این روزها کانون توجه تفسیری و تحلیلی محافل سیاسی و رسانهای ایران و جهان، توافقی است که میان تهران و واشنگتن صورت گرفته است. توافقی که در فرایندی به نسبت پیدا و پنهان از مذاکرات، سرانجام به آزاد سازی بخش کوچکی از پولهای بلوکه شده ایران و آزاد شدن پنج تن از زندانیان دو تابعیتی انجامیده است. البته نه پول آزاد شده، آنگونه که امریکاییان برایش سناریو تدارک دیدهاند، هنوز در اختیار تهران قرار گرفته و نه زندانیان دو تابعیتی توانستهاند خاک ایران را ترک کنند.
مخالفان و موافقان این توافق، هریک از منظر خود به موضوع مینگرند. نکته استثنایی در این میان، تفاوت رفتاری است که جریانهای افراطی و مخالفان سنتی – چه داخلی و چه خارجی- هرگونه توافق میان تهران و واشنگتن تا پیش از این داشتهاند. در حالیکه افراطیون بیرونی بابت این توافق «جوبایدن» و دولت او را به چوب شماتت و انتقاد گرفتهاند، اما تندروهای داخلی این توافق را دستاوردی چشمافسا تلقی کرده و آن را یک پیروزی بدون تن دادن به برجام تفسیر و تحلیل میکنند.
نکته طعنهآمیز اینکه برای نخستین بار میان افراطیون و تندروها داخلی و خارجی انشعاب نظری رخ داده است. مهمتر اینکه تندروهای داخلی، برخلاف گذشته دیگر سخن از قبح مذاکره با امریکاییان نمیگویند و آن را به مثابه زهر هلاهل تعبیر نمیکنند. شاید بتوان این اتفاق را به فال نیک گرفت و چنین رویکردی را گامی به سوی «واقعگرایی ناگزیر» از سوی این طیف از کنشگران سیاسی تلقی کرد.
تندروهای بیرونی اما، تلقی دیگری از توافق محدود کنونی دارند. آنان نگران انجام توافقهای بزرگتری هستند که ممکن است ابتکار عمل تبلیغاتی – سیاسی را در خدمت به انزوای پر هیزینه ایران در جامعه جهانی دچار تهدید کند. از این رو، تندروهای بیرونی کارزار گستردهای را در این باره به راه انداختهاند. این کارزار در آستانه دو رویداد مهم صورت میگیرد: سالگرد مرگ تأسفبار «مهسا امینی» و شروع ناآرامیهای سیاسی – اجتماعی در ایران و نیز ۱۸ اکتبر (۲۶ مهرآینده) که موعد انقضای سه بخش اصلی قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد در چارچوب توافقنامه برجام است.
اینکه مخالفان وموافقان در تفسیر و تحلیل توافق اخیر تهران – واشنگتن چه میگویند و چه برداشتی از آن دارند، بیرون از چارچوب مفهومی این سطور است. خاصه آنکه غالب نظرات ابراز شده، توجه خود را بر «چگونگی» انجام این توافق متمرکز کرده و کمتر به آنچه ماهیت این توافق را معنا میبخشد، پرداختهاند. در واقع با وجود ابهامها در توافق کنونی، پرسش اصلی آن بود که دو طرف به راستی «چه» توافقی را در دستور کار خود قرار داده و چه پیامدهایی را میتوان بر آن متصور بود.
این مهم، همانی است که تهران – واشنگتن به رغم همه فشارهای پیشروی خود، ترجیح میدهند همچنان در پشت پرده و دور از جنجالهای رسانهای باقی بماند. از این رو کشف رمز از این توافق، کاری است که مفسران و تحلیلگران میبایست در دستور کار خود قرار دهند. کشف چگونگی توافق، حالا امری مربوط به گذشته است و تا همیشه میتوان دربارهاش گفت و نوشت. آنچه پیشرو است، وظیفه مفسران و تحلیگران برای پیشبینی رخدادهای آینده خواهد بود.
اگر رخدادهای داخلی ایران و پیشبینیها در اینباره را به مفسران و تحلیلگران داخلی واگذاریم، ۱۸اکتبر پیشرو به عنوان یک متغیر نمیتواند از کانون توجه تحلیلگران سیاست خارجی بیرون باشد. این متغیر همچنان سایه سنگین خود را بر این مهم خواهد داشت که تهران و واشنگتن بر سر «چه» توافق کردهاند؟ آیا این توافق، راهی برای برون رفت از چالشهایی خواهد بود که تهران را از بسیاری مشکلاتش در کسب دوباره جایگاه جهانی او خلاص کند؟ آیا توافق کنونی به ایجاد همسویی بروکسل(مقر اتحادیه اروپا) با واشنگتن برای کاهش تنشهایش با تهران خواهد انجامید؟ در این صورت ۲۶ مهر به مثابه نقطه عطف در کاهش تنشها با تهران میشود چنانچه به راستی، توافق کنونی ماهیتی راهگشا در این باره داشته باشد. در غیر این صورت، توافق بر سر «چه» همچنان پرسش و یک رمز باقی خواهد ماند.
۱۸ اکتبر (۲۶ مهر۱۴۰۲) بخشی از تحریمهای شکننده علیه ایران منقضی میشود. براساس قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد، در این تاریخ و در توالی اجرای توافقنامه برجام؛ ۱- فعالیتهای مرتبط با موشکهای بالستیک که برای حمل سلاحهای هستهای قابل طراحی باشند، رفع ممنوعیت میشود. ۲- ممنوعیت تجارت تسلیحاتی لغو و ۳- داراییهای ۲۳ فرد، شخصیت و نهاد مرتبط با برنامه هستهای و موشکی ایران رفع انسداد خواهد شد.
این وضع برای تهران گشایشهای تازهای را در نه تنها تقویت مالی – اقتصادی، بلکه توسعه برنامههای دفاعی – نظامی آن فراهم خواهد کرد. علاوه براین، تهران نفس تازهای در فضای جامعه جهانی خواهد کشید. اما آیا با توجه به اوضاع و شواهد موجود، چنین امری ممکن است؟ آیا سطح تنشها میان تهران – واشنگتن به اندازهای کاهش یافته که تأثیر خود را بر چگونگی غروب برجام بگذارد؟
ممکن است توافق تهران – واشنگتن به آزاد سازی بخشی کوچک از پولهای بلوکه شده ایران از یکسو و آزادی پنج زندانی دو تابعیتی ازسوی دیگر محدود باشد. در این صورت، نمیتوان به تأثیر گذاری این توافق بر آنچه ۱۸ اکتبر آبستن آن است، امید گره گشا داشت. ولی اگر این توافق دامنه گسترهای داشته باشد، شاید بتوان «غروب برجام» را نوید طلوع تازهای از روابط ایران با نه تنها غرب، بلکه جامعه جهانی دانست.
شواهد نگران کننده است؛ غربیها هنوز به عدم تعهد رسمی ایران به پروتکل الحاقی (پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای) معترضند. اروپاییان؛ به ویژه بریتانیا و اتحادیه اروپا همچنان تهدید به استفاده از مکانیسم JCPOA (برجام) میکنند. این مکانیسم چنین است که یکی از طرفهای توافقنامه برجام میتواند در باره عدم اجرا و انجام تعهدات از سوی طرف مقابل (ایران) معترض بوده و به این ترتیب مانع پایان تحریمها و محدودیتهای اعلام شده در برجام باشد. علاوه براین، بوروکراسیهای جاری در اروپا برای لغو تحریمها زمان بر خواهد بود. همچنین تفکیک تحریمها در دو شکل موضوعی و اشخاص با لحاظ اهداف آن در بخشهای هستهای، حقوق بشر، تروریسم و گره زدن اختلافات جاری با نقش تهران در ماهیت جنگ اوکراین، موانعی است که ۱۸ اکتبر را از درجه اهمیت ویژه برخوردار میکند.
هنوز هیچ شاهدی بر اختلاف یا دوری واشنگتن از نگاه اروپاییان به موضوع برجام و اختلافهای دامنه دار آنها با تهران در دست نیست. در واقع همسویی امریکا – اروپا در این باره به قوت خود باقی است. بنابراین ممکن است در موعد غروب برجام، شاهد اعمال مقررات صادراتی جدید و تحمیل فشارهای بیشتر علیه ایران باشیم اگر توافق تهران – واشنگتن محدود باشد در همان دو موردی که در بالا اشاره شد./ابتکار