آخرین اخبار
۰۴ دی ۱۴۰۴ - ۱۸:۱۴
انقلاب راست افراطی امریکای لاتین (بخش آخر)

تغییرات اساسی بیخ گوش ترامپ

بازدید:۵۸
شاید از قضا، یکی از بزرگترین خطرات برای تغییر محافظه‌کارانه در آمریکای لاتین ممکن است ترامپ باشد. رئیس جمهور ایالات متحده در دوره دوم خود توجه زیادی به این منطقه داشته، شواهدی وجود دارد که برخی از اولویت‌های اصلی داخلی او – مبارزه با قاچاق مواد مخدر و مهاجرت غیرقانونی – مستلزم تعامل قوی در آمریکای لاتین و کارائیب است. اما نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که ترامپ در این منطقه محبوبیت خاصی ندارد.

نویسنده: برایان وینتر (BRIAN WINTER)، سردبیر مجله آمریکاس کوارترلی (Americas Quarterly) است. او خبرنگار سابق رویترز در آمریکای جنوبی بوده و به همراه فرناندو هنریکه کاردوسو، نویسنده مشترک کتاب «رئیس جمهور تصادفی برزیل: خاطرات» (The Accidental President of Brazil: A Memoir) است.

مطمئناً، چپ همچنان زنده و پویا و از نظر انتخاباتی در بیشتر منطقه رقابتی است. پیام آن، که بر نابرابری اقتصادی متمرکز است، احتمالاً همیشه در میان رأی‌دهندگان در منطقه‌ای با بزرگترین شکاف بین فقیر و غنی در جهان طنین‌انداز خواهد شد. چپ همچنین سهم خود را از رهبران نسبتاً محبوب و منتخب دموکراتیک دارد، مانند لولا، که برای چهارمین دوره (غیرمتوالی) ریاست جمهوری برزیل در سال ۲۰۲۶ نامزد خواهد شد، و شینباوم، که به دلیل مدیریت آرام اما قاطع خود در مذاکرات دشوار با ترامپ در مورد تجارت و مهاجرت، تحسین‌کنندگانی را در خارج از کشور به دست آورده است. در برخی موارد، راست ممکن است تا حدی در نظرسنجی‌ها پیشرو باشد، زیرا چپ در حال حاضر در قدرت است و مقامات فعلی برای پیروزی در انتخابات در آمریکای لاتین و در بیشتر جهان دموکراتیک تلاش کرده‌اند. به طور مشابه، برخی از ناظران استدلال کرده‌اند که تغییر فعلی ارتباط چندانی با ملاحظات ایدئولوژیک سنتی چپ در مقابل راست ندارد و پوپولیست‌ها و افراد غیرسیاسی از همه طیف‌ها در حال افزایش هستند.

دلایل دیگری نیز برای تردید در مورد تحقق کامل موج راست‌گرایی در آمریکای لاتین وجود دارد. در کلمبیا و شیلی، دولت‌های چپ‌گرا میزان محبوبیتی در محدوده ۳۰ تا ۴۰ درصد دارند – نه بالا، اما نه آنقدر پایین که احتمال موفقیت انتخاباتی آینده احزابشان را از بین ببرد. علاوه بر این، در کلمبیا و برزیل، افزایش تعداد کاندیداهای جناح راست می‌تواند آرا را تقسیم کند و به طور بالقوه به انتخابات دور دوم منجر شود که در آن مردم کاندیدای محافظه‌کار را بسیار افراطی می‌دانند و کاندیدایی از چپ یا میانه‌رو در صدر قرار می‌گیرد. نوبوآ، رئیس جمهوری اکوادور، در ماه نوامبر نتوانست تصویب همه‌پرسی‌ای را که به پایگاه‌های نظامی خارجی در کشورش اجازه می‌داد، در کنار سایر اصلاحات، تضمین کند، که نشان می‌دهد محدودیت‌هایی در میزان قدرت رهبران راست‌گرا وجود خواهد داشت.

شاید از قضا، یکی از بزرگترین خطرات برای تغییر محافظه‌کارانه در آمریکای لاتین ممکن است ترامپ باشد. رئیس جمهور ایالات متحده در دوره دوم خود توجه زیادی به این منطقه داشته، شواهدی وجود دارد که برخی از اولویت‌های اصلی داخلی او – مبارزه با قاچاق مواد مخدر و مهاجرت غیرقانونی – مستلزم تعامل قوی در آمریکای لاتین و کارائیب است. اما نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که ترامپ در این منطقه محبوبیت خاصی ندارد. او در نظرسنجی Latinobarómetro عملکرد نسبتاً ضعیفی داشت و میانگین امتیاز او تنها ۴.۲ در مقیاس ده امتیازی بود و برخی از سیاست‌های او واکنش شدیدی را برانگیخته است که خطر سقوط متحدان محافظه‌کارش در منطقه را به همراه دارد. به عنوان مثال، تصمیم ترامپ برای اعمال برخی از بالاترین تعرفه‌های جهان بر برزیل و درخواست او برای لغو اتهامات جنایی علیه بولسونارو در رابطه با تلاش برای کودتا در سال ۲۰۲۳ منجر به افزایش ناسیونالیسم برزیلی، کاهش حمایت از بولسونارو و افزایش میزان محبوبیت لولا شد. به همین ترتیب، وعده ترامپ برای «بازپس‌گیری» کانال پاناما برای ایالات متحده، به محبوبیت خوزه رائول مولینو، رئیس جمهور پاناما، یکی از سیاستمداران طرفدار آمریکا در آمریکای لاتین، آسیب رساند.

اما نقش واشنگتن در نیمکره غربی، حوزه دیگری است که به نظر می‌رسد در آن، زمینه سیاسی به شیوه‌های غیرقابل پیش‌بینی در حال تغییر است. کمک مالی ترامپ به آرژانتین، به طور گسترده به عنوان ابزاری در تضمین پیروزی بسیار بزرگتر از حد انتظار حزب میلی در انتخابات میان‌دوره‌ای تلقی شد. بسیاری از مردم وقتی نظرسنجی‌ها نشان داد که در سراسر آمریکای لاتین، حمایت قابل توجهی از حملات نظامی ترامپ علیه قایق‌های قاچاق مواد مخدر و سایر اهداف در ونزوئلا وجود دارد، شگفت‌زده شدند. پیام آشکار این بود که بار دیگر، خشم گسترده‌تر علیه کارتل‌های مواد مخدر در منطقه و رد گسترده مادورو توسط عموم، بر سایر نگرانی‌های عمومی غلبه کرد.

اگر همان‌طور که روندهای فعلی نشان می‌دهند، تغییر به جناح راست محقق شود، عواقب آن می‌تواند گسترده باشد. آخرین باری که سیاست آمریکای لاتین به نوعی هماهنگ حرکت کرد، در طول موج چپ‌گرایی دهه اول قرن بیست و یکم، به عنوان راهنمایی برای آنچه ممکن است ممکن باشد، عمل می‌کند. در آن زمان، گروهی از رهبران کاملاً همسو، از جمله چاوز، نستور کرشنر، رئیس جمهور آرژانتین، و لولا، موفق شدند یک توافق تجاری نیمکره‌ای را که توسط بیل کلینتون و جورج دبلیو بوش، روسای جمهور ایالات متحده، ترویج شده بود، به سرانجام برسانند و مسیر اقتصادی منطقه را برای سال‌های پس از آن اساساً تغییر دهند. روسای جمهور چپ‌گرای آمریکای لاتین سیاست‌های اجتماعی قوی‌تری را اجرا کردند تا اطمینان حاصل شود که ثمرات رونق کالاهای آن دهه به طور عادلانه توزیع می‌شود و به خروج ده‌ها میلیون نفر از آمریکای لاتین از فقر و تضمین منابع بیشتر برای آموزش و مراقبت‌های بهداشتی کمک می‌کند. اجماع ایدئولوژیک نسبی همچنین باعث ایجاد تلاش‌های جدید برای همکاری منطقه‌ای شد، با ایجاد اتحادیه کشورهای آمریکای جنوبی در سال ۲۰۰۸، گروهی که به دنبال ترویج تجارت و همکاری اجتماعی درون منطقه‌ای و ایجاد بستری برای تصمیم‌گیری منطقه‌ای بدون ایالات متحده بود. این اتحادیه در اواخر دهه ۲۰۱۰ عملاً منحل شد، زیرا دولت‌های چپ‌گرا قدرت خود را از دست دادند و جانشینان آنها این بلوک را بیش از حد ایدئولوژیک دانستند.

امروزه، بسیاری از ناظران شرط می‌بندند که یک تغییر دگرگون‌کننده مشابه، اما این بار به سمت راست، به موجی از سیاست‌های مناسب‌تر برای کسب‌وکار در سراسر آمریکای لاتین منجر خواهد شد. پس از یک دهه به اصطلاح از دست رفته که شاهد رشد اقتصادی منطقه تنها حدود یک درصد در سال از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۳ بود، که کندترین سرعت در میان هر بلوک اصلی بازارهای نوظهور است، بسیاری از سیاستمداران متعهد شده‌اند که با کاهش مقررات و اندازه دولت، از الگوی میلی پیروی کنند. رافائل لوپز آلیاگا، شهردار لیما و نامزد پیشرو در انتخابات پرو، میلی را یک «ناجی» نامیده است. در کلمبیا، ویکی داویلا، روزنامه‌نگار راست‌گرا، که در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۶ نامزد شده، اکسل کایزر، مشاور سابق میلی، را برای کار در کمپین خود استخدام کرده است. (یوهانس، برادر قیصر، خود کاندیدای جناح راست در انتخابات ۲۰۲۵ شیلی بود.) خوزه آنتونیو کاست، کاندیدای محافظه‌کار در دور دوم انتخابات دسامبر شیلی، متعهد شد که هزینه‌های دولت را ۲۱ میلیارد دلار کاهش دهد و در عین حال بوروکراسی اداری را نیز از بین ببرد، طرحی که به گفته او به شیلی کمک می‌کند تا به رشد اقتصادی سالانه چهار درصدی دست یابد که دو برابر سرعت سال‌های اخیر است.

تاریخ مدرن آمریکای لاتین مملو از اقدامات ریاضتی و طرح‌های طرفدار سرمایه‌گذاری است که به دلیل ناآرامی‌های اجتماعی یا عدم حمایت سیاسی شکست خورده‌اند. سرمایه‌گذاران همچنین ریسک بیش از حد تخمین زدن میزان توانایی هر سیاستمداری برای غلبه بر چالش‌های ساختاری دیرینه منطقه، مانند سطح پایین تحصیلات و بهره‌وری، را دارند. با این وجود، بازارهای مالی با اشتیاق قابل توجهی به پتانسیل تغییر واکنش نشان داده‌اند، به طوری که یک شاخص دقیق که قیمت سهام در آمریکای لاتین را دنبال می‌کند، در سال ۲۰۲۵ بیش از ۳۰ درصد افزایش یافته است – نشانه‌ای از انتظارات بالا برای رشد اقتصادی سریع‌تر و سود بهتر شرکت‌ها تحت رهبری رهبران راست‌گرا. بسیاری معتقدند که با حضور رهبران طرفدار بازار بیشتر در راس قدرت، این منطقه می‌تواند پتانسیل خود را به عنوان تأمین‌کننده مواد معدنی حیاتی، از جمله لیتیوم و مواد معدنی کمیاب و همچنین نفت و گاز، بهتر محقق کند. در ماه اکتبر، سم آلتمن، مدیرعامل OpenAI، از برنامه‌هایی برای سرمایه‌گذاری در مراکز داده مرتبط با هوش مصنوعی و سایر پروژه‌ها در آرژانتین خبر داد که در نهایت می‌تواند تا ۲۵ میلیارد دلار ارزش داشته باشد، که نشان دهنده اشتیاق گسترده در سیلیکون ولی برای میلی و نوع سیاست اقتصادی او به طور کلی است.

آمریکای لاتینِ راست‌گراتر نیز ممکن است موضع تردیدآمیزتری نسبت به چین اتخاذ کند و بیشتر به سمت ایالات متحده متمایل شود. نسل قبلی رهبران محافظه‌کار در انتخاب بین این دو ابرقدرت مردد بودند. چین بزرگترین شریک تجاری چندین کشور آمریکای لاتین، از جمله برزیل، شیلی، پرو و اروگوئه است، در حالی که ایالات متحده همچنان بزرگترین سرمایه‌گذار در منطقه است. اما دولت ترامپ فشار بر متحدان را برای رویگردانی از پکن، به ویژه در مورد سرمایه‌گذاری چین در مناطق بالقوه حساس مانند مخابرات و زیرساخت‌های بندری، افزایش داده است. اسکات بسنت، وزیر خزانه‌داری ایالات متحده، بسته نجات اخیر برای آرژانتین را به عنوان تلاشی صریح برای مقابله با نفوذ فزاینده پکن توصیف کرد و آن را بخشی از «دکترین اقتصادی مونرو» جدید خواند، که به ایده قرن نوزدهمی مبنی بر اینکه قدرت‌های خارجی در نیمکره غربی نامطلوب هستند، اشاره دارد. برخی از ناظران گمانه‌زنی کرده‌اند که واشنگتن ممکن است شرایطی را برای این کمک تعیین کرده باشد، مانند الزام بوئنوس آیرس به محدود کردن یا فسخ اجاره پکن بر یک ایستگاه فضایی در جنوب آرژانتین که ایالات متحده معتقد است در نهایت می‌تواند کاربردهای نظامی داشته باشد. به طور کلی، به نظر می‌رسد ترامپ مصمم است این پیام را ارسال کند که به متحدان خود در آمریکای لاتین با کمک و سایر مزایا پاداش خواهد داد و در عین حال دولت‌های متخاصم را با تعرفه‌ها و تحریم‌ها مجازات خواهد کرد. هنوز مشخص نیست که آیا موج جدیدی از رهبران به چنین مشوق‌هایی پاسخ خواهند داد یا همچنان به حفظ موضع عدم تعهد ادامه خواهند داد.

از دهه ۱۹۹۰، نسلی از رهبران چپ‌گرا در رویدادهایی مانند انجمن سائوپائولو، کنفرانسی از گروه‌های چپ‌گرا که توسط حزب کارگران برزیل تأسیس شد، شخصاً با یکدیگر آشنا شدند و این امر به هماهنگی منطقه‌ای آنها در سال‌های بعد کمک کرد. امروزه، بسیاری از راست‌گرایان جدید آمریکای لاتین نیز در حال ایجاد روابط نزدیک هستند، از جمله در رویدادهایی مانند کنفرانس اقدام سیاسی محافظه‌کاران که در دهه ۱۹۷۰ در ایالات متحده آغاز شد و در سال‌های اخیر به منطقه گسترش یافته است. مهمانان شامل میلی، بوکله، اعضای خانواده بولسونارو و همچنین کاست شیلی بوده‌اند. برخی در منطقه خوش‌بین هستند که این پیوندهای اجتماعی به هماهنگی بیشتر در مورد مسائلی مانند تجارت، زیرساخت‌ها و مبارزه با جرایم سازمان‌یافته منجر شود.

در نهایت، این تغییر ممکن است به تغییرات اساسی در مورد مسائل مختلف دیگری نیز بینجامد. آمریکای لاتین محافظه‌کارتر احتمالاً کمتر نگران تغییرات اقلیمی یا جنگل‌زدایی در آمازون خواهد بود، به خصوص اگر راست‌گرایان در برزیل به قدرت بازگردند. برخی از رهبران راست‌گرا نیز ممکن است سعی کنند مرزهای کشورهای خود را برای مهاجرت بیشتر ببندند. کاست پیشنهاد ساخت یک مانع مرزی به سبک ایالات متحده و اخراج مهاجران غیرمجاز از هائیتی، ونزوئلا و جاهای دیگر را داد. با توجه به افزایش درصد رأی‌دهندگان مسیحی انجیلی در برزیل و چندین کشور دیگر در منطقه، مسائل اجتماعی مانند سقط جنین نیز ممکن است در سیاست ملی اهمیت پیدا کنند. در ماه ژوئیه، به عنوان نشانه‌ای احتمالی از اتفاقات آینده، میلی به افتتاح بزرگترین کلیسای انجیلی آرژانتین که می‌تواند ۱۰هزار نفر را در خود جای دهد، کمک کرد. او در سخنرانی خود برای مؤمنان، با استناد به کتاب مقدس، ماکس وبر و اقتصاددان محافظه‌کار، توماس ساول، توضیح داد که چگونه «ارزش‌های یهودی – مسیحی» بر سیاست‌های دولت او تأثیر گذاشته‌اند.

در واقع، آمریکای لاتین امروز منطقه‌ای است که لحن و محتوای برخی از رویدادهای سیاسی در تگزاس یا نبراسکا بی‌ربط به نظر نمی‌رسد؛ جایی که رهبران سیاسی جریان اصلی با شور و شوق از انضباط مالی و سرکوب پلیس صحبت می‌کنند؛ و جایی که به نظر می‌رسد مطالبات عدالت اجتماعی، حداقل فعلاً، با توهین به تروریست‌های مواد مخدر و دیکتاتورهای سوسیالیست جایگزین شده است. اگر نسل امروز رهبران راست‌گرا بتوانند قدرت را به دست آورند و سپس آن را حفظ کنند، معتقدند که می‌توانند آمریکای لاتینی بسازند که از شهرت جهانی خود به خاطر جرم و جنایت و رشد اقتصادی راکد رهایی یابد، با دولت‌های همفکر در ایالات متحده و اروپا همکاری نزدیک‌تری داشته باشد و در نهایت امن و مرفه باشد – به‌طوری که شهروندانش به جای جست‌وجوی زندگی بهتر در جای دیگر، بخواهند در آنجا بمانند. این یک انقلاب به معنایی که کاسترو زمانی از این اصطلاح استفاده می‌کرد، نخواهد بود. اما با این وجود، یک تغییر چشمگیر خواهد بود.

منبع:فارن فارز- ترجمه: سید علی موسوی خلخالی