به گزارش صد آنلاین ، اما همهٔ ماجرا از این قرار نیست. تقصیرِ فراموشی آسمان فقط گردن بتن و سیمان و اینهمه سازه نیست، حتی دیگر نمیشود ماجرا را به گردن غبار و سرب هوا انداخت. ماجرا از جایی آب میخورد که کمتر فکرش را میکنیم: نور و رنگ! یک کارشناس آلودگیهای محیط زیست میگوید تهران صدر جدول آلودگی نوری شهرهای ایران است و این آلودگی ستارگان آسمان را کمفروغ میکند. اما آلودگی نوری فقط انسان را نمیآزارد، بلکه بر همهٔ ابعاد محیط زیست او نیز مؤثر است.
خبر کوتاه است و گویی چندان غیر مهم که حتی در فضای مجازی دستبهدست نمیچرخد. داستانِ خبر اما تلخ است: «آلودگی نوری باعث شده است ستارگان در آسمان شب کمتر قابل رؤیت باشند. شاید روزی برسد که زمین باید برای همیشه با ستارگان درخشان خداحافظی کند.»
آسمان بیستاره من را هم غمگین میکند و هم میترساند: سیاهی سیاه. تاریکیای که هیچچیز دیگری جز تاریکی در آن نباشد: حتی سوسوی یک ستاره. آسمان لایتناهی میتواند شبیه به گودال بزرگ دهشتناکی شود.
من به این موضوع فکر میکنم که زندگی چقدر این روزها سورئال شده است. انگار هیچچیز واقعی در کار نیست. دریاچه ارومیه با آن عظمت خشک شده و خزر، جایی که فکرش را نمیکردیم، در حال کوچک شدن است. هر روز آتشی از گوشهٔ جنگلی بلند میشود و خبری از خطر انقراض گونهای به گوش میرسد.
غبار حتی در شهرهای شمالی هم هوا را قهوهای میکند و آب کیمیای نایابی است که باید برای بهدست آوردنش دولت و ملت نقشهها بکشند و برنامهها بریزند و حالا نوبت آسمان است تا خودش را شبیه حجم بیپایانی از سیاهیِ یکدست نشان دهد.این ترس را با آدمهای در میان میگذارم. آدمهایی که شاید شبیه من شبهای زیادی زیر این آسمان راه رفتهاند، یا وقتی کودک بودند تلاش کردهاند ستارهها را بشمارند یا نامشان را یاد بگیرند: حالا کدام ستاره از آسمان کم میشود؟شهرهای تهران، مشهد، اصفهان و شهرهای استان خوزستان جزء مناطق با آلودگی بالای نوری در کشور هستند.
در خیابانهای تهران اما انگار آدمها خیلی وقت است ستارهها را از یاد بردهاند. از مسیر همیشگی محل کار تا خانه پیاده میروم و از رهگذرهای دیگر در مورد آسمان سؤال میکنم. یکی جوانی است سیگار به لب، با یک گوشی بزرگ پخش موسیقی در گوش که روی گردنش آویز کرده (قدم زدنهای شبانه به او میآید.) خودم را معرفی میکنم و میپرسم: «آیا متوجه شدی که شبها آسمان دیگر مثل قدیم ستاره باران نیست؟»
«نمیدانم آخرین بار کی به آسمان نگاه کردم. یعنی بادقت نگاه کردم. شاید وقتی بچه بودم. چرا این سؤال را میپرسی؟»برایش که توضیح میدهم، سکوت میکند و کمی بعد: «فکر نمیکردم ستارهها غیب شوند. مرسی. یادم میماند بیشتر به آسمان نگاه کنم.»عابر بعدی که زنی میانسال است میگوید همین چند شب پیش چند بار از پنجره سرش را بیرون آورده و به آسمان نگاه کرده است. ماه خیلی بزرگ و درخشان و زیبا بود. به دخترش هم پیام داده که اگر میتواند ماه را تماشا کند. او میخندد و میگوید: «نکند ماه هم دیگر نباشد؟ قدیم شهرها که چراغانی میشد، همه خوشحال میشدند. جلالخالق که حالا چراغ برق هم دردسر شده است.»
در مسیر میدان هفتتیر، خیابان مفتح تا خیابان انقلاب، گفتوگو با عابران اینطور پیش میرود. یکی میگوید به آسمان که نگاه میکند چنان در فکر و خیالات زندگی فرو میرود که حواسش به شمارش ستارگان نمیماند و یکی دیگر میگوید آسفالتهای شکسته، موزاییکهای جداشده و جویهای سر باز آدم را مجاب میکند سر به زیر باشد نه سر به هوا. بعضیها اما خاطرهای از کودکی دارند که آسمان و ستارههایش برایشان معنی خیالبافی داشت؛ داستانهای جن و پری تا آدم فضاییها یا جایگاه بهشت و جهنم، خدا و شیطان. حالا اما آسمان گویی برای خیلی آدمها فقط یک سقف دائمی بالای سر است که آن را با اعداد آلودگی میسنجند.براساس یک مطالعه که از سوی دانشگاه تهران انجام شده است، آلودگی نوری تهران از سال ۱۳۸۰ تا نیمهٔ دههٔ ۹۰ چند برابر شده است.
«مائده» دانشجوی معماری است و شاید همین دلیلی میشود تا دقایقی کنار جدول خیابان بنشینیم و حرف بزنیم. برای او آسمان و ستارههایش هنوز معنی دارد، اما فکر میکند این معنی در شهر گم شده است. گمشدنی که به نظر او مسئولیتش با مدیران هر شهر است: «اگر به گذشته نگاه کنی آسمان فقط در ادبیات معنا نداشت، یعنی این «گنبد مینا» آنقدر مهم بود که شهرسازی گذشته اصرار بر حضور و تماشای آن داشت. خط آسمانه در هر شهر، اجازهٔ ساخت بناهای بلندتر از حدودی را نمیداد. مرز آسمان و زمین در این خط آسمانه تعریف و باید حفظ میشد.
حتی در کوچهها و خیابانهای سرپوشیده مانند ساباطها هم روزنهایی برای دید به آسمان تعبیه میشد. ستارهها در تعریفِ راههای بین شهرها و آبادیها دارای کارکرد بودند، حتی برای برآورد آبوهوا هم این ستارهها بودند که اهمیت داشتند. خودمان هم قدیمترها اینطور بودیم. شب به آسمان نگاه میکردیم و میگفتیم ابر دارد، فردا باران است؛ قرمز شده، فردا برفی است و آسمان صاف و پرستاره است، فردا روز آفتابی داریم. حالا اما در شهرها حق دسترسی به آسمان لحاظ نمیشود. با اینکه مقرراتش در قوانین ملی ساختمان وجود دارد.»
او هم آسمان را دوست دارد و هر از گاهی که بتواند با تورهای کویر، خودش را زیر آسمانی میرساند که تا چسبیده به زمینش پر ستاره است. تصویری که از نگاه او، معماری و شهرسازی فعلی ایران از ما دریغ کرده است: «بهشکل عمومی یک واحد معماری در ایران و در سطح کلانتر، شهرهای ما حق دسترسی به طبیعت را لحاظ نمیکند. ما نه در روز میتوانیم از آسمان و خورشید استفاده کنیم و نه در شب از منظرهٔ طبیعت. از آن بیشتر ما حتی از باد هم استفاده نمیکنیم. خیابانهای ما هم برای این طراحی نمیشوند.
من فکر میکنم وقتی شهری برای ماشینها باشد، نه آدمها، طبیعی است که مثلاً در نورپردازی آن به این فکر نشود که آیا ستارههای آسمان دیده میشوند یا نه.»با همراهی خندهٔ تلخ او با این جمله که بعید است کسی از مدیران و برنامهریزان شهری حتی یکبار به این چیزها فکر هم کرده باشند، با هم خداحافظی میکنیم.بعد از خیابان و آدمهایش نوبت به صحبت با کسی میرسد که میدانم جواب این سؤال را میداند: «آلودگی نوری چه بر سر آسمان میآورد و چگونه این پهنهٔ وسیع از ما دریغ میشود؟
«حامد میرزاخلیل»، کارشناس آلودگیهای محیط زیست مسئله را از آسمان شروع میکند و تا زمین و جنبندگانش ادامه میدهد. آنچه میفهمم این است که در مورد ستارگان زنده یا مرده، ما خودمان نه فقط تماشای سوسوی زرد و قرمزشان را از خودمان دریغ کردهایم که این میان به درخت و چمن و پرندگان نیز رحم نکردهایم. بدتر آنکه عایدش برای ما فقط شبِ بیستاره نیست، بلکه هزار اختلال در سلامتمان نیز هست: «میدانیم که نور ستارگان در سفر است و ما این سفر را نظاره میکنیم، نه خود ستارگان را. آنچه به آن آسمان شب میگوییم بزرگترین ساختار عالم است که پیش روی ماست. ما بهدلیل استفادهٔ بیش از حد از نور مصنوعی (آلودگی نوری) در حال ازدست دادن فرصت تماشای کهکشان هستیم.»
میرزاخلیل برایم توضیح میدهد که مسئولیت مدیریت نور در شهرها با دو نهاد شرکت برق منطقهای و شهرداری است؛ آنکه معابر را روشن میکند، ادارهٔ برق هر شهر یا شهرستان و آنکه تلاش میکند فضای شهر را با نورپردازی در میادین، پارکها و فضاهای عمومی زیبا کند، شهرداری است و در ایجاد این آلودگی نوری شهرداریها بیشتر مقصرند. «ما در شهرها بهطور عمومی از چراغهای پرتوان با نور سفید استفاده میکنیم. نور سفید در شب برای انسان تا حدی مضر است که حتی انجمن پزشکی امریکا هم استانداردی برای آن تعیین کرد و در بیانیهای میزان ۲۵۰۰ کلوین را برای رنگ نورهایی که ما در فضای داخل یا خارج منزل استفاده میکنیم، مقرر کرده است.
شرکتهای برق از چراغ زرد بخار سدیمی پرفشار استفاده میکند، خود چراغ هم از نوع سِمیکاتآف است و این باعث میشود نور بهسمت پایین بتابد و در جو منتشر نشود و تولید آلودگی نوری نکند. اما این موضوع در مورد چراغهایی با نور سفید پرتوان که در تابلوهای تبلیغاتی یا زیبایی شهرهاست (که معمولاً چراغهای نانکاتاف هستند) کاملاً متفاوت است.»
او توضیح میدهد که شهرداری حتی برای نصب پروژکتورها به زاویه نصب دقت نمیکند، تا جایی که شدت نور ساطعشده حتی برای رانندگان آزاردهنده است و لحظهای دید را مختل میکند. حتی در محدودهٔ طرح ترافیک تهران هم از لامپهای «الایدی» به رنگ سفید پرتوانی برای خوانش پلاک خودرو استفاده میشود که موجب خیرگی موقت راننده و افزایش خطر تصادف میشود.
«معضل دیگری که در ایران وجود دارد، پروژکتورهای مربوط به بیلبوردهای تبلیغاتی است. آلودگی نوری صنعت تبلیغات البته در آسیای جنوب شرقی هم دردسرآفرین است؛ چراکه در آن مناطق هم از تلویزیونهای بسیار بزرگ شهری استفاده میکنند. جهت عموم پروژکتورهای تبلیغاتی از پایین به بالا است و بخش زیادی از نور از تابلوها خارج میشود. درحقیقت این نور ستارگان نیست که تغییر میکند، بلکه قدرت نظاره کردن و دید ماست که بهدلیل محیط بسیار نورانی و آسمان روشن حاصل از آن تغییر کرده است و با شدت گرفتن آلودگی نوری کمتر هم میشود. آلودگی نوری تهران بهقدری زیاد است که کوهنوردانی که در شب کوهپیمایی میکنند، احتیاج به استفاده از چراغ قوه ندارند و نور شهر مسیرها را روشن میکند.»
او به تحقیقی که چند سال قبل از سوی دانشگاه تهران انجام شده بود، اشاره میکند که براساس آن، از سال 1380 تا نیمهٔ دههٔ 90، آلودگی نوری در تهران چهار برابر شده بود : «در حال حاضر پراکنش آلودگی شهرهایی مانند تهران و اصفهان به 300 کیلومتر رسیده است. یعنی گنبد روشنایی شهر تا این حد گسترش پیدا کرده است. منجمها برای رصد آسمان ناچارند هر سال رصدگاههای خود را به مناطق دیگری ببرند؛ چراکه در حاشیهٔ شهرها، از افق 40 درجه ستارهٔ قابل رصدی نداریم. بنابراین، رصدگاهها یعنی مناطق تاریک و امنی که قابلیت رصد آشکار ستارگان را دارد، سال به سال دورتر و به مناطق غیرقابل دسترستری منتقل میشود. حتی وقتی به حاشیهٔ روستاها میروید هم میبینید ویلاسازی پای الایدیها (LED) را به این مناطق باز کرده است.»
میرزاخلیل تهران را صدرنشین شهرهای دارای آلودگیهای نوری معرفی میکند و پس از آن نام مشهد و اصفهان را قید میکند، اما همهٔ کلانشهرهای ایران را مبتلا به آن میداند. منطقهٔ دیگری که به نظر میرسد آسمان شبش بیش از آنچه که باید روشن شده، خوزستان است که مشعلهای فلر شبانهروز در آن میسوزند: «داشتن آسمان پر ستاره شبیه داشتن فضای سبز، ضروری است؛ چرا که پیوند شما و طبیعت و بیش از آن جهان خلقت را حفظ میکند.
این موضوع آنقدر مهم است که در آسیا دو پارک «آسمان تاریک» و در دنیا ۱۷۰ عدد از این پارک داریم که فقط مخصوص تماشای آسمان است. قوانین بسیار سختگیرانهٔ استفاده از منابع روشنایی بر آن حاکم است و تلاش میکند در کنار حفظ نمای آسمان، گونههای زیستیای را که برای بقا به این تاریکی نیاز دارند، ظ کنند. فارغ از آنکه از حیث عاطفی نیاز ما به حفظ آسمان شب است، این آلودگی نوری فقط ستارگان را از ما دریغ نمیکند، بلکه اثرات بسیار زیادی بر انسان و محیط زیست پیرامونش دارد.»
صحبتهایم با میرزاخلیل ابعاد دیگری از آنچه نمیدانستم در مورد آلودگی نوری را نشان میدهد: «آلودگی نوری، توان جهتیابی برای پیدا کردن آشیانه و لانه را از پرندگان و حیوانات شهری میگیرد. این درحالیاست که شهرسازی مدرن بهخودیخود امکان لانهسازی را کاهش داده است. همچنین پرندگان ناچار به کوچ از مرکز شهرها به مناطق حاشیه و پس از آن بیرون شهرها یا سکونتهای ما میشوند.
نورپردازی درختان باعث خزان زودرس و شکوفه زایی دیرهنگام و اختلال در تشخیص فصل برای گیاه میشود.خوشبختانه شهرداری تهران در مورد نورپردازی درختان این دو منطقه تجدیدنظر کرد. در این محیط تمام حشرات ساکن یک درخت نیز تحتتأثیر قرار میگیرند. پرندگان مهاجر روز و شب را گم میکنند. میدانیم پرندگان مهاجر برای صرفهجویی در انرژی و دوری از گرما، شب پرواز میکنند.
نمونهٔ موردی آن نیویورک بود که مقرر شد در فصل مهاجرت پرندگان همهٔ چراغهای زیبایی و زینتی برجهای بلند خاموش باشد. حتی آلودگی نوری بر رشد گیاهانی که شب نمو دارند مانند پنبه و زعفران نیز مؤثر است.»او بر این باور است که شاید آگاهی از اثرات سوء این آلودگی بر زندگی انسان بتواند مدیران شهری را به تجدیدنظر در این مورد وادارد: «وقتی شب خواب هستید، نور بدون اجازهٔ شما وارد اتاق خوابتان میشود. چراغها را خاموش کنید، چشمتان را ببندید و دستتان را جلوی صورتتان بگذارید.
اگر انگشتانتان را دیدید، بدانید در محیط غیراستانداردی از نظر نور خوابیدهاید. مطالعات نشان داده است ساعت بیولوژیک بدن انسان که بر ترشح هورمونها، افسردگی، خستگی و … مؤثر است در محیط آلودهٔ نوری دچار اختلال میشود. یعنی کیفیت خواب شما بدون آنکه بدانید تحتتأثیر محیط شهریتان خدشهدار شده است. بنابراین، فقط ستارگان شب را از دست نمیدهیم. نور و استفادهٔ استاندارد از آن، بر همهٔ زندگی و محیط زیست ما مؤثر است.»
صحبتهایم با او من را دلتنگ شب و ستارگانش میکند. فکر میکنم کاش زودتر شب بشود. دلم میخواهد تا وقتی هنوز سوسویی در آسمان مانده بی پلک زدن به آن نگاه کنم. شاید این تصویر در سالهای آینده به زیباییای که حالا به خاطر دارم یا میتوانم تماشا کنم، وجود نداشته باشد.