به گزارش صد آنلاین ، گرچه بیآبی هامون و بستن آب هیرمند به روی ایران عموماً دلیل خیزش غبار در این منطقه عنوان میشود، اما بررسیها نشان میدهد دستکاریهای ایران در این منطقه، خود، بهدلیلی برای ریزگرد و گردوغبار تبدیل شده است. یکی از مهمترین این دلایل حفر کانالی بهطول تقریبی ۲۵ تا ۲۸ کیلومتر در بستر هامون «سابوری» است که نه فقط بدون مجوز بلکه بدون هیچ مطالعهای بر پیامدهای احداث، ساخته شد.
حجم بالای خاک گودبرداری در زمان ساخت این کانال، همراه با نرسیدن آن به هامون، جاماندن طرحهای مقابله با بیابان در این منطقه، ازبینرفتن پوشش گیاهی و مکیدن آب زیر زمین از سوی چاهکها، همه دستبهدست هم دادهاند تا هر باد، غباری سهمگین بهسمت مناطق مسکونی سیستان بلند کند.
موضوع وزش بادهای ۱۲۰ روزه، مدتهاست دیگر نه یک پدیدۀ جویِ از گذشته تا امروز، بلکه بحرانی برای منطقۀ سیستان بهحساب میآید. بادی که هر وزشَش غبار را چنان پراکنده میکند که در آخرین طوفان ناشی از آن، یعنی هفتۀ گذشته، بیش از ۷۰۰ نفر را روانۀ بیمارستان کرد. بیماریهای تنفسی، کاهش دید افقی جادهها و سختی تردد در شهر، اتفاقاً تنها بخش دیدهشده از مشکلات زندگیِ مکرر در گردوغبار است.
تحمل شلاق غبار، وقتی روزمره زندگیات باشد، حتی در تکرار خانهتکانی پس از فروکش هر طوفان، آن هم با کمبود شدید آب، دشوار میشود. معضلی که احتمالاً ما که طوفان گردوغبار را فقط در اخبار میبینیم و میخوانیم کمتر درکی از آن داریم. مصون نگهداشتن کودک، نوزاد، پیر و سالمند و حتی دام، احشام و طیور این سرمایههای زندگی اهالی سیستان نیز خود داستان دیگری است.
هر بار که باد میوزد و خاک به هوا بلند میشود، آن هم این روزها که بحث مذاکرۀ ایران و طالبان بر حقابۀ ایران از هیرمند داغ است، مسئلۀ خشکی هامون به میان میآید و تقصیر به گردن جایی خارج از مرزهای کشور میافتد. اما آیا این همهٔ ماجراست؟ بستر خشکیدۀ هامون تنها منطقهای است که ریزگرد از آن بلند میشود؟ همۀ آنچه باید برای سیستان در مقابله با بیابانزایی و گردوغبار انجام میشد، بازپسگیری آب برای هامون بود که اگر میرسید سیستان دیگر غباری نداشت؟ بهنظر میرسد جواب این سؤالها را باید در طرحها و برنامههایی جستجو کرد که یا به اجرا درنیامدنشان یا اجرایشان، علیه «آب» در سیستان شد؛ نه فقط آب شرب و کشاورزی، که آنچه حق این دشت میدانیم.شاید رجوع به اخباری از سالهای نخستین دهۀ ۹۰، زمانی که هیرمند هنوز آبدهی مناسبی به هامون داشت، کمکی به یافتن پاسخ این پرسشهایمان کند.طبق اعلام سازمان منابع طبیعی کشور، حدود ۵۵۰ هزار هکتار اراضی دشت سیستان مستعد فرسایش است. ۵۸۰ هزار هکتار هم مساحت تالاب بینالمللی هامون است که ۳۸۰ هزار هکتار آن در خاک ایران وجود دارد.
سال ۱۳۹۵ برنامهای باعنوان «برنامۀ جامع مدیریت تالاب بینالمللی هامون»، از سوی ادارهکل حفاظت محیط زیست سیستان و بلوچستان تدوین و در شورای برنامهریزی این استان تصویب شد. برنامۀ پنجسالۀ این طرح به اتمام رسید و حدود دو سال از ورود به برنامۀ ۲۵ سالۀ آن میگذرد. بررسیها نشان میدهد که این ادارهکل تنها دستگاهی است که متعهد به انجام شرح تکالیف بوده است. همچنین حقابۀ محیط زیستی، سالانه ۶۰ میلیون مترمکعب چاهنیمهها به تالاب، از سوی شرکت آب منطقه تأمین نشده است.
همچنین به استناد اخبار منتشرشده از سوی شرکتهای آب منطقهای، سازمان حفاظت محیط زیست، منابع طبیعی و آبخیزداری و ادارههای تابعشان در این استان، حد فاصل تالاب «پوزک» و «سابوری» و در منطقهای بهنام «بَرینگَک»، از سال نخست دهۀ ۹۰ آبگیری نشد و طی یک دهه دچار انباشت خاک شد. این منطقه یکی از مناطق پرورش شتر در سیستان است و عریانی آن از آب، طی سالها موجب شد تا ورود گلههای شتر به بستر آن افزایش پیدا کند.
طی یک دهۀ گذشته، بارها کارشناسان نسبت به چرای بیرویۀ شتر که منجر به ازبینرفتن پوشش گیاهی و فرسایش خاکِ ناشی از آن شده است، هشدار دادهاند. سال ۱۳۹۸، یعنی دو سال پیش از آبگیری سد کجکی افغانستان و پس از سیل بزرگ و فراگیر اسفند ۹۷ و فروردین ۹۸ در ایران که استان سیستانوبلوچستان را نیز متأثر کرده بود، نخستین خبر از آبگیری این منطقه و بعد از بیش از یکدهه منتشر شده است. اردیبهشت همان سال، مدیرکل وقت حفاظت محیط زیست استان سیستانوبلوچستان اعلام کرد: «در پی بارندگیهای اخیر حدود ۳۰ درصد مساحت کلی تالاب بینالمللی هامون در ایران و افغانستان آبگیری شد. هامون سابوری کامل آبگیری شده و در حال افزایش عمق آب است.»
«وحید پورمردان» توضیح داده بود: «رودخانۀ پریان مشترک بهسمت هامون پوزک در جریان است و حدود ۵۰ درصد هامون پوزک افغانستان آبگیری شده است. هامون پوزک ایران یا «چونگ خرگوشی» هنوز آبگیری نشده است. هامون هیرمند از طریق رود افضلآباد در حال آبگیری است و «سنگُل» سطح آن آبگیری شده و رودخانۀ «نیاتک» و «لورگ باغ» بهسمت سابوری در جریان هستند.»خبری که تأیید میکند آب هرگز به هامون پوزک و کانال آبرسان آن نرسید.سال ۱۴۰۰، هفت میلیارد تومان اعتبار با تحقق بیش از شش میلیارد تومان در حوزۀ بیابانزدایی به این استان اختصاص پیدا کرد که فقط حدود دو و نیم میلیارد آن هزینه شد.
همزمان شرکت «آب نیروی ایران» پروژهای در این منطقه تعریف میکند که براساس آن، ۲۵ تا ۲۸ کیلومتر، کانالی در بستر هامون سابوری، از مرز تا زهکش «علیمی»، به عرض ۱۲ متر و عمق ۴ متر حفر شد. طبق اعلام پژوهشکدۀ تالاب هامون، این کانال «همراستا با یکی از تونلهای باد سیستان» است که فقط حجم گردوغبار بهسمت مناطق مسکونی سیستان را افزایش میدهد.
این مؤسسۀ مطالعاتی هشدار داده بود: «خاک بستر هامون سابوری شور است و در صورت آبگیری نشدن حداقل در بازههای زمانی سه تا چهار ساله، نمک در اثر تبخیر لایههای زیرین به سطح میآید. بادی که از سمت افغانستان میآید، از تالاب سابوری در افغانستان و سپس در ایران میگذرد، به کانال آب نیرو میرسد و حجم نمک همراه با انباشت خاک برداشتشده از طول کانال در اثر گودبرداری را به مناطق مسکونی سیستان میآورد.»
از زمان تصویب و شروع عملیات عمرانی طرح مسئولان و دستگاههای متولی و نظارتی نسبت به آن واکنشی نشان ندادند تا آنکه در بهمن ۱۴۰۱، «علی محمد طهماسبی» دبیر وقت «ستاد ملی مقابله با گردوغبار» در گفتوگو با رسانۀ محلی «دیار عیار» این استان گفت: «فقط ریزگرد پیامد این حفاری نیست، بلکه باید سایر پیامدهای آن نیز بررسی شود.»
همزمان، «آرزو اشرفیزاده»، مدیرکل حفاظت و احیای تالابهای سازمان حفاظت محیط زیست نیز اعلام کرد که «این طرح مجوز و مطالعات ارزیابی اثرات محیط زیستی ندارد.» او از پیگیری حقوقی و قانونی مسئله خبر داده بود، اما نتیجهای از این پیگیری منتشر نشده است.
سال ۱۴۰۰ اما خبر دیگری منتشر میشود که چندان از طرف رسانهها برای پیگیری و بررسی مورد توجه قرار نمیگیرد. «خبرگزاری فارس» در گزارشی که بهمن ۱۴۰۰ با تیتر «ایران چگونه با احداث سازههای خاکی، مانع ورود آب هیرمند به کشور میشود» نوشت: «در سالهای گذشته، دولتمردان ایران با توجیه جلوگیری از قاچاق سوخت در امتداد مرز مشترک دو کشور، اقدام به ایجاد یک خاکریز بزرگ در داخل تالاب هامون سابوری کردهاند. این خاکریزهای دستساز مانع اصلی رسیدن آب فراهرود به تالابهای سابوری و هیرمند واقع در ایران میشود.»
فارس در ادامه از موضوعاتی نوشته بود که فارغ از صحت داشتن یا نداشتن قابل توجه و بررسی بود: «ایران با احداث خاکریزهایی که خودش ایجاد کرده است، مانع اصلی رسیدن آب فراهرود به تالابهای سابوری و هیرمند واقع در ایران میشود. بهدلیل جلوگیری و کاهش تبخیر بهشدت زیاد در منطقه، ایران در قبل و پس از انقلاب اقدام به بهرهبرداری از گودالهای طبیعی بهنام چاهنیمهها کرد که «حقابۀ قانونی شرب و کشاورزی» خود از رودخانۀ هیرمند را در آنجا ذخیره کند.
درصورت تکمیل ظرفیت این چاهنیمهها، آب موجود میتواند نیازهای شرب و کشاورزی منطقه را طبق معاهده تأمین کند. مقایسۀ حجم و میزان آب برگشتخورده در پشت خط مرزی و خاکریزها، با میزان آب ذخیرهشده در چاهنیمهها (مخازن طبیعی نگهداری آب شرب و کشاورزی منطقۀ سیستان) بهخوبی گواه این مطلب است که بهدلیل احداث خاکریز توسط ایران، چه میزان از حجم آب قابل استفاده و بهرهبرداری ورودی از افغانستان وارد کشور نشده و به افغانستان برمیگردد. اگر این آب بهطور طبیعی وارد ایران شود، پس از سیرابکردن بخش ایرانی تالاب هامون سابوری میتواند هامون هیرمند ایران را نیز تغذیه و سیراب کند.»
طبق اعلام سازمان منابعطبیعی و آبخیزداری کشور، اراضی ملی دشت سیستان حدود ۵۵۰ هزار هکتار و مستعد فرسایش است و باید اقدامات بیابانزدایی در آن انجام شود. ۵۸۰ هزار هکتار هم مساحت تالاب بینالمللی هامون است که ۳۸۰ هزار هکتار آن در خاک ایران وجود دارد. در این مجموعه اراضی کشاورزی «بایر»شده را نیز باید به مجموعه مساحت تحت فرسایش خاک اضافه کرد. آنسوی ماجرا هم اراضی کشاورزی است که با حفر چاهکها آبهای زیرقشری را استحصال میکنند.
حالا اگر بخواهیم در یک شمایل کلی، آنچه در سیستان رخ میدهد را تصویر کنیم، اینگونه میشود: سدکمالخان آب هیرمند را منحرف میکند. آنسوتر سد بخشآباد و همچنین خاکریزهای ایران را داریم که جلوی ورود سیلابها به ایران را نیز میگیرند و سیلاب سالانه را مهار میکنند. بارندگی در این دشت، تابع تعاریف بیابان است. کشاورزان برای ادامۀ کشاورزی، چاهک حفر میکنند. گرچه عدد دقیقی از این چاهکها که در عمق کم ۲۰ تا ۲۵ متر حفر میشود، در دست نیست اما آخرین آمار شرکت آب منطقهای این استان از ۴ هزار چاه غیرمجاز نام میبرد. عدد بهرهبرداران کشاورزی در این منطقه ۶۰ هزار است. یعنی منبع تغدیۀ آبی پوشش گیاهی بهویژه درختان گز سیستان، برای کشاورزی برداشت میشود.
سیستان مانده است که هیچ ورودی آبی ندارد، نه برنامهای در زمان «پُرآبی» وجود داشت و نه برنامهای برای حالا که این منطقه در بحران بهسر میبرد. هفتۀ گذشته و به مناسبت روز جهانی مقابله با بیابانزایی، نشست خبری از سوی مدیرکل منابعطبیعی و آبخیزداری سیستانوبلوچستان و معاونانش برگزار شد. «مسعود ریگی» معاون فنی این ادارهکل در پاسخ یکی از خبرنگاران محلی حاضر در این نشست در مورد وضعیت حاد گردوغبار و بیابانیترشدن سیستان به گفتن جملههایی از تعاریف و اختیارات حقوقی سازمان منابعطبیعی و حفاظت محیط زیست بسنده کرد.
شاید حالا اگر همۀ آنچه گفته شد را در کنار این اعداد بگذاریم، حجم مشکلات در سیستان خودش را بیشتر نشان دهد: سال ۱۴۰۰، هفت میلیارد تومان اعتبار با تحقق بیش از شش میلیارد تومان در حوزۀ بیابانزدایی به این استان اختصاص پیدا کرد که فقط حدود دو و نیم میلیارد آن هزینه شد. همچنین، در تابستان تپههای ماسی «نیاتک» فعال میشوند که تعداد قابلتوجهی از چاهکها هم در این منطقه حفر میشوند.
موضوع تنها آسمانی پرغبار نیست، یا حتی اعدادی که در آمار تصادف حین رانندگی در جادههای پر از شن و بستری بیماران در زمان طوفان خلاصه میشوند. مسئله مشکلاتی است که یک استان را در صدر بیماریهای تنفسی و مبدأ مهاجرت معرفی میکند. مهاجرت هر خانوار، گذشتهای ازدسترفته و آیندهای نامعلوم است که میتواند خوب یا بد رقم بخورد.
مسئلۀ سرزمینی است که برای هزارهها مانده بود و حالا برای نسلها نخواهد ماند. برای ما شاید همهچیز همین کلمههای روی کاغذ روزنامه و صفحۀ خبرگزاریها باشد و برای مسئولان برنامههای به اجرا نیامده، آنچه از دست میرود اما «حیات» است حیات اقتصادی، اجتماعی و سرزمینی است که میزان خسارتش قابل شمارش نیست.