نویسنده: عبدالله السناوی
گویی در آفریقا با یک دوره کامل کودتاهای نظامی روبه رو هستیم. در حدود سه سال، هشت کودتا در غرب و مرکز این قاره، یکی پس از دیگری رخ داده که شبیه بازی دومینو بوده است. تازه ترین این کودتاها در مالی، بورکینافاسو، نیجر و در نهایت گابن رخ داده اند.
برای روشن شدن واقعیت آنچه در گابن اتفاق افتاد، دو فرضیه اصلی وجود دارد:
- نخست این که کودتایی در کاخ ریاست جمهوری این کشور به خاطر دودستگیها و اختلافات خانوادگی و عدم قدرت رئیس جمهورث بیمار کشور برای حفظ منافع فرانسه بود. طبق این فرضیه نمیتوان درگیر بودن فرانسه در آن یا آگاهی داشتنش از آن را بعید دانست یا اینکه پذیرشی از سوی ایالات متحده آمریکا در خصوص تغییر وجود دارد از ترس اینکه نقش اقتصادی و راهبردی چین در این کشور ثروتمند آفریقایی گسترش یابد.
میان کودتا در نیجر و گابن، رویکردهای فرانسه متفاوت بود. پاریس در مواجهه با کودتای گابن محتاط تر به نظر میرسید. هیچ تهدیدی از سوی فرانسه یا اروپا مبنی بر مداخله نظامی به بهانه دفاع از دموکراسی، احیای روند قانون اساسی و بازگشت رئیس جمهوری منتخب نیجر وجود نداشت. ضربهای که پاریس در گابن دریافت کرد به اندازه کودتای نیجر جدی نبود.
بر خلاف سیاست همیشگی چین، در ساعتهای نخستین کودتای گابن، وزارت امور خارجه این کشور بیانیهای صادر کرد و «بازگشت به نظم طبیعی و بازگشت رئیس جمهور علی بونگو» را خواستار شد. مسئله سرمایهگذاری چینیها و حساب کردن پکن روی جایگاه ژئوپلیتیکی گابن در پروژه کمربند و جاده و منافع اقتصادی و راهبردی است و نه هیچ چیز دیگر. وفاداری خاندان بونگو به پاریس مانع از گشایش به روی پکن نشده بود و حضور مسکو نیز شبیه نفوذ ویژه چین نبود.
اتحادیه اروپا در هر کودتایی تهدید میکند که رهبران آنها را تحریم میکند؛ اما در عین حال راههای تفاهم را برای تضمین منافع راهبردی و اقتصادی خود باز میگذارد. نه تحریمها میتوانند پدیده کودتاهای نظامی در این قاره را متوقف کنند و نه تهدید به مداخله میتواند نفوذ قدیمی را از فرسایش و فروپاشی در امان نگه دارد و اینها علاوه بر پیامدهای شدیدی است که برای خود منافع غرب دارد. این قاره به رویکردهای دیگری نیاز دارد که بیشتر به روی ایمنی دمکراسیها، قواعد و رویه های آن باز باشد. واقعی باشد و نه جعلی و هم زمان بیشتر قدردان ضرورتهای مستقبل بودن تصمیمگیریهای ملی باشد.
منبع:الخلیج