نویسندگان: مایکل کیمیگ Michael Kimmage، استاد تاریخ در دانشگاه کاتولیک آمریکا و همچنین همکار مهمان در صندوق مارشال آلمان است. او از سال 2014 تا 2016 در بخش برنامهریزی سیاستی وزارت امور خارجه ایالات متحده خدمت کرده و پرونده روسیه/اوکراین را در دست داشته است.
هانا نوته HANNA NOTTE، مدیر برنامه عدم اشاعه در منطقه یوروآسیا در مرکز مطالعات عدم اشاعه جیمز مارتین و همچنین همکار ارشد غیرساکن در برنامه اروپا، روسیه و یوروآسیا در مرکز واکاوی های راهبردی و بینالمللی است.
از همان آغاز یورش به اوکراین، جاه طلبی های گسترده ولادیمیر پوتین آشکار بود. او قصد داشت حکومت کییف را سرنگون و یا اوکراین را تقسیم یا کنترل کند. اما جاه طلبی های پوتین، از تامین محدوده نفوذ در اروپای مرکزی و شرقی فراتر می رفت. او امیدوار بود که با به زیر کشیدن اوکراین، دوران تازه ای از سیاست جهانی را آغاز کند که از رهبری ایالات متحده آمریکا فارغ باشد. او وعده یک نظم بینالمللی واقعاً پسااستعماری، متکی به ارزشهای محافظهکارانه و کاملا چند قطبی را می داد که قرار بود روسیه یکی از قطب های کانونی آن باشد.
حتی پس از ناکامی ها و عقب نشینی های پشت سر هم در میدان جنگ اوکراین هم، پوتین به تلاش خشونت بار و کینه توزانه جنگی خود ادامه میدهد. او هر چه در توان دارد را انجام خواهد داد تا اوکراین را منزوی و فقیر سازد تا پی جوی آن نظمی در جهان باشد که، از نگاه خودش، جایگاه درخور روسیه را بازگرداند. رویگردانی مسکو از غرب، که پوتین آن را در کنفرانس امنیتی 2007 مونیخ اعلام کرد، با ضمیمه کردن کریمه در سال 2014 شتاب گرفت و با تجاوز به اوکراین در سال 2022 به نقطه گسست رسید. هر چه جنگ طولانیتر شود، پوتین بیشتر به دنبال فرصتهایی برای تضعیف غرب و جایگزین کردن آن خواهد بود.
استراتژی روسیه برای جهانی کردن جنگ جنبه های گوناگونی دارد. در روابط اقتصادی، مسکو بر روی فرصت جویی کشورهای بیتفاوت نسبت به جنگ، حساب باز کرده است: کرملین در نظر دارد روسیه را با شبکههای غیرغربی تجارت و دفاع یکپارچه کند. از نگاه ایدئولوژیک، روسیه جنگ را به عدم صداقت غربیها و خیانت اوکراینیها نسبت میدهد و آمریکا و متحدانش را متهم به دورویی می کند. در عرصه دیپلماتیک، روسیه و غرب این کشمکش را به صحن نهادهای بینالمللی کشاندهاند. چه در شورای امنیت سازمان ملل متحد یا در سازمان بینالمللی انرژی اتمی، هر نوع توافقی که قبلاً بین روسیه و غرب وجود داشته، ناکار شده است. مسکو با تزریق بیتفاوتی و نومیدی نسبت به سرنوشت این جنگ در پایتختهای غیرغربی، امیدوار است که کشورهای دیگر در کنار کرملین قرار گرفته یا دست کم از غرب فاصله بگیرند.
زور و هراس، دو عنصر کانونی راهبرد جهانی روسیه هستند. کرملین با هراس افکنی آگاهانه درباره فاجعه هستهای، تلاش دارد کنترل نقاط فشار جهانی را به دست گیرد. شاید تلاش مسکو برای زیر فشار گذاشتن اروپا با اهرم صادرات نفت و گاز ناکام مانده باشد اما کرملین ابزارهای دیگری هم در اختیار دارد که یکی از آنها زنجیره تأمین جهانی مواد خوراکی است. با خروج از توافق صادرات غله دریای سیاه در ژوئیه 2023، که پس از تهدیدهای مکرر ماه های پیش از آن انجام شد، روسیه درجه فشار را بالا برده است. این توافق با میانجیگری ترکیه و سازمان ملل حاصل شده بود و صادرات مواد غذایی از اوکراین در زمان جنگ را تضمین میکرد. روسیه با خروج از این توافق، تلاش کرده است تا ممنوعیتی عملی را بر رفت و آمد کشتی های تجاری به تمامی بنادر اوکراین در دریای سیاه وضع کند. روسیه برای ایجاد اختلال در صادرات محموله های اوکراینی به بنادر، انبارهای ذخیره مواد غذایی و مکانهای دیگر در امتداد رودخانه دانوب حمله می کند و با این کار، امیدوار است که اهرم درازمدتی را برای تحمیل بر اوکراین در اختیار داشته باشد، با یک تلاش نظامی درازمدت، اوکراین را به زیر کشد.
ایالات متحده به همراه کشورهای دیگری که از اوکراین حمایت میکنند، باید از خیالپردازی درباره افول تدریجی روسیه پرهیز کنند. آنها نباید گستره جاه طلبی های مسکو را دست کم بگیرند. روسیه در مفهوم کلاسیک خود، نه یک قدرت بزرگ در سطح جهان است و نه یک قدرت منطقهای، بلکه در یک مقوله مبهم مخصوص به خود می گنجد: روسیه یک قدرت منطقهای با دسترسی جهانی قابل ملاحظه است. ایالات متحده و شرکایش برای بازداشتنِ پوتین، باید به این جنگ در چارچوبی جهانی اندیشه کنند که از جمله شامل پذیرش محدودیتهای تحریمی، شناسایی پیشدستانه نقاط بعدی فشار روسیه، تأکید بر اهمیت امنیت غذایی و توسعه یک موضع دیپلماتیک کمتر آتلانتیکی با جاذبه بیشتر برای کشورهای غیرغربی می شود. روسیه از داراییها و ابزارهای جهانی خود برای طولانی کردن جنگ استفاده خواهد کرد. ایالات متحده باید نفوذ جهانی خود را به کار گیرد تا جنگ را کوتاه کند، حمایت از اوکراین را بیشینه و روسیه را متوقف سازد.
روسیه پوتین میراث دوگانهای از سیاست خارجی امپراتوری تزاری و جایگاه ابرقدرتی شوروی است. روسیه از قرن هفدهم به عنوان بخشی از سامانه حکومتی اروپایی بوده و در دهههای پیش از جنگ جهانی اول تا نقاط دورتر دنیای غرب گسترش داشت و حضورش در سراسر آسیا و خاورمیانه احساس می شد. اتحاد شوروی پیشین، پیشینه امپراتوری روسیه را هضم کرد و به ویژه زمانی که نیکیتا خروشچف در میانه دهه 1950 به قدرت رسید و خود را وقف گونه های تازه ای از بینالمللگرایی شوروی کرد، در آفریقا، خاورمیانه و آمریکای لاتین بسیار فعال بود. یوژنی پریماکوف، وزیر امور خارجه روسیه در زمان بوریس یلتسین، در اواخر دهه 1990 میلادی بر این باور بود که جهان "چندقطبی" است و روسیه بیش از آنی بزرگ، صاحب نفوذ و سربلند است که تسلیم هژمونی واشنگتن شود.
پوتین که زمانی رقیب سیاسی پریماکوف بود، به زودی تبدیل به یک دنباله روی وزیر امور خارجه و نخست وزیر سابق شد. پس از سال 2000، سیل پولی که به روسیه جاری شد، به پوتین اجازه داد سامانه نظامی روسیه را مدرنتر و قدرت نرم اتحاد شوروی را دوباره زنده کند. تا سال 2015، مدرنیزاسیون نظامی مسکو امکان توان افکنی در خاورمیانه را فراهم کرد و پوتین در سوریه به حمایت از رژیم رئیسجمهور بشار اسد دخالت کرد. شاید قدرت نرم کرملین برای ناظران معمولی چندان قابل توجه به نظر نمی رسید: روسیه فاقد قدرت اقتصادی چین، جذابیت شیوه زندگی اروپایی و قدرت نظامی ایالات متحده بود اما روسیه پوتین به گسترش روابط با کشورهای غیرغربی و اغلب همراه با برانگیختن غرب ستیزی، روی آورد. پوتین مرتبا روسیه را به عنوان یک بازیگر مستقل جهانی و پادزهر آمریکای تجدیدنظرطلب و بی پروا معرفی می کرد و تلاش داشت به عنوان الگویی برای دیگر رهبرانی باشد که از وضعیت فعلی بینالمللی ناخشنود هستند.
تجاوز پوتین به اوکراین منجر به لطمه به اعتبار روسیه در اروپا و ایالات متحده شده و شک و تردیدها در مورد توانش و کفایت نظام او را برانگیخته است. اما جنگ، نه تنها روسیه را در جهان منزوی نکرد بلکه فصل تازه ای را در جهت گیری جهانی روسیه به نمایش گذاشته است. پوتین خود را در لباس داوودی در برابر جالوت غربی نمایش میدهد تا از قدرت نرمی که در زمان جنگ پژواک دارد، بهره بگیرد. نگاه بسیاری از کشورها به غرب این است که منحصرا بر جنگ اوکراین متمرکز شده و نسبت به دیگر چالشهای فوری جهان بیاعتناست. آنها ادعا میکنند که ایالات متحده، که در جنگهای تجاوزکارانه ای در ویتنام و عراق درگیر بوده، از معیارها و اصول مورد ادعای خود فاصله دارد. برخی دولتها، از جمله برزیل، سوریه، ونزوئلا و زیمبابوه، با دنباله روی از کرملین، سیاستهای تهاجمی و مغرورانه غرب علیه روسیه را مورد انتقاد قرار داده اند و مسوولیت جنگ را بر عهده غرب میگذارند. مسکو در شورای امنیت سازمان ملل، در گردهماییهای دیپلماتیکی که تشکیل میدهد (مانند اجلاس روسیه – آفریقا که در ماه ژوئیه در سنتپترزبورگ برگزار شد)، و در نشست های گروه بریکس، این قبیل حساسیت ها را دامن می زند. روسیه دائماً این بحث را مطرح میکند که اوکراین و غرب – و نه روسیه – با اکثریت جهان همگام نیستند.
دوام آوری اقتصاد روسیه، سیاق جهانی جنگ را آشکار میکند. فشارهای غرب به شکلی قابل توجه اقتصاد روسیه را تخریب نکرده و اقتصادهای بزرگی از هند تا آفریقای جنوبی همچنان روابط تجاری خود را با روسیه ادامه داده و حتی گسترش میدهند. این جنگ، انتقال فناوری به روسیه و تجارت آن را دستخوش تغییر کرده، به استثنای تأمین پهپادها از ایران، ریزتراشه هایی که با دور زدن تحریم ها قاچاق می شوند یا بازارهای انرژی نوظهور در آسیا. اگرچه غرب ابتدا بر این گمان بود که تهدید به تحریم، روسیه را از تجاوز به اوکراین باز می دارد یا نفس اعمال تحریمها مانع یک جنگ طولانی می شود اما تا به اینجا شاهد وضعیت متفاوتی هستیم.
روسیه که در یک جنگ خود ساخته، به دام افتاده، نقاط حیاتی فشار جهانی را تحریک می کند. کارشناسان دستگاه سیاست خارجی روسیه و بوقچی های رسانهای روس همزمان هیاهو به راه انداخته اند که شرایط کنونی منجر به یک فاجعه هستهای میشود مگر اینکه غرب بر سر اوکراین تسلیم شود. این تهدیدهای نیمه پنهان هستهای در غرب و جهان شنیده شده و این باور را در برخی افراد تقویت کردهاند که نباید بیش از حد بر روسیه فشار آورده خواسته هایش را نادیده گرفت. در این حال، روس ها، همکاری با غرب در رویارویی با چالشهای جهانی مهمی همچون کنترل تسلیحات هستهای و عدم گسترش آن را به طور چشمگیری محدود کرده و در سازمان ملل، جایی که همکاری در ماههای پس از تجاوز فوریه 2022 به اوکراین هم به شکل غیرمنتظره ای قوی بود، رویکردی تاخیری را در پیش گرفته اند. روسیه به تازگی ترتیبات چندجانبهای را که زمانی تحمل میکرد، کنار گذاشته از جمله سازوکار کمک به ورود کمکهای بشردوستانه از مرزهای سوریه. تمایل روسیه برای مشارکت در حل مشکلات جهانی به همراه غرب به تدریج ناپدید شده و پوتین افول در چندجانبهگرایی را به غرب نسبت میدهد.
هرجا که نقاط فشار دیروز، تأثیرگذار نباشند، روسیه به نقاط فشار دیگری روی می آورد. تازه ترین نقطه فشار مورد نظر کرملین، زنجیره تأمین جهانی مواد غذایی است. تصمیم پوتین به خروج از توافق مواد غذایی دریای سیاه یک اقدام بیرحمانه و محاسبهشده بود که با راهبرد گستردهتر روسیه همخوانی داشت: مسدود کردن دسترسی اوکراین به بازارهای بینالمللی و به دست گرفتن کنترل یک گلوگاه مهم جهانی. روسیه در خارج از دریای سیاه، به ترمینالهای مواد غذایی اوکراین در نزدیکی رومانی حمله کرده است. این کار در پی تلاشهای بیفایده کرملین برای تضعیف توانایی اقتصادی اوکراین از طریق حمله به زیرساختهای انرژی اوکراین در زمستان گذشته انجام شده است. حملات روسیه به زنجیره تأمین مواد غذایی از اوکراین بر بهای مواد غذایی جهانی تاثیر گذاشته است و روسیه به عنوان یکی از جایگزین های مهم جهانی، از این وضعیت سود می برد.
روسیه با خروج از توافق صادرات خوراکی ها از دریای سیاه، اهدافی فراتر از سود محض را دنبال میکند. مسکو با دو هدف ترکیبی یعنی کسب امتیاز در اوکراین و مقاومت در برابر نفوذ غرب، خود را به عنوان یک عامل کلیدی جهانی در تأمین مواد غذایی معرفی میکند. پس از وارد کردن رنجی گران بر مردم اوکراین، حملات روسیه به منابع و زنجیره تأمین مواد غذایی اوکراین، دامنه این رنج را به مردم در سراسر جهان گسترش میدهد و در این رنج یک اهرم ژئوپلیتیکی واقعی را جست وجو می کند. این رفتار، دلیل دیگری است برای ایالات متحده و دیگر کشورهایی که تولیدکننده مواد غذایی هستند یا جایگزینهای قابل قبولی برای گندم روسیه دارند، تا در برابر جنگ وحشیانه پوتین علیه اوکراین مقاومت کنند.
اما وضعیت برای کشورهای وابسته به گندم روسیه و اوکراین یا کشورهایی که در برابر افزایش قیمتهای مواد غذایی آسیب پذیر هستند، متفاوت است. کشورهایی که با مشکل تأمین خوراک جمعیت خود دست و پنجه نرم میکنند – یعنی تعهد بنیادین برای هر جامعه – ممکن است مجبور شوند با روسیه همکاری کنند تا تأمین پایدار گندم با قیمتهای قابل قبول را تضمین کنند. این کشورها برای دستیابی به اهداف غذایی خود، ممکن است مجبور باشند از روسیه اطاعت کنند یا در نهادهای بینالمللی و بر سر مسائلی که برای روسیه اهمیت حیاتی دارند، در رای خود بازنگری کنند. در نشست روسیه – آفریقا، پوتین در یک رفتار ملودرام، به شش کشور آفریقایی پیشنهاد ارسال گندم رایگان داد – یک عمل نمایشی تهی از مفهوم. کرملین ممکن است گندم را با هزینه بالا، هزینه پایین یا بدون هزینه تامین کند اما همیشه برای کسب امتیازی در برابر آن، فشار خواهد آورد.
کشورهایی که از اوکراین حمایت میکنند، نباید جاه طلبی های مسکو را دست کم بگیرند: در نوامبر 2022، رئیسجمهور ترکیه، رجب طیب اردوغان، از نفوذ خود بر کرملین استفاده کرد و پس از آن که کرملین از توافق صادرات غله دریای سیاه کنار کشید، تلاش کرد تا روسیه را به توافق بازگرداند. این توافق باید به صورت دوره ای تمدید شود. پوتین ممکن است با پی جویی و تشویق اردوغان، دست آخر به تمدید این توافق، رضایت دهد اما حتی اگر این کار را هم انجام دهد، هنوز یک اهرم تأثیرگذار را در دست دارد که میتواند آن را به دلخواه بکار گرفته پایین و بالا کند.
کنترل روسیه بر زنجیره تأمین مواد غذایی، پیامدهای چشمگیری دارد. کمبود مواد غذایی موجب افزایش قیمت گندم و سایر خوراکی ها شده که به افزایش تورم در بازارهای جهانی می انجامد. افزایش تورم باعث تضعیف حمایت جوامع از دولتهای مستقر و افزایش محبوبیت احزاب و جنبشهای مخالف میشود. علی رغم کاهش تورم در ایالات متحده، اروپا هنوز با این چالش روبه روست که همزمان به ظهور احزاب راستگرا در سراسر قاره انجامیده است. با آزاد کردن و بستن گلوگاه ارسال گندم در چارچوب این توافق موقت، روسیه تلاش خواهد کرد تا شرایط اقتصادی جهانی را در انطباق با برنامه های سیاست خارجی خود شکل دهد.
کمبود مواد غذایی، گرسنگی را به همراه دارد که با خود ناپایداری به وجود میآورد. وقتی این شرایط با گرم شدن آب و هوای جهان ترکیب شود که رقابت برای منابع کشاورزی همچون آب و زمین کشاورزی را افزایش میدهد، می تواند به ناپایداری سیاسی بینجامد. همین عامل، منبع خشم انقلابی در فرانسه قرن هجدهم و در سوریه قرن بیست و یکم بود، جایی که جنگ داخلی در پی خشکسالی رخ داد. جریان مهاجرت، همچون موجی که اروپا در سال 2015 تجربه کرد، میتواند به سرعت ناپایداری را از یک نقطه جهان به نقطه دیگری صادر کند؛ روسیه و بلاروس مدتی است که از گذر دادن عمدی مهاجران برای تحقق اهداف ژئوپلیتیکی خود بهرهبرداری می کنند. بی گمان، دستکاری روسیه در تأمین جهانی گندم، اروپا و ایالات متحده را هدف گرفته است، جایی که همگرایی واضحی بین عناصر سیاسی ضدمهاجرت و کسانی که نگران پشتیبانی از اوکراین هستند، وجود دارد.
هدف پوتین، وارد کردن آسیب به یک منطقه خاص نیست. به جای آن، قصد دارد وابستگی جهانی به تصمیمات سیاستی روسیه را تشدید کند. این عناصر نفوذ جهانی، برای پوتین از اهمیت بیشتری برخوردارند تا وجهه مثبت یا شهرت خوب او در آفریقا یا خاورمیانه که اتفاقا کنار کشیدن مسکو از توافق مواد غذایی دریای سیاه، موجب نومیدی بسیاری از کشورها در این مناطق شد.
حمایت مؤثر از اوکراین نیازمند نگرشی در سیاستگذاری است که از اروپا فراتر رود. شرایط رفاهی در اوکراین از گذر شبکههای جهانی ای تامین می شود که روسیه – که با وجود محدودیتهایش در میدان جنگ – تلاش دارد به آنها آسیب رساند. هدف نهایی کرملین روشن است: خفه کردن اقتصاد، جامعه و دولت اوکراین با هر وسیله ممکن. نصایح اخلاقی، خواهش و اتهام، پوتین را منصرف نخواهد کرد. به جای آن، ضرورت دارد که درهم بافتگی اوکراین با اقتصاد جهانی حفظ شود، چیزی که روسیه تلاش دارد به عمد آن را تضعیف کند.
چالش فوریتر ایالات متحده، امنیت غذایی است. در حالی که اهمیت ژئوپلیتیکی انرژی از قبل شناخته شده است و دولت ایالات متحده برای مدیریت شرایط اضطراری انرژی آمادگی دارد، مهم است که در سازوکارهای بین سازمانی مشابهی برای امنیت غذایی هم سرمایهگذاری کنیم. این تلاشها – کمک به کشورهایی مانند اوکراین برای حفاظت از صنعت گندم تجاری خود، تأمین مواد غذایی در جاهایی که نیاز فوری دارند و افزایش تأمین مواد غذایی برای بازارهای جهانی – میتواند حمایت جهانی برای اوکراین را به گونه موثرتری جلب کند تا توسل به مباحث انتزاعی در مورد نظم بینالمللی یا ویژگی های منشور سازمان ملل.
در دو دهه گذشته، تصمیمات سیاست خارجی مسکو، غالبا سیاستگذاران ایالات متحده را غافلگیر کرده است، چه یورش به گرجستان در سال 2008، ضمیمه کردن کریمه در سال 2014 یا مداخله در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال 2016. با این حال، دولت آمریکا، پیش بینی درستی از تهاجم روسیه به اوکراین در اواخر سال 2021 داشت و با گام های قاطعانه، کارزار کرملین را دشوارتر ساخت. واشنگتن اکنون باید درک کند که مسکو برای یک جنگ بلندمدت بر سر آینده اوکراین و نظام بینالمللی آماده می شود و از اهرمهای قدرت و نفوذ جهانی خود استفاده میکند تا به اوکراین و غرب آسیب بزند. تاثیر اقدامات روسیه، ناچیز نخواهد بود و همین طور بیرحمی کرملین هم ضرورتاً موجب نمی شود که کشورهای غیرغربی، به روسیه پشت کنند. هرچه زودتر که سیاستگذاران ایالات متحده ابعاد جهانی جنگ در اوکراین را درک کنند، زودتر ممکن است بتوانند ناکام گذاردن طرحهای روسیه برای اوکراین را مهندسی کنند.
منبع: فارن فارز