نویسنده: مرتضی گیلانی، کارشناس مسائل خاورمیانه
سفر از پیشاعلامنشده و چندساعته وزیر امور خارجه ایالات متحده امریکا به بغداد در روز یکشنبه گذشته و دیدار سراسر تهدید و عتاب وی با نخستوزیر عراق نشان میدهد که عراق آبستن تحولاتی بسیار پرمخاطره است.
بعد از یک سال ثبات نسبی و امیدواری در عراق با روی کار آمدن دولت محمد شیاع السودانی که از حمایت مطلق گروههای سیاسی عراق به خصوص احزاب اسلامگرای شیعی متحد ایران برخوردار بود، ناگهان عملیات متهورانه «طوفان الاقصی» در نوار غزه بار دیگر عراق را در آستانه بی ثباتی و مشکلات قرار داده است.
صرفنظر از اینکه ایران چه نقشی در عملیات طوفان الاقصی داشته، مشکل بتوان نقش برنده اصلی این ماجرا یعنی روسیه را در این عملیات نادیده گرفت.
این عملیات توجه جهان غرب را از پرونده اوکراین منحرف کرد و باعث شد که امریکا و دیگر کشورهای غربی با دو پرونده همزمان مواجه شوند که هر دوی آنها برای افکار عمومی غرب اهمیت دارد. این مسئله حتی به لحاظ مالی نیز برای غرب هزینهساز است و میدانیم که امریکا در حمایت از متحد منطقهای خود، اسرائیل، تمامقد وارد عمل شده و افزایش کمکهای مالی به اسرائیل را هم تصویب کرده است.
امروز در رسانههای جهان کمتر صحبتی از اوکراین میشود و تظاهرات و اعتراضاتی که در غرب جریان دارد در اعتراض به عملیات اسرائیل در فلسطین است و نه عملیات روسیه در اوکراین. میدانیم که عملیات روسیه از معدود مواردی بود که گروههای چپ و ضد لیبرال در غرب را با دولتهای غربی همسو کرده بود و این گروهها هم دستکم ناچار بودند که در برابر کمکهای غرب به اوکراین سکوت اختیار کنند و توان حمایت از روسیه، بهعنوان قدرت «ضد لیبرالی» را نداشتند. اما «طوفان الاقصی» بار دیگر به یاری آنان آمد تا افکار عمومی غرب را علیه دولتهای غربی تحریک کنند.
با وجود این، به نظر میآید که روسیه به چیزی فراتر از حمایت افکار عمومی از خود میاندیشد و فضا را برای تغییرات بنیادیتر مهیا دیده است.
از سال 2003 و حمله امریکا به عراق، روسیه یکی از متحدان کلاسیک خود در منطقه را از دست داد. با گذشت 20 سال از سرنگونی رژیم بعث، روسیه همچنان به دیکتاتوری صدام نگاهی نوستالژیک دارد و شاهد آن گزارشها و رپورتاژهای متعددی است که هر سال در سالروز اعدام صدام حسین یا سالروز حمله امریکا به عراق در رسانههای وابسته به روسیه میبینیم.
در جای خود به اندازه کافی بحث شده که اساساً رویکرد روسیه در سیاست خارجی حمایت از حکومتهای دیکتاتوری و سنگاندازی در مسیر هرگونه دموکراسی به خصوص در خاورمیانه است.
روسیه به عراق به چشم یک متحد ازدست رفته نگاه میکند که از اقمار روسیه به اقمار امریکا درآمد و در این میان مواضع گروههای ضد امریکایی و ضد غربی در عراق، که از قضا متحدان ایران هستند، به کار روسیه آمد.
گزارش های امنیتی و تحلیلهای سیاسی نشان دادهاند که دستکم بخشی از گروههای مسلح عراقی که امریکا از آنها به «شبهنظامی» و ایران به «مقاومت» یاد میکند روابط بسیار خوبی با روسیه پیدا کردهاند؛ البته اگر نگوییم که کاملا توسط روسیه اداره میشوند.
در این راستاست، که اکرم الکعبی، رهبر گروه النجباء، که هفته پیش رسما «برای اخراج نیروهای امریکایی از عراق» اعلام جنگ کرد، پیش از آن به مسکو سفر کرده بود. این را هم بگوییم که النجباء در بیانیهای رسمی و مفصل بهصراحت علیه نخستوزیر عراق و انتقاد او از حملات راکتی به مواضع نیروهای «ائتلاف بینالمللی مبارزه با تروریسم» موضع گرفت و به نخستوزیر عراق و متحدان سیاسی او بهشدت تاخت و مواضع آنان را شبیه مواضعی دانست که در سال 2003 از سوی رهبران معارضه عراق در «توجیه اشغالگری امریکا» گرفته میشد.
بازگردیم به سفر بلینکن به السودانی؛ وی در این دیدار به نخستوزیر عراق یادآور شد که نیروهای امریکایی به دعوت و خواست دولت عراق در این کشور هستند و هشدار داد که اگر در برابر حملات به مواضع امریکا در عراق کاری نکند و این حملات ادامه یابد، امریکا همه کادرهای دیپلماتیک و نظامی خود را از عراق خارج خواهد کرد و کشورهای اروپایی هم همین کار را خواهند کرد و بعد هم نوبت به کشورهای شورای همکاری میرسد که آنها هم همین کار را کنند. این دقیقاً همان کاری است که دو سال پیش در افغانستان شد: شما را به حال خودتان رها میکنیم و برایمان مهم نیست که چه اتفاقی میافتد.
این وضعیت به معنای سقوط دولت عراق و دست بالای گروههای متحد روسیه در عراق است. البته عراق مانند افغانستان نیست و نفت و ثروت دارد و چه کسی بهتر از روسیه که شرکتهایش همین الان هم در بخش نفت و انرژی عراق فعال هستند. طبعاً این وضعیت موجب بیثباتیای میشود که چهبسا به قدرت گرفتن دوباره حزب بعث یا دستکم خارج شدن عراق از اقمار غرب و بازگشتنش به اقمار قدرتهای «ضد لیبرال» یا «ضد استکباری» بینجامد.
در این میان، ایران هرچند همیشه تأکید کرده که از عراق قوی حمایت میکند، طبعاً عراق بدون امریکا را ترجیح میدهد و شاید حتی چه بسا بازگشت حزب بعث به عراق را همسنگ بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان ارزیابی کند. تجربه افغانستان و موارد مشابه دیگر نشان داده که مهمترین هدفی که ایران دنبال میکند تضعیف حضور امریکا در منطقه است. چه چیزی برای ایران از این خوشتر که از «خروج ذلیلانه» امریکا از عراق سخن بگوید.
اما این همه ماجرا نیست. چنین سناریویی بیش از هر چیز به ضرر شیعیان عراق تمام میشود که دههها در مبارزه با رژیم بعث فداکاری کردند و خون دادند تا در عراقی که همواره حاکمان آن اقلیت سُنی بودند به قدرت برسند. به نظر میآید تنها طرفی که میتواند در برابر این سناریو بایستد و موضع دولت مستقر را در برابر گروههای مسلح تقویت کند حمایت مرجعیت عالی شیعه در نجف اشرف است. احتمال دخالت مرجعیت در این مسئله بالاست چون بخش اعظم نیروهای سیاسی شیعه حاکم و نیز افکار عمومی عراق مخالف چنین تغییری در عراق است.
231111ض