آخرین اخبار
۱۱ آبان ۱۴۰۲ - ۰۶:۲۸
بازدید:۷۲۶۹
به باور برخی کارشناسان، تشدید تنش میان حماس و اسرائیل تا حدی مطلوب مسکو است؛ چرا که از یک سو توجهات را از جنگ اوکراین دور می‌کند و از سوی دیگر فرصتی را برای مسکو فراهم آورده تا بتواند غرب را به عنوان مسئول بخشی از آنچه که در غزه در حال رخ دادن است معرفی و قلمداد کند. اما از طرفی نیز این تصور وجود دارد که در صورت گسترش تنش‌های میان اسرائیل و حماس به سطح نیمه منطقه‌ای، منافع روسیه در خاورمیانه به طور مستقیم به خطر بیفتد؛ چرا که در حال حاضر روسیه به خاطر مسائلی چون گستردگی جنگ اوکراین، تشدید تنش‌ها در قره‌باغ و نیز اختلافات کرملین با گروه نظامی «واگنر» دیگر نفوذ سابق خود در منطقه خاورمیانه را ندارد.
کد خبر : ۵۰۹۰۸

نویسنده: آنتون ماردوسوف

 


از منظر تاریخی، روسیه از زمان جنگ سرد تاکنون همواره به عنوان یکی از بازیگران اصلی منطقه خاورمیانه قلمداد شده است. اما همزمان با وارد شدن جنگ اسرائیل علیه غزه به سومین هفته خود، به نظر می‌رسد که مسکو علی رغم تلاش برای میانجیگری در این مناقشه، اهرم فشار قدرتمند و یا حضور پررنگی ندارد. در این میان، اگرچه تحلیگران حامی روسیه بر تلاش‌های دیپلماتیک کرملین در این زمینه تاکید دارند، اما آنها نیز در عمل اذعان دارند که مسکو شانس چندانی برای ایفای نقش میانجی در این میان را ندارد.

 

 

 

در واقع، روسیه مدت‌هاست که خود را از روند صلح میان اسرائیل و فلسطینیان جدا کرده است. علاوه بر این، در بحبوحه افزایش قابل‌توجه حضور ناوها و نیروهای آمریکایی در دریای مدیترانه به بهانه حمایت از اسرائیل، شاهد آن هستیم که روسیه برای نخستین بار از سال 2015 یعنی زمانی که نیروهایش را به سوریه اعزام کرد، هیچ ابزار قدرتمندی برای تقویت اهرم بازدارندگی خود در این منطقه ندارد.

موضع دوپهلوی مسکو در قبال جنگ اسرائیل - غزه

در اواسط اکتبر، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه، با تاکید بر این که روسیه روابط دوستانه و دیرینه‌ای با هر دو طرف درگیر در جنگ دارد، از آمادگی کشورش برای میانجیگری میان اسرائیل و فلسطینیان خبر داد. با این حال، مواضع روسیه در مناقشه اخیر کمی بحث برانگیز به نظر می‌رسد. به عنوان مثال، پوتین از سویی حمله حماس را «بی سابقه» توصیف و از سوی دیگر عنوان کرد که اسرائیل «حق دفاع از خود را دارد».

وی در عین حال از رویکرد و مواضع ایالات متحده و متحدانش در حمایت صریح و راسخ از اسرائیل در این جنگ انتقاد و بر لزوم عمل به قطعنامه‌های شورای امنیت درباره تشکیل «کشور مستقل فلسطین» تاکید کرد.

در این میان برخی از رسانه‌های روسی این موضع کرملین را به مثابه حمایت از مردم از فلسطین تفسیر کردند و حتی برخی از رسانه‌های دولتی روسیه گزارش‌هایی را منتشر کرده‌اند مبنی بر اینکه حماس از رئیس‌جمهوری روسیه به خاطر مواضعش در این جنگ و همچنین تلاش‌های وی برای توقف حملات به نوار غزه تشکر و قدردانی کرده است.

به گزارش میدل ایست نیوز، رمضان قدیروف، رئیس‌جمهوری منطقه خودمختار چچن و متحد نزدیک ولادیمیر پوتین نیز صراحتا حمایت خود را از فلسطینیان در این درگیری اعلام و از اقدامات رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه انتقاد کرد. قدیروف حتی پیشنهاد داد که جنگجویان چچنی به عنوان حافظ صلح برای برقراری نظم وارد غزه شوند.

نقش روسیه در مناقشه فلسطین؛ تاثیر محدود مسکو علیرغم کنش دیپلماتیک

مسکو همواره روابط خوبی با اسرائیل و فلسطینی‌ها داشته و در دوران جنگ سرد نیز به واسطه متحدانش در منطقه خاورمیانه از جمله مصر، سوریه و عراق نفوذ و تاثیر قابل‌توجهی در این منطقه داشته است. در دهه 1950، رهبری شوروی سابق روابط بسیار نزدیکی با اسرائیلی‌ها برقرار کرد اما پس از جنگ 1973 میان اعراب و اسرائیل، شوروی مسیر متفاوتی را انتخاب و اسرائیل را به تحریک مصر و سوریه به اقدام نظامی متهم کرد. پس از آن تا مدت‌ها شوروی موقعیت خنثی و میانه‌ای را در فرآیند ایجاد صلح در منطقه ایفا کرد که از آن جمله می‌توان به کنفرانس صلح مادرید در سال 1991 اشاره کرد.

اما تصمیم مسکو در سال 2015 مبنی بر نقش‌آفرینی فعال در سوریه و در ادامه آن روابط روسیه با متحدان جدیدش موجب شد تا این کشور تا حدی از مواضع بی‌طرفانه دهه‌های اخیر خود فاصله گیرد. تقویت روابط میان مسکو و حماس نیز یکی دیگر از اقدامات روسیه در سال‌های اخیر بود. ارتباطات نزدیک مسکو با دمشق و حماس این امکان را برای روسیه فراهم آورد تا روابط میان بشار اسد و حماس که در سال‌های اخیر به تیرگی گراییده بود را در سال 2022 احیا سازد. اما در خصوص موضوع حل‌و‌فصل مناقشه میان اسرائیل و فلسطین، اگرچه روسیه در این سالها بر اهمیت مذاکرات صلح و توجه به ابتکارات ارائه شده تاکید بسیاری داشت، اما در عمل اقدامات مسکو، به استثنای برخی فشارهای دیپلماتیک گاه به گاه، تاکنون چندان اثر مشخص و مثبتی در زمینه حل موضوع فلسطین نداشته است.

به باور برخی کارشناسان، تشدید تنش میان حماس و اسرائیل تا حدی مطلوب مسکو است؛ چرا که از یک سو توجهات را از جنگ اوکراین دور می‌کند و از سوی دیگر فرصتی را برای مسکو فراهم آورده تا بتواند غرب را به عنوان مسئول بخشی از آنچه که در غزه در حال رخ دادن است معرفی و قلمداد کند. اما از طرفی نیز این تصور وجود دارد که در صورت گسترش تنش‌های میان اسرائیل و حماس به سطح نیمه منطقه‌ای، منافع روسیه در خاورمیانه به طور مستقیم به خطر بیفتد؛ چرا که در حال حاضر روسیه به خاطر مسائلی چون گستردگی جنگ اوکراین، تشدید تنش‌ها در قره‌باغ و نیز اختلافات کرملین با گروه نظامی «واگنر» دیگر نفوذ سابق خود در منطقه خاورمیانه را ندارد.

تضعیف توان بازدارندگی دریایی روسیه در قبال امریکا در آب‌های مدیترانه

اعزام ناوهای هواپیمابر «یواس‌اس جرالد آر فورد» و «یو‌اس‌اس آیزنهاور» امریکا با هدف حمایت از اسرائیل به دریای مدیترانه و استقرار آنها در فاصله کمی از آب‌های سوریه، موجب شده تا مسکو در عرصه مقابله دریایی تقریبا خود را فاقد ابزار بازدارندگی ببیند. تضعیف توان دریایی روسیه در حالی اتفاق می‌افتد که در اواخر ماه فوریه نیز ترکیه دو تنگه بسفر و داردانل را بر روی تمامی ناوهای جنگی بست؛ اقدامی که موجب محدود شدن توان عملیاتی نیروی دریایی روسیه و نیز خروج ناگهانی و همزمان سه ناو جنگی این کشور از آب‌های مدیترانه شد.

در حال حاضر تنها دو ناوچه از ناوگان عملیاتی دریایی روسیه در منطقه حضور دارند: ناوچه (Merkury) از ناوگان دریای سیاه روسیه که در ماه آگوست به سوی آبهای سوریه اعزام شد و ناوچه (Orekhovo-Zuevo) که از نوع ناوهای کلاس رودخانه‌ای-دریایی بوده و برای جنگ در آب‌های کم‌عمق طراحی شده است. زیردریایی کلاس-کیلو (Krasnodar) روسیه نیز در حال حاضر در پاسخ به ورود ناو امریکایی «یواس‌اس جرالد آر فورد» به منطقه، به سوی تنگه جبل‌الطارق در حرکت است. با این حال، بر طبق اصول نظامی، ایجاد هرگونه دفاع دریایی توانمند برای مقابله با ناوهای جنگی بزرگ در نزدیکی‌ آبهای سوریه، مستلزم حضور چندین زیردریایی از این دست است.

براساس برخی گزارش‌ها، فرماندهی روسیه با درک خطرات ناشی از عدم توازن و تعادل موجود و نیز با در نظر گرفتن ارتباط دریای سیاه و دریای مدیترانه در تلاش است تا هر چه سریعتر ناو «دریاسالار گریگوروویچ» را به سواحل سوریه بازگرداند. در مجموع، شرایط فعلی نیروی دریایی روسیه در آب‌های مدیترانه به وضوح بیانگر توانایی محدود مسکو برای قدرت‌نمایی در منطقه خاورمیانه است؛ موضوعی که مسکو را وادار ساخته از طریق فعالیت‌های هوایی آن را جبران کند. از این رو به نظر می‌رسد پوتین چاره‌ای ندارد جز آنکه در مناقشه اخیر جانب یکی از طرفین جنگ را بگیرد و با رویدادها و پیامدهای متعاقب انتخاب خود همراه شود.

منبع:المانتیور

اشتراک گذاری:
ارسال نظر
پربیننده‌ها پربحث‌ها