توافقنامه احیای روابط دیپلماتیک بین عربستان سعودی و ایران با میانجیگری چین در اسفند 1401، یکی از مهمترین رویدادهای منطقه غرب آسیا در سال های اخیر بوده است. اگرچه مذاکرات برای احیای روابط طرفین نزدیک به دو سال در جریان بود، اما سرانجام موفقیت چین در میانجیگیری و به نتیجه رساندن تلاشها برای آشتی دو قدرت اصلی منطقه، تحولی جریان ساز در غرب آسیا را کلید زد و به نظر می رسد این توافق و آشتی سیاسی، نه تنها در سطح منطقه، بلکه در مقیاس جهانی نیز دارای اثرگذاری خواهد بود.
هر چند تحرکات و فعالیتهای چند ماه اخیر ایران و عربستان برای بازگشایی سفارت خانه ها، همکاری در مسأله حج و بهبود روابط با سایر کشورهای منطقه(عربستان با سوریه و ایران با مصر و کشورهای حوزه خلیج فارس) تا حدی پیامدهای زود هنگام این آشتی را مشخص ساخته، اما سؤال کلیدی این است که این آشتی سیاسی تا چه حد پایدار است و آیا دربردارنده تأثیرات و پیامدهای استراتژیک نیز هست؟
برای درک و تحلیل این مسأله، ابتدا باید نیت و هدف دو طرف از کنار گذاشتن اختلافات و بهبود و توسعه را دریافت. از سوی ایران باید گفت آشتی و توسعه روابط با عربستان به منظور دستیابی به اهداف و منافع زیر دنبال شد:
- کاهش تنشهای منطقه ای و بهبود روابط با همسایگان به ویژه اعراب خلیج فارس؛
- جلوگیری از شکل گیری یک جبهه جدید عربی- غربی- عبری علیه ایران؛
- ایجاد یک تحول اساسی در سیاست خارجی برای کاهش بحرانهای اقتصادی- اجتماعی داخلی؛
- تلاش برای کاهش تاثیر تحریمها با دسترسی به منابع مالی کشورهای خلیجفارس؛
- جلوگیری از اقدامات خصمانه، تفرقه افکنانه و تجزیه طلبانه کانال «ایران اینترنشنال» تحت حمایت عربستان؛
- جلوگیری از همگرایی بیشتر اعراب خلیج فارس با اسرائیل و توسعه پیمان ابراهیم؛
- خارج کردن ایران از جایگاه دشمن کشورهای اسلامی و بازگردادن مسأله فلسطین به مرکز توجه جهان اسلام؛
- بازداشتن عربستان از حمایت گروههای جداییطلب و دیگر مخالفان ایران.
در مقابل عربستان سعودی نیز منافع و اهداف متعددی در پایان دادن به دشمنی و جنگهای نیابتی با جمهوری اسلامی ایران داشت:
- پایان دادن به چالشها و رقابتهای پرهزینه با ایران به منظور تمرکز بر راهبرد تبدیل عربستان به هاب اقتصادی- توریستی در منطقه وجهان؛
- پیش دستی و کسب آمادگی برای شرایط بعد از توافق احتمالی دولت بایدن با ایران و بازگشت آمریکا به برجام؛
- نمایش قدرت و استقلال عربستان در عرصه سیاست خارجی و تحریک دولت آمریکا به مماشات بیشتر در برابر این کشور؛
- متقاعد کردن دولت آمریکا برای حفظ حضور نسبی در خلیج فارس از طریق ایجاد نگرانی در خصوص جایگزینی این کشور با چین؛
- افزایش حضور و نفوذ در سوریه و حفظ این کشور عربی از افتادن کامل در دامن ایران و جبهه مقاومت؛
- مهار و کنترل اقدامات گروههای شیعه طرفدار ایران در کشورهای مختلف منطقه علیه منافع عربستان؛
- فراهم کردن زمینه های توافق با حوثی های مورد حمایت ایران به منظور پایان دادن به جنگ نیابتی ویرانگر و پرهزینه در یمن که بودجه و اعتبار بین المللی عربستان را تحت تاثیر قرار داده است؛
- جلوگیری از تکرار حوادثی همچون حملات موشکی حوثی ها به تاسیسات نفتی عربستان (آرامکو) که منجر به توقف نیمی از تولید نفت خام این کشورشد.
بر این اساس با توجه به جایگاه کلیدی عربستان و ایران در منطقه غرب آسیا و منافع متقابل طرفین در بهبود و توسعه روابط، انتظار می رود چنانکه دو طرف روند عادی سازی و بهبود روابط را با موفقیت مدیریت کنند و پیش ببرند، به زودی شاهد حل و فصل مشکلات مزمن در منطقه از جمله بحران سیاسی – اقتصادی لبنان، جنگ یمن و مشکلات حاکمیتی در سوریه خواهیم بود.
از سوی دیگر آشتی سیاسی ایران و عربستان دارای پیامدهای بین المللی نیز بوده و خواهد بود؛ در ماجرای بهبود روابط ایران و عربستان، چین برنده قاطع صلح سازی در خاورمیانه گردید و به یک اعتبار جهانی دست یافت، در نتیجه نه تنها پایه قدرت نرم افزاری چین تقویت شد، بلکه مشکلات سخت افزاری آن در تأمین انرژی امن و مداوم برای صنایع پیشرو و قدرتمند خود نیز تقویت گردید. بنابراین آشتی ایران و عربستان برگ برنده ای برای چین بود و در آینده نزدیک نیز به توسعه قدرت و نفوذ این کشور در عرصه بین المللی کمک خواهد کرد. البته، ضمن توجه به قدرت مهم اقتصادی و دیپلماتیک چین در منطقه، باید به این نکته نیز اشاره کرد که چین در حال حاضر تمایلی برای ایفای نقشی که آمریکا سابقاً در خاورمیانه ایفا می کرد، ندارد. مقامات پکن به دلیل اولویتی که برای توسعه اقتصادی قائل هستند، نمیخواهند فعالانه در درگیریهای منطقه غرب آسیا ورود کنند و حتی ترجیح می دهند آمریکا حضور سنتی خود در خلیج فارس را ادامه دهد و امنیت این منطقه را به طور رایگان برای آنها تأمین کند. در نتیجه موفقیت این ابرقدرت شرق آسیا در آشتی دادن ایران و عربستان، تهدید امنیتی فوری برای آمریکا ایجاد نمی کند؛ بلکه برعکس، چنانکه این بهبود روابط (عربستان و ایران)، در حد معمول باقی بماند، می تواند بار مشکلات خاورمیانه را از دوش آمریکا برداشته و به واسطه کاهش انتظارات متحدان منطقهای، به ایالات متحده فراغ بال بیشتری برای رسیدگی به اولویتهای سیاست خارجی خود(رقابت با چین و شکست روسیه در اوکراین) بدهد.
از سوی دیگر و همراستا با رویکرد مثبت آمریکا به بهبود روابط ایران با عربستان، تمرکز این کشور و نیز کشورهای اروپایی، از مشکلات داخلی ایران، همراهی با گروهها و جریانهای اپوزیسیون و پیشبرد پروژه براندازی در ایران برداشته شد و به سمت مسائل منطقه ای معطوف گردید. مقابله و برخورد با گروه ترویستی منافقین در آلبانی و لغو نشست آنها در فرانسه از نمودهای بارز این امر هستند. هر چند دولت آمریکا همزمان پیشبرد پروژه عادی سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل و توسعه پیمان ابراهیم را هم دنبال می کند تا از شکل گیری یک ائتلاف اسلامی علیه اسرائیل با محوریت ایران جلوگیری کند.
از سوی دیگر، متعاقب آشتی سیاسی ایران و عربستان، فضا سازی رسانه ای منفی علیه جمهوری اسلامی ایران نیز تا حدودی کاهش پیدا کرد و با ترک برداشتن سیاست منزوی سازی ایران، تابوی توسعه روابط با جمهوری اسلامی نیز شکسته شد؛ در این راستا جایگاه کلیدی عربستان در جهان عرب و بین کشورهای اسلامی و استقبال این کشور از بهبود روابط با ایران، چراغ سبزی برای سایر کشورهای عربی از جمله مصر بود تا به بهبود روابط خود با ایران بپردازند؛ روندی که می تواند به توسعه روابط ایران با کشورهای اثرگذار آفریقایی نیز کمک کند.
با این وجود، برخی از چالشها و اختلافات کلیدی ایران و عربستان همچنان پابرجا هستند و چنانکه تدبیری برای مواجهه با آنها اندیشیده نشود، می توانند در بلند مدت به روابط دو طرف لطمه وارد کنند. مهمترین مسأله نیز «عادی سازی روابط کشورهای عربی با رژیم اسرائیل» است؛ هر چند عربستان تاکنون از پیوستن به پیمان ابراهیم و عادی سازی رسمی روابط با اسرائیل اجتناب کرده، اما در عین حال، کوشیده است چشم انداز عادی سازی روابط با این رژیم را برای افزایش بازدارندگی علیه ایران باز نگه دارد. یکی از پیش شرطهای ریاض برای عادیسازی روابط با اسرائیل، دستیابی به فناوری سوخت هستهای از طریق دولت آمریکا بوده است. سعودی ها همچنین به دنبال دستیابی به صنعت موشکی و هواپیماهای بدون سرنشین برای رقابت با ایران و قابلیت غنی سازی اورانیوم برای ایجاد تعادل در برابر ایران و اسرائیل هستند. بر این اساس می توان روی دیگر سکه بهبود روابط عربستان با ایران را نیز دید؛ ریاض کوشیده است با نزدیکی به دشمن آمریکا در منطقه(ج.ا. ایران) برای عادی سازی روابط با اسرائیل بهای بالاتری را از این کشور طلب کند و همزمان امتیازات بیشتری نیز از رژیم اسرائیل بگیرد. همچنین رهبری عربستان سعودی با موافقت با میانجیگری چین سعی کرده از روابط مثبت چین با ایران به نفع خود استفاده کند و پیامی را به کاخ سفید برساند. بر این اساس یکی از نگرانیهای جدی ج.ا. ایران در آینده نزدیک، موافقت آمریکا و اسرائیل با درخواستهای عربستان و توسعه همگرایی امنیتی، اطلاعاتی و نظامی بین عربستان با آمریکا و اسرائیل خواهد بود. درخواستهای عربستان برای مهار جبهه مقاومت توسط ایران نیز از دیگر چالشهای جدی در روابط طرفین است.
در چنین شرایطی به نظر می رسد مؤثرترین راه حلهایی که می توانند روابط رسمی و سیاسی ایران و عربستان را به یک رابطه راهبردی با اثرات پایدار و طولانی مدت تبدیل کنند، تمرکز بر نقاط مشترک و پرهیز دو طرف از پررنگ کردن اختلافات، تسری این روابط به سطوح نخبگانی، اجتماعی و مردمی برای ایجاد فرهنگ و هنجارهای مشترک و همچنین توسعه همکاریها و سرمایه گذاریهای مشترک اقتصادی است؛ به گونه ای که منافع طرفین در حفظ و تداوم رابطه تعریف شود.
211111a