۰۹ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۶:۳۶
وقتی ستاره‌های بایرن جای شموشک را گرفتند!

خاطرات شنیدنی حاج داوود: استقلال، سپاهان و پرسپولیس

بازدید:۱۴۵۵
صد آنلاین| در هیئت فوتبال در حال امضای قرارداد با پرسپولیس بودم و هواداران پرسپولیس هم پایین بودند که از استقلال با من تماس گرفتند و گفتند امضا نکن اما ...
کد خبر : ۵۰۷۶

 داوود سیدعباسی شاید یکی از بدشانس‌ترین بازیکنان فوتبال ایران باشد؛ ستاره‌ای که در کنار بزرگان فوتبال ایران در استقلال و پرسپولیس بازی کرد، اما هیچوقت موفق به کسب عناوین قهرمانی با سرخابی‌ها نشد.

سیدعباسی با وجود اینکه استقلالی بوده و هست، تنها در دو دوره یک‌ ساله در این تیم توپ زد و حالا برای اولین بار در گفت‌وگویی با خبرنگار ما از دلایل جدایی‌اش از این تیم و حضور در پرسپولیس پرده برداشت و خاطراتی را نیز بازگو کرده که خواندن آن خالی از لطف نیست.

بازی با آنیانگ، از دست دادن قهرمانی با استقلال در هفته آخر، حضور در تیم پرستاره پرسپولیس و بازی با بایرن مونیخ شاید پررنگ‌ترین بخش‌های زندگی این بازیکن سابق فوتبال ایران باشد که سال قبل نیز هدایت شهرخودرو را بر عهده داشت و در حال حاضر کمی از فوتبال دور شده است.

گفت‌وگو با این ستاره سابق سرخابی‌ها و خاطرات او را در ادامه می‌خوانیم:

* بعد از یک دوره نسبتا سخت در شهرخودرو، از فوتبال دور هستی. این روزها چطور پیش‌ می‌رود؟
در این مدت توانستم دو مسافرت بروم و برخی از کارهای شخصی‌ام را که مدتی بود به آن نرسیده بودم، انجام بدهم. خیلی هم از فوتبال دور نیستم و بازی‌ها را می‌بینم و نتایج را دنبال می‌کنم و درگیر کارهای خودم هم هستم.

* اینکه خودت در تیمی حضور نداری برایت سخت نیست؟
من امسال پیشنهاد خوبی نداشتم. ۶-۷ پیشنهاد از تیم‌های لیگ یکی داشتم، اما طوری نبود که بخواهم به آن فکر کنم. تقریبا هر سه چهار هفته از لیگ یک پیشنهاد داشتم و چند مربی لیگ برتری هم لطف داشتند و پیشنهاد دستیاری دادند اما من دوست داشتم خودم سرمربیگری کنم. در واقع اینطور نبود که پیشنهاد نداشته باشم اما پیشنهادی که مورد علاقه‌ام باشد به من داده نشد.

* سال قبل در شهرخودرو بودی و با وجود اینکه این تیم مشکلات زیادی داشت، عملکرد خوبی داشتی. با این حال خیلی اذیت شدی و در یکی از نشست‌های خبری گریه هم کردید. آن مسائل شما را دلسرد نکرد؟
من تقریبا ۳۰ سال است که در فوتبال هستم و همیشه این اتفاقات بوده است؛ خوب و بد یا تلخ و شیرین. سال قبل یک درس بزرگ در سطح اول فوتبال کشور برای من بود. یک دانشگاه بود. تقریبا همه از مشکلات آن‌ باشگاه خبر دارند و ما با سیلی صورت خودمان را سرخ نگه داشتیم. شاید مردم خیلی از مسائل را نمی‌دانستند، اما ما سعی می‌کردیم خودمان شأن و شخصیت تیم را حفظ کنیم و دامن نزنیم. بچه‌ها خیلی تلاش کردند و روزی که من به این تیم رفتم، دو امتیاز داشت اما با آن شرایط که فقط خودمان بودیم و خودمان، برابر تیم‌هایی که تا بن دندان مسلح بودند، عملکرد خوبی داشتیم. اگر در دو بازی بد نمی‌آوردیم و اشتباه رقم نمی‌خورد، معجزه می‌شد و شهرخودرو می‌ماند، اما قسمت نبود. ما هفت بازی متوالی اشتباهات مرگباری داشتیم و از طرفی اشتباهات داوری هم به ضرر ما رقم خورد و در نهایت کاری که توانستیم بکنیم این بود که تیم آخر جدول نشدیم. دیگر تمام شد و شهرخودرویی هم باقی نماند که البته من سال قبل هم این پیش‌بینی را می‌کردم.

 

* می‌خواهم به دوران بازی‌ات برگردیم که با درخشش در فجر سپاسی به استقلال رفتی.
بله. من چهار سال در فجرسپاسی بازی کردم و دو بار توانستیم بهترین تیم شهرستانی شویم و یک‌بار هم قهرمان جام حذفی شدیم که این این آخرین بازی من با فجرسپاسی بود. من از فجر به تیم ملی امید دعوت شدم و بعد هم به تیم ملی بزرگسالان دعوت شدم و آنجا بود که به استقلال رفتیم.

* به استقلال مرحوم پورحیدری رفتی و جزو بازیکنانی بودی که بیشترین بازی را داشتی، اما با بدشانسی قهرمانی را از دست دادید.
تایمینگ من اشتباه است. در برهه‌هایی در تیم‌هایی بودم که بدترین اتفاقات رخ می‌داد. برای مثال من در‌ جام ملت‌های ۲۰۰۰ آلمان با تیم ملی بودم و آن تیم پرحاشیه‌ترین تیم ملی تاریخ فوتبال ایران شد. در آن دوره من یک بازیکن ۲۳ ساله بودم که دعوت شده بودم. در استقلال هم آن سال توانستیم قهرمان جام حذفی بشویم اما هفته آخر مقابل ملوان باختیم و لیگ را از دست دادیم و از طرفی در بازی با آنیانگ هم در گل و لای آزادی، در یک بازی خاطره‌انگیز اما بد، ۲-۱ باخیتم و پنالتی هم خراب کردیم. همان سال می‌توانستیم سومین ستاره را روی پیراهن استقلال بزنیم اما باز هم بخت یار نبود.

* در لیگ اول که در استقلال بودی، در بازی آخر به ملوان باختید اما پیش از آن هم چندین مساوی آوردید. فکر می‌کنی استقلال در آن فصل چه زمانی قهرمانی را از دست داد؟ تا بازی آخر امید داشتید؟
همان هفته آخر. اگر می‌بردیم و یا حتی مساوی می‌کردیم، قهرمان می‌شدیم. همه چیز دست خودمان بود، اما هفته آخر از دست دادیم. تنها دلیل اینکه آن فصل قهرمانی را از دست دادیم، بدشانسی بود.

* در بازی آخر مقابل ملوان بازی نکردی. اینکه از روی نیمکت از دست رفتن قهرمانی تیمت را دیدی، چه حسی داشت؟
من هنوز هم نمی‌دانم دلیل اینکه در آن مسابقه بازی نکردم چه بود. بازی قبل از آن مقابل پیکان ۹۰ دقیقه بازی کردم و بردیم و در همان بازی هم احمد مومن‌زاده و سهراب بختیاری‌زاده کارت گرفتند و محروم شدند، اما با این حال من در بازی آخر یک دقیقه هم بازی نکردم و هیچوقت یادم نمی‌رود که در آن بازی مثل اسفند روی آتش بالا و پایین می‌پریدم اما نشد.

* سال بعد از استقلال جدا شدی. این انتخاب خودت بود یا کنار گذاشته شدی؟
انتخاب خودم بود. آن سال آقای پورحیدری جدا شدند و آقای قلعه‌نویی آمدند و قهرمان جام حذفی شدیم اما پس از آن آقای کخ آمد و اتفاقاتی افتاد که حالم را بد کرد و خواهش کردم و گفتم با این شرایط نمی‌توانم در استقلال بمانم. سنی نداشتم و احساسی بودم و با خودم فکر می‌کردم که نباید چنین برخوردی با آقای قلعه‌نویی می‌شد.

 

* می‌توانی کمی درباره جزئیات اتفاقاتی که رخ داد، صحبت کنی؟
بهتر است نبش قبر نکنیم.

* اما سال‌های زیادی گذشته و بهتر است صحبت شود.
آقای کخ را خود آقای قلعه‌نویی آورد. ما یک تورنمنت هم به عربستان رفتیم و برگشتیم و همه چیز خوب بود اما سپس آقای قلعه‌نویی با آقای کخ به مشکل خوردند و آقای قلعه‌نویی از استقلال رفتند. من هم از برخوردی که با آقای قلعه‌نویی شده بود ناراحت بودم و گفتم نمی‌توانم با آقای کخ کار کنم. فکر می‌کردم اگر بمانم با آقای کخ به مشکل می‌خورم و برای اینکه تیم ضرر نکند جدا شدم. در ابتدا می‌خواستم رضایت‌نامه‌ام را به صورت قطعی بگیرم و بروم اما آقای فتح‌الله‌زاده مخالفت کردند و یک سال به صورت قرضی به صنعت نفت رفتم.

* سال بعد برگشتی اما باز هم فقط یک سال ماندی. این‌بار چرا حضورت طولانی‌تر نشد؟
قرارداد من با استقلال سه ساله بود و حتی می‌توانستم در ازای پرداخت مبلغ ۶۰ میلیون، دیگر به این تیم برنگردم و پیشنهاد هم داشتم اما آقای قلعه‌نویی سرمربی استقلال شدند و من یک‌بار در یک برنامه تلویزیونی بودم که آقای قلعه‌نویی تماس گرفت و گفت بیا باشگاه استقلال. به استقلال رفتم و قرارداد را مقابلم گذاشتند و سفید امضا کردم. آن سال گذشت و توقع داشتم رفتاری که با بازیکنان جدید دارند با من هم داشته باشند، اما اینطور نشد و با این شرایط باز هم من حاضر بودم به خاطر آقای قلعه‌نویی سفید امضا کنم اما به نظرم نمی‌خواستند که بمانم.

* منظورت چه رفتاری است؟
من آن سال خیلی خوب بازی کردم و سال قبل هم سفید امضا کردم و قراردادم را ۳۵ میلیون تومان نوشتند و از آن مبلغ هم فقط ۱۶ میلیون داده بودند و آن هم خرد خرد و ۵۰۰ هزار تومان و یک میلیون تومان. سال بعد می‌خواستند بازیکن جدید بیاورند و من هم گفتم به اندازه همان بازیکنان جدید به ما هم پول بدهید اما آقای قریب مخالفت کردند و دوستانی هم سنگ‌اندازی کردند. فکر می‌کنم آن زمان دوست نداشتند که من در استقلال بمانم.

* چه سنگ‌اندازی‌هایی؟
روزی که با آقای قریب قرار داشتم، از ایشان خواهش کردم که آقای قلعه‌نویی هم در جلسه باشند و ایشان هم گفتند می‌گوییم بیایند. قصد داشتم در آن جلسه چکی که از سپاهان گرفته بودم را بدهم و باز هم به‌خاطر آقای قلعه‌نویی سفید امضا کنم اما روز بعد دیدم آقای قلعه‌نویی نیستند و باز هم با همان ادبیات قبل با من برخورد کردند و احساس کردم هیچ اراده‌ای برای اینکه در استقلال بمانم نبود و فقط جلسه گذاشتند که به هواداران بگویند ما آمدیم و خودش نیامد. همه چیز را به گردن من انداختند اما واقعیت این بود که من به خاطر پول جدا نشدم و به خاطر برخوردها بود. آن زمان فضای مجازی نبود و من هم اهل شلوغ‌کاری نبودم. من با چکی که دستم بود به باشگاه استقلال رفتم تا تحویل بدهم و امضا کنم اما دیدم که آقای قلعه‌نویی تشریف نیاورده‌اند و بعدها هم به من گفتند که اصلا نمی‌دانستند که من پیغام داده‌ام.

 

* در واقع آقای قلعه‌نویی دوست داشتند که بمانی؟
بله. من سال قبل هم قراردادم را با آقای قلعه‌نویی امضا کرده بودم اما برخی از دوستان مخالف بودند. حتی طوری شده بود که به من پیغام دادند که حتی سپاهان هم تو را نمی‌خواهد و اگر توانستی به آنجا بروی، بیا صد میلیون هم ما به تو می‌دهیم. به این شکل خط و نشان کشیدند.

* در سپاهان هم در تیم خوبی حضور داشتی اما یکی از مسائلی که هیچوقت درباره‌اش صحبت نشد، اختلافت با آقای استانکو بود.
اختلافی نداشتیم. به هر حال ایشان مربی خارجی بودند، اما فکر می‌کنم آنجا مشکل از خودم بود که بعد از تغییر و تحولاتی که ایجاد شد، تمرکز کافی را در سپاهان نداشتم. آن سال سپاهان یکی از بهترین تیم‌هایش را داشت، اما آن تیم جفت و جور نشد. آقای استانکو که آمدند من یک‌بار با ایشان صحبت کردم و گفتم سبک بازی شما متفاوت است و شاید من به سیستم شما نخورم. خودم این حرف‌ها را زدم و سپس با آقای ساکت هم صحبت کردم. مشکل اخلاقی نداشتیم و مشکل فنی بود.

* و خودت هم برای صحبت درباره این موضوع پیش‌قدم شدی؟
بله‌. خودم به استانکو گفتم شما مسئول فنی تیم هستید و من به نظر شما احترام می‌گذارم و مشکلی هم با اینکه زیاد بازی نمی‌کنم ندارم.

* در دوره آقای ساکت هم در سپاهان بودی که همچنان یکی از موفق‌ترین مدیران ایران است.
هیچوقت نمی‌توانیم نقش آقای ساکت را در موفقیت‌های سپاهان نادیده بگیریم. الان هم می‌بینیم که چند سال است نفر اول باشگاه سپاهان است و تصمیمات‌شان هم همیشه به نفع این باشگاه بوده و یکی از مربیان کاربلد فوتبال ایران هستند.

* بخش مهم‌ فوتبال تو اینجا رقم خورد که با وجود اینکه استقلالی هستی، تصمیم گرفتی به پرسپولیس بروی.
من تصمیم نگرفتم. من نمی‌خواستم به پرسپولیس بروم و تا دو روز قبل هم اصلا به این مسئله فکر نمی‌کردم. دوست داشتم به استقلال برگردم، اما روز آخر نقل و انتقالات به پرسپولیس رفتم‌. در آن دوره آقای ساکت خیلی تلاش کردند که من در سپاهان بمانم، اما نمی‌توانستم و روز آخر اصرار کردم که اجازه جدایی من را بدهند و چند بار هم از طریق دوستانم صحبت کردم که به استقلال برگردم اما هیچ اشتیاقی از سمت استقلال وجود نداشت تا روز آخر که در هیئت فوتبال در حال امضای قراردادم بودم، آقای خوردبین هم کنارم ایستاده بودند و تماشاگران پرسپولیس هم پایین بودند و با من تماس گرفتند و گفتند امضا نکن و به اتاق بغلی بیا اما دیگر نمی‌شد. من چند روز بود که پیغام می‌دادم اما زمانی که دیدند دارم به پرسپولیس می‌روم، پیغام دادند که نرو و به استقلال بیا اما دیگر نمی‌شد. واقعا نمی‌شد. من در دفتر هیئت فوتبال بودم و قرارداد مقابلم بود.

 

* لحظه سختی بود؟
هیچوقت آن دقایق را فراموش نمی‌کنم. یکی از پرفشارترین صحنه‌های زندگی‌ام بود و همیشه هم مقابل چشمم هست. البته من افتخار می‌کنم در تیم بزرگی مثل پرسپولیس بازی کردم، اما الان حس و حال قلبی‌ام را می‌گویم. تا زمانی که در پرسپولیس بودم سعی کردم با تمام وجودم برای این تیم بازی کنم و آمار خوبی هم داشتم و در بیشتر مسابقات بازی کردم. من هیچوقت در استقلال مصدوم نبودم و همیشه آماده بودم اما در پرسپولیس ۵-۶ بازی با مصدومیت شدید و به دلیل کمبود یار بازی کردم.

* در تیم پرستاره پرسپولیس حضور داشتی و در کنار بازیکنانی مثل مرحوم انصاریان، مرحوم اولادی، جواد کاظمیان، حامد کاویانپور و ... بازی کردی اما در آن تیم هم به قهرمانی نرسیدید.
باز هم می‌گویم تایمینگ من خراب است. آنجا هم دو بار به فینال جام حذفی رفتیم.

* درباره بازی کنار بزرگان آن تیم صحبت کن.
ستاره‌های بزرگی مثل آقای باقری، علی انصاریان، مهرداد اولادی، مهرزاد معدنچی، جواد کاظمیان در آن تیم بودند؛ تیمی مملو از ستاره و قدر بود که به فینال جام حذفی هم رسیدیم. یک خاطره هم از فینال جام حذفی دارم که هیچوقت فراموش نمی‌کنم. در فینال با سپاهان بازی داشتیم و داشتیم تمرین می‌کردیم که به اصفهان برویم. تمرینات آقای دنیزلی هم طوری بود که وقتی کاور می‌داد متوجه می‌شدی که فیکس هستی یا نه؛ من در ارنج هم بودم و زمانی که تمرین تمام شد و در حال انجام حرکات کششی بودیم که دوش بگیریم و به اصفهان برویم، من به حمید خان استیلی که کمک دنیزلی بود گفتم پنالتی تمرین نمی‌کنیم؟ آقای دنیزلی به من گفت: «تو موند تهران تمرین پنالتی کرد، ما رفت اصفهان بازی کرد.» ما همه خندیدم اما زمانی که اسامی را خواندند دیدم من را نبرد. جالب بود که تیم رفت و در ضربات پنالتی باخت. بعد از آن هم آقای دنیزلی از دست من ناراحت شد و سه هفته اصلا در تمرین به من نگاه هم نمی‌کرد اما طوری تمرین کردم که دوباره به ترکیب برگشتم، وگرنه یادم هست که سه بازی از دقیقه یک به من می‌گفت بلند شو گرم کن و من از دقیقه یک تا ۹۰ گرم می‌کردم اما من را به زمین نمی‌فرستاد.

 

* علی پروین چه تأثیری در فوتبال تو داشت؟
ایشان نیازی به تعریف من ندارد و جزو اسطوره‌های فوتبال ایران است. بزرگ‌ترین چیزی که می‌توانم از ایشان بگویم این است که روحیه برنده‌ داشتند. آقای پروین همیشه می‌گفت: «استقلال فقط حق دارد به پرسپولیس ببازد و پرسپولیس هم حق دارد به استقلال ببازد و هیچ تیم دیگری نباید این دو را ببرند.» اگر دربی را می‌باختیم انقدر ناراحت نمی‌شد که در بازی‌های معمولی ناراحت می‌شد. می‌گفت استقلال تیم بزرگی است و اگر‌ پرسپولیس را برد ایرادی ندارد اما تیم دیگری نباید پرسپولیس را ببرد.

* در دربی‌های مختلفی هم بودی. خاطره‌انگیزترین دربی برای تو کدام بازی است؟
خدا را شکر من هیچوقت در دربی نباختم. هشت دربی بازی کردم و نه در استقلال بازنده بودم و نه در پرسپولیس.

* با توجه به اینکه الان همه می‌دانیم استقلالی هستی، بازی با پیراهن پرسپولیس مقابل استقلال چه حسی داشت؟
من در اولین بازی‌ام نزدیک بود به استقلال گل هم بزنم. حس غریبی بود. واقعا غریب بود. اما من بهترین بازی‌هایم را در دربی می‌کردم. من واقعا دربی‌باز بودم.

* در پرسپولیس با سه مربی کار کردی که یکی از آن‌ها آری هان بود. این سرمربی چرا در پرسپولیس موفق نشد؟
آری هان خیلی خوب بود، اما نمی‌دانم چرا نماند. سبک خاص و خوبی داشت. در ابتدا دستیار ایشان آمد و خودش سه روز قبل از دربی آمد. واقعا بی‌نظیر بود اما نشد که بیشتر با او کار کنیم. نمی‌دانم چرا وقتی به اردوی اتریش رفتیم و خواستیم برگردیم دیگر نیامد. هیچوقت هم نفهمیدیم داستان چه بود.

* در بازی پرسپولیس و بایرن مونیخ هم بودی که همچنان یکی از بزرگ‌ترین بازی‌های باشگاهی ایران محسوب می‌شود. 
ما اصلا نمی‌دانستیم که با بایرن مونیخ بازی داریم. آخرین بازی ما با شموشک نوشهر بود که بردیم و پس از آن روز شنبه در تمرین به ما گفتند دوشنبه شب با بایرن مونیخ بازی داریم. اگر عکس تیمی آن بازی را ببینید، کریم باقری هم نبود. ما مصدومان زیادی داشتیم؛ کریم باقری، بهروز رهبری‌فرد و ... و نفر کم داشتیم. من با آقای کاویانپور هم‌اتاقی بودم و پیش از بازی مسموم شدم. پزشک تیم صبح بازی به من سرم و آمپول زدند و به آقای پروین هم نگفتم و بازی کردم و بعدا فهمید و به من گفت شانس آوردی خوب بازی کردی سیدعباسی‌. گفتم آن‌طور نبود که روی بازی‌ام تأثیر بگذارد و هیچکس هم جز حامد کاویانپور و پزشک تیم نمی‌دانست. خاطره‌ای که از آن بازی دارم این است که ما هم برای بازی با شموشک و هم برای بازی با بایرن در هتل آزادی بودیم و زمانی که برای جلسه پیش از بازی به اتاق رفتیم، هنوز روی وایت بورد اسم دروازه‌بان شموشک بود. آقای ابراهیمی اسامی بازیکنان شموشک را پاک می‌کرد و بازیکنان بایرن را می‌نوشت. اسم دروازه‌بان شموشک مهیار شمس بود که آقای ابراهیمی پاک کرد و نوشت الیور کان، دفاع چپ شموشک را پاک کرد و نوشت فلیپ لام، دفاع راست و دفاع وسط را پاک کرد و به همین شکل. این صحنه واقعا به‌یادماندنی بود. چه تیمی بود و ما چقدر خوب بازی کردیم... خیلی خوب بازی کردیم. ۲-۱ باختیم، اما می‌توانستیم ۳-۲ هم ببریم یا ۴-۲ ببازیم. هم آن‌ها موقعیت‌های زیادی داشتند و هم ما. بازی خیلی خوبی بود.

 

* در تمام دوران فوتبالت در پرسپولیس، سپاهان و استقلال با بازیکنان بزرگی هم‌بازی بودی...
حتی در فجرسپاسی هم‌ همین‌طور بود و سال بعد همه بازیکنان به پرسپولیس و به استقلال رفتند.

* الان که به عقب نگاه می‌کنی، سابقه بازی کنار این تعداد ستاره‌ چه حسی دارد؟
واقعا بی‌نظیر است. به جرأت می‌گویم اگر کیفیت زمین‌های الان، آن زمان هم بود، خیلی متفاوت‌تر هم می‌شد. خاطرم هست که با فجرسپاسی به اصفهان رفتیم و بازیکن روبه‌روی من کتونی پایش بود. ما روی خاک بازی می‌کردیم اما در آن زمین‌ها... اگر بازی ما با آنیانگ را هم ببینید مشخص است. بعد از چندین سال یک زمین در فولادشهر چمن شد. اگر کیفیت این زمین‌های فعلی در آن زمان هم بود، آن ستاره‌ها رو دست نداشتند؛ مگر می‌شد توپ را از کسی بگیری؟

* چرا از نسلی که در کنارشان بودی تقریبا هیچ سرمربی موفقی به فوتبال معرفی نشد؟
الان دیگر کم کم همه اضافه می‌شوند، اما در مجموع من فکر می‌کنم هنوز در نسل مربیان پوست‌اندازی نشده است.

* چندبار درباره زمان‌بندی اشتباه صحبت کردی. از پرسپولیس جدا شدی و پرسپولیس قهرمان شد...
دقیقا سال بعدش. (با خنده)

* از استقلال هم جدا شدی و این تیم هم قهرمان شد. 
استقلال هم دقیقا دو سال بعد.
* وقتی جدا می‌شدی و تیم سابقت قهرمان می‌شد چه حسی داشتی؟
من معمولا حسرت نمی‌خورم. زمانی که بودم آن‌طور بود دیگر... من نشدم اما بازیکنان دیگر قهرمان شدند. حسرت نمی‌خورم اما به هر حال دوست داشتم قهرمان شوم. من دو قهرمانی را استقلال از دست دادم، جام باشگاه‌های آسیا را با استقلال از دست دادم در صورتی که می‌توانستیم قهرمان شویم. این‌ها در ذهنم می‌ماند. یا در ۲۰۰۰ لبنان به راحتی تیم ملی می‌توانست قهرمان آسیا شود اما آن اتفاقات رخ داد. حتما قسمت من بوده است.

* درباره ۲۰۰۰ لبنان هم صحبت کن که چه اتفاقاتی رخ داد که پرحاشیه‌ترین تیم تاریخ ایران شدید؟
باید بگویید چه اتفاقی نیفتاد. من آن زمان بچه بودم به همین دلیل اصلا اظهارنظر نمی‌کنم.

* بعد از پرسپولیس هم با استیل آذین رفتی، اما باز هم بدشانسی آوردی.
تا دلتان بخواهد بدشانسی آوردم. به استیل آذین رفتیم و نتوانستیم صعود کنیم و سال بعد این تیم صعود کرد، اما به هر حال خاطرات خوبی هم داشتم. با پیکان توانستم قهرمان بشوم، توانستم کاپیتان پیکان باشم. اتفاقات خوبی هم برایم افتاد اما بدشانسی‌هایم بیشتر بوده است. استیل آذین هم داستان‌های خودش را داشت و یکی از پرحاشیه‌ترین تیم‌های فوتبال ایران بود. هر چه فوتبالیست خوب بود در آن تیم جمع شده بود. همه ما در سطح اول بازی می‌کردیم اما به‌خاطر آقای پروین به یک رده پایین‌تر رفتیم و توقع و فشار زیاد بود و هیچکس با لیگ یک آداپته نشده بود و هفته آخر از صعود بازماندیم. لیگ یک مثل یک جنگ چریکی می‌ماند و ما نتوانستیم خودمان را وفق بدهیم.

 

* تو در دوران فوتبالت ارتباط نزدیکی با حامد کاویانپور داشتی اما در سال‌های اخیر جنجالی با ایشان داشتی...
ترجیح می‌دهم فوتبالی صحبت کنیم. این مسئله را رها کنیم. من دوست ندارم درباره این موضوع صحبت کنیم. پیش از آن اتفاقات خوبی بین من و حامد کاویانپور رخ داده بود و همان‌ها هم باعث شد که چنین چیزی پیش بیاید. وگرنه اگر صمیمی نبودیم که من این کار را نمی‌کردم.

* می‌توانی جزئیات این ماجرا را بازگو کنی؟
صحبتی ندارم و همه می‌دانند. ما رابطه خیلی نزدیکی داشتیم و در خیلی از اتفاقات فوتبالی در کنار هم بودیم.

* بعد از آن پرونده دیگر هیچوقت ارتباطی نداشتید؟
نه، اصلا.

* بهترین خاطره‌ای که در کل دوران فوتبالت داشتی چه بوده است؟
قهرمانی با فجرسپاسی در جام حذفی. آن زمان مد نبود تیمی جز استقلال و پرسپولیس قهرمان شود.

* با وجود اینکه در استقلال و پرسپولیس بودی اما همچنان بهترین خاطره‌ات با فجر است؟
بله. به خاطر اینکه یک کار بزرگ بود. بدترین خاطره‌ام هم از دست دادن دو قهرمانی با استقلال و همچنین بازی با آنیانگ است. من در زندگی‌ام هیچوقت بازی استقلال - آنیانگ و استقلال - ملوان را ندیدم. گاهی هم برای من می‌فرستند، اما نمی‌توانم ببینم. اصلا مرور خاطرات آن بازی‌ها را دوست ندارم.

* وقتی به عقب نگاه می‌کنی، احساس رضایت داری؟
بزرگ‌ترین حس رضایت من این است که کار بدی در فوتبالم نکردم و دوستان زیادی پیدا کردم. فوتبال برای کسی نمانده که بخواهد برای من بماند. همین که الان در سر تا سر ایران رفیق دارم، ارزشمند است. از فوتبال همین می‌ماند.

* اگر به عقب برگردی کدام یک از تصمیماتی را که گرفتی، نمی‌گیری؟
تصمیمی که سال ۸۲ گرفتم و زمانی که دوستان تمایل نداشتند در استقلال بمانم، جدا شدم. البته دست خودم نبود اما سعی می‌کردم هر طور که هست، درستش کنم.

اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها