمایز نمی کند بلکه اقدامات نظامی اسرائیل در غزه، احتمالا از یک کارزار گسترده شدید هوایی و زمینی به عملیات هدفمندتر تبدیل خواهد شد و اسرائیل تا مدتی به عنوان بخشی از سپهر غزه باقی خواهد ماند.
احیای اعتماد مردمی به حکومت خودگردان فلسطینی به وقت و تلاش بسیار زیادی نیاز دارد. این کار به برگزاری یک انتخابات عادلانه و آزاد در کرانه باختری و غزه نیازمند است تا رای دهندگان متقاعد شوند که حکومت خودگردان واقعا به دنبال پایان بخشیدن به اشغال اسرائیلی و ایجاد کشور مستقل فلسطینی است. اگر این کار با موفقیت انجام شود، اسرائیل نیز باید تعهد خود را نشان دهد – هم در حرف و هم در عمل روی زمین – تا یک دستاورد دو کشوری حاصل شود. البته با دولت کنونی در اسرائیل، این سناریو، ناممکن است. اگر نتانیاهو در قدرت بماند، اوضاع در کرانه باختری رو به وخامت خواهد گذاشت و احتمالا به خیزشی در میان فلسطینی ها منجر شود که تحریکات شهرک نشینان تندرو در شعله کشیدن آن نقش دارد. نتانیاهو که در پی تقویت پایگاه دست راستی خود است، تلاش دارد از شرایط کنونی استفاده کند و گسترش بیشتر شهرک ها در کرانه باختری و فشار بر فلسطینی ها را دنبال کند.
تنگناهای سیاستی آمریکا در این زمینه به شدت دشوار است اما 56 سال پس از اشغال اسرائیل – که هیچ پایانی بر آن متصور نیست – این تنگناها باید هرچه زودتر بر طرف شود. آمریکا دو راه بیشتر ندارد؛ یا تلاش کند شرایط لازم برای یک راه حل دو کشوری فراهم شود یا با شرایطی پس از این منازعه کنار آید که از وضعیت پیش از این جنگ هم بدتر است، (یعنی) هیچ مسئله بنیادینی حل و فصل نمی شود و احتمالا شرایط برای یک جنگ دیگر فراهم می آید.
با همه دشواری ها، پذیرش ریسک یک رویکرد دو کشوری، ارزش اش را دارد و دولت بایدن از ذخیره هوشی لازم برای این کار برخوردار است. دیگر بازیگران هم با توجه به اینکه واشنگتن تا چه اندازه آماده مقابله با واقعیت های ناهموار کنونی است، به آمریکا اعتبار می دهند. یک تلاش جسورانه برای پیشبرد راه حل دو کشوری، می تواند حمایت دولت های عربی را برای استقرار یک حاکمیت موقت و برپایی قانون و نظم پایه در غزه و نیز بازسازی آن جلب کند و همچنین به حاکمیت فلسطینی فرصت لازم را برای اصلاح خودش بدهد.
در کوتاه مدت، آمریکا می تواند گام هایی بردارد که برخی موانع اولیه برای یک راه حل دو دولتی را برطرف کند. نخست، بایدن باید به فشار بر اسرائیل برای خاتمه سریع کارزار شدید هوایی و زمینی خود در غزه ادامه دهد تا به جای آن به یک عملیات متمرکزتر و هدفمندتر رو آورد. دولت بایدن همچنین باید به شدت تلاش کند تا حجم کمک های انساندوستانه به غزه افزایش یابد و همچنین هرچه در توان دارد برای انجام گفت وگوهای مربوط به آزادی گروگان ها انجام دهد. از این گذشته دولت آمریکا باید بر اسرائیل و حاکمیت فلسطینی فشار آورد تا خشونت شهرک نشینان افراطی و پیکارجویان فلسطینی در کرانه باختری را مهار کنند.
آمریکا همچنین باید اطمینان حاصل کند که اسرائیل به رهنمودهای آمریکا درباره غزه احترام می گذارد، از جمله عدم کاهش قلمروی غزه، عدم بیجاشدگی اجباری اهالی غزه و نیز یک حاکمیت فلسطینی بر غزه. مقام های آمریکایی هم در اظهارات عمومی و هم در تماس های خصوصی با اسرائیلی ها و دیگران باید روشن سازند که غزه و کرانه باختری باید یک واحد درهم بافته باشند تا سرانجام حکومت خودگردان اداره غزه را در دست بگیرد.
آمریکا همچنین باید فعالانه تلاش کند تا این اطمینان به وجود آید که نزاع در مرزهای اسرائیل – لبنان به یک جنگ تمام عیار تبدیل نمی شود.
سرانجام اینکه، دولت آمریکا باید اطمینان حاصل کند که همه بازیگران منطقه درک کنند که راه حل دو کشوری، گزینه مرجح آمریکاست. باید میانبری را در مسیر این هدف تعریف کند که به روشنی نشان می دهد هر طرف باید چه گام هایی بردارد تا محیط مناسب برای گفت وگوهای نهایی آماده شود. رهبران آمریکا باید به مردم اسرائیل بگویند که اکنون زمان تصمیمی بنیادین، که کشورشان از سال 1967 از آن رویگردان بوده، فرا رسیده است: آیا اسرائیل قلمروهای فلسطینی را برای همیشه در اشغال نگه می دارد یا اینکه می تواند در کنار یک کشور فلسطینی زندگی کند؟ رهبران آمریکا باید از نزدیک با کشورهای کلیدی عربی همچون مصر، کشورهای عربی خلیج فارس و اردن برای حمایت از این چرخش کار کنند. عربستان سعودی با توجه به علائق اش به عادی سازی با اسرائیل، به ویژه نقش مهمی در این مسیر دارد.
آیا این طرح می تواند با رهبری کنونی در اسرائیل و فلسطین، عملی شود؟ به هیچ وجه. نتانیاهو باید برود و محمود عباس هم. اما حتی اگر این دو در کوتاه مدت در قدرت باشند، آمریکا گزینه های نیرومندتری دارد. بایدن نباید تهدید کند که کمک های ضروری نظامی را از اسرائیل دریغ می کند اما می تواند برای اسرائیلی ها روشنتر سازد که تداوم استحکام روابطشان با واشنگتن، به درک این واقعیت توسط اسرائیل باز می گردد که نمی توانند دوباره غزه را اشغال کنند و اینکه ضمانت نهایی امنیتی آنها هم یک توافق صلح با یک دولت فلسطینی هم نظر است. جو بایدن با صراحت دادن به لحن خود، شاید بتواند بر رویکرد اسرائیل تاثیر گذارد بی آن که اقبال خود برای انتخاب دوباره در 2024 را از میان ببرد.
بسیاری از گزارش ها و جمع بندی های پیشین سیاسی دولت آمریکا، از جمله نوشته های خود ما در دوران خدمت در وزارت امور خارجه، سه گزینه را پیشنهاد می دهد: یک گزینه جسورانه که بر گام هایی تاکید می گذارد که هضم آن برای سیاستمداران دشوار است، یک گزینه وضع موجود که به سیاستگذاران اجازه می دهد باور کنند که نیازی نیست کار چندانی انجام دهند و یک گزینه "طلایی" که خواهان انجام اقدامات کافی برای قدرت نمایی است و نه پیشرفت عملی. اغلب این گزینه انتخاب می شود که همراه با حسی از حرکت اما کمترین ریسک هاست.
با این حال، در پی جنگ اسرائیل – حماس، هیچ گزینه طلایی ای وجود ندارد. بایدن باید چنان موضع مصممی اتخاذ کند – در حرف و عمل – که به طور جدی، چشم انداز یک راه حل دو کشوری را به جلو براند. اگر او به دور دوم ریاست جمهوری اش برسد، زمینه ای که در سال 2024 برای یک حل و فصل پایدارتر منازعه اسرائیلی – فلسطینی فراهم آورده است، او را در موقعیت مناسبی قرار خواهد داد تا جدی تر دست به کار شود: نباید اجازه داد که شرایط تا پس از فصل انتخابات آمریکا، وخیم تر شود. اگر بایدن یک روش جسورانه را در این زمینه انتخاب کند، فشارهای سیاسی و عملی فراوانی بر او وارد می شود اما اگر چنین نکند، با ریسک های بسیار بزرگتری دست به گریبان خواهد بود.
منبع:فارن فارز