نویسنده: اما سالیزبری - نیروی دریایی ایالات متحده در حال فشردن دکمه تنظیم مجدد دور بعدی رزمناوهای سطحی کوچک خود است. جان فلان، وزیر نیروی دریایی، در یک اعلامیه غافلگیرکننده در رسانههای اجتماعی فاش کرد که این نیرو از برنامه ناوچههای کلاس Constellation خود عقبنشینی میکند تا به دنبال کشتیهایی باشد که میتوانند سریعتر ساخته شوند. طبق یک قرارداد جدید با Fincantieri Marinette Marine، کارخانه کشتیسازی ویسکانسین، دو ناوچه اول در این خط تولید، USS Constellation (FFG-62) و USS Congress (FFG-63) را تکمیل خواهد کرد. اما چهار کشتی که قرار بود پس از آن ساخته شوند چه؟ تعداد آنها قبل از شروع ساخت، کاهش مییابند. کلاس Constellation راه کلاس Zumwalt را دنبال خواهد کرد، در اواسط برنامه کاهش مییابد و چند کشتی یتیم را رها میکند تا با شرمساری به ناوگان بپیوندند.
برنامه Constellation مدتی است که با هزینه زیادی در حال غرق شدن است، بنابراین لغو آن احتمالاً ایده خوبی است. با این حال، نیروی دریایی ایالات متحده هنوز به ۷۳ رزمناو سطحی کوچک نیاز دارد. طبق گزارشها، در حال بررسی طراحی ناوگان برای ارزیابی چگونگی توسعه این موارد توسط نیروی دریایی است – اما با توجه به مشکلات Constellation و دیگر برنامه اخیر رزمناوهای سطحی کوچک، یعنی کشتی رزمی ساحلی (LCS)، میتوان تصور کرد که هر چه در آینده بیاید، به سختی بهتر خواهد بود.
ایالات متحده در نقطهای قرار دارد که از زمان Arleigh Burke، یک کشتی اسکورت سطحی خوب طراحی و ساخته نشده است، در زمانی که نیروی دریایی آن به تعداد بیشتر و سریعتری نیاز دارد. نیروی دریایی ایالات متحده آخرین فروند از کلاس ناوچههای قبلی خود را در سال ۲۰۱۵ از رده خارج کرد و در حال حاضر پس از مشکلات عملیاتی قابل توجه، در حال بازنشسته کردن برخی از ناوگان LCS خود است. با توجه به اینکه هیچ رزمناو سطحی کوچک مشخصی برای پر کردن این شکاف در افق وجود ندارد، آمریکا باید قبل از اینکه نیروی دریایی ایالات متحده از کمبود ناوچههایی مانند نلسون رنج ببرد، برنامه جدیدی را تدوین کند.
فرانکن-فریم
آنچه به عنوان یک جهش امیدوارکننده برای نیروی دریایی ایالات متحده آغاز شد، به آرامی به یک داستان هشداردهنده دیگر در کشتیسازی آمریکا تبدیل شد. قرار بود ناوچه کلاس کانستلیشن، پاسخی هوشمندانه و ساده به نیاز نیروی دریایی ایالات متحده به یک شناور رزمی کوچک و قابل اعتماد باشد – سریع در ساخت، مجهز به سیستمهای مدرن و ریشه در یک طراحی اثباتشده اروپایی. نام آن یادآور نام ناو اصلی USS Constellation، اولین کشتی که تاکنون در نیروی دریایی ایالات متحده به خدمت گرفته شده است، بود و این برنامه حس خوشبینی مشابهی را به همراه داشت: کشتیای که برای تهدیدات پیچیده دریایی قرن بیست و یکم ساخته شده و بین سازگاری، پنهانکاری و فناوری پیشرفته تعادل برقرار میکند. اما جایی بین آن چشمانداز زیبا و انبوهی از اسناد طراحی اصلاحشده که اکنون کف کارخانههای کشتیسازی را پر کردهاند، این برنامه به شدت به حاشیه رانده شد.
ایده پشت کلاس کانستلیشن به طرز فریبندهای ساده بود. به جای اختراع دوباره چرخ – عادتی که اغلب برای نیروی دریایی ایالات متحده هزینه گزافی از نظر زمان، پول و اعتبار داشت – این نیرو FREMM، یک ناوچه اروپایی بسیار معتبر که از قبل در حال تولید بود، را انتخاب کرد. قرار بود این پادزهر دههها سردرد خرید باشد. با یک طراحی اثباتشده شروع کنید، فقط آنچه را برای برآورده کردن نیازهای آمریکا کاملاً ضروری است اضافه کنید و اولین کشتی را در یک بازه زمانی معقول تحویل دهید. با استفاده از Fincantieri Marinette Marine در ویسکانسین برای ساخت کشتیها، نیروی دریایی ایالات متحده همچنین یک پایگاه صنعتی داخلی را که تشنه کار پایدار است، تقویت میکند. روی کاغذ، این طرح الگویی از خویشتنداری و عقل سلیم بود.
در واقعیت، این خویشتنداری دوام زیادی نداشت. نیروی دریایی ایالات متحده اصلاحات خود را در طرح اصلی آغاز کرد و تغییرات به سرعت افزایش یافت. امروزه، تعداد تغییرات به بیش از ۵۰۰ مورد رسیده است. اشتراک با FREMM از ۸۵ درصد مورد نظر به تنها ۱۵ درصد کاهش یافته است. این کشتی اکنون ۲۳ فوت بلندتر، ۵۰۰ تن سنگینتر و سالها از برنامه اولیه خود عقب مانده است. برنامهای که برای اجتناب از مشکلات پیشینیان خود طراحی شده بود، در عوض، با سر به دام مشکلات آشنا افتاد.
آشفتگی این برنامه کمتر ناشی از فناوری یا کمبود ظرفیت کشتیسازی و بیشتر ناشی از بلاتکلیفی مزمن بوده، که با توجه به ریشههای این برنامه، به ویژه قابل توجه است. هنگامی که تلاش برای FFG(X) در سال ۲۰۱۷ آغاز شد، نیروی دریایی ایالات متحده در تلاش بود تا از تجربه تلخ LCS، یک کشتی بسیار پر سر و صدا که دو نوع آن با مشکلات مکانیکی، افزایش ظرفیت و انتظارات برآورده نشده مواجه بودند، درس بگیرد. این سرویس مشتاق برای جلوگیری از این سرنوشت، یک "استراتژی طراحی والد" را اتخاذ کرد – در این مورد، به شدت به FREMM تکیه کرد تا از چرخههای توسعه پرهزینه اجتناب کند. اما با آشکار شدن بررسیهای طراحی، این سرویس مدام "فقط یک" پیشرفت دیگر اضافه میکرد. معیارهایی که برای ردیابی پیشرفت در نظر گرفته شده بودند، نتوانستند پیچیدگیهای رو به رشد را نشان دهند. و با افزایش فشار برای شروع ساخت و ساز، کار بر روی کشتی اصلی قبل از اینکه طراحی به جایی نزدیک به ثبات برسد، آغاز شد، معادل کشتیسازی مانند ریختن پی یک خانه در حالی که هنوز نقشهها را دوباره مرتب میکرد.
همانطور که پیشبینی میشد، عواقب آن به سمت بیرون گسترش یافت: اجزا با هم جور در نمیآمدند، سیستمها با یکدیگر تداخل داشتند و وزن کشتی به تدریج افزایش یافت و در نهایت به بیش از ۱۰ درصد رسید، که حاشیهای بسیار خطرناک برای کشتیای است که در طول عمر خود به سرعت و ظرفیت ارتقاء نیاز دارد. این افزایش وزن، نیروی دریایی ایالات متحده را مجبور کرد تا صرفاً برای حفظ کشتی در محدودههای بقاپذیری، کاهش قابلیت پیشرانه را در نظر بگیرد – مصالحهای که میتوانست سرعت نهایی و انعطافپذیری عملیاتی را کاهش دهد. طنز ماجرا دردناک است: نیروی دریایی ایالات متحده قابلیتهای اضافی را تنها به منظور تضعیف عملکرد کشتی به روشهایی که یادآور همان مشکلاتی بود که پس از دوران LCS سعی در فرار از آنها داشتند، دنبال کرد.
قرار بود کلاس Constellation پیروزی طراحی منظم و اکتساب عملگرایانه باشد. در عوض، به درسی تبدیل شده است که نشان میدهد چگونه نیتهای خوب میتوانند به سرعت تحت تأثیر تغییر الزامات و عادات نهادی قرار گیرند. FREMM به دلیل کاراییاش انتخاب شد. نیروی دریایی معتقد بود که میتواند از این قابلیت اطمینان استفاده کند، تعدادی از پیشرفتهای آمریکایی را به آن اضافه کند و یک ناوچه مناسب برای رقابت دریایی مدرن به میدان بفرستد. در عوض، کشتیای به دست آمد که به سختی شبیه کشتی والد خود است و جدول زمانی ساخت آن به طور پیوسته به دههها تغییر میکند. و اکنون، فقط دو تا از آنها را خواهد داشت.
الان کجا؟
چشمانداز پشت FFG(X) اشتباه نبود. نیروی دریایی ایالات متحده واقعاً به یک ناوچه توانمند و مقرونبهصرفه نیاز دارد تا شکاف رو به گسترش بین کشتیهای گشتی کوچک و ناوشکنهای بزرگ را پر کند. به کشتیای نیاز دارد که بتواند بهطور مستقل یا بهعنوان بخشی از یک گروه بزرگتر، مسلح به حسگرها، سلاحها و استقامت مورد نیاز اقیانوسی پرتنشتر و از نظر فناوری پیشرفتهتر، عمل کند. اما چشماندازها برای تبدیل شدن به واقعیت نیاز به نظم و انضباط دارند و نظم چیزی است که برنامه کلاس Constellation فاقد آن بوده است.
حال سوال این است که قدم بعدی چیست؟ گزینهها به این بستگی دارد که فلان و تیمش چه مشکلی واقعی با Constellation میدیدند. اگر او با مفهوم خرید یک طرح مخالف باشد و یک رزمنده سطحی کوچک طراحیشده توسط آمریکا بخواهد، این فرآیند باید بهسرعت و بهطور مؤثر تکمیل شود تا کارخانههای کشتیسازی بتوانند شروع به تولید انبوه آنها کنند. با این حال، با توجه به سابقه ضعیف نیروی دریایی ایالات متحده در طراحی کشتیهای خود در چند دهه گذشته، پول هوشمند در این مسیر خواهد بود که به یک طرح معوق دیگر منجر میشود که با هزینههای اضافی و مشکلات عملیاتی مواجه است. بودجه بیشتر، زمان بیشتر و کشتیهای کوچک و بیکیفیت بیشتر.
اگر فلان میخواهد ناوچهای داشته باشد که ارزان و سریع کار کند، بهترین گزینه خرید دوباره آن از فروشگاه است، اما برای جلوگیری از دستکاری طراحی توسط نیروی دریایی ایالات متحده فراتر از آنچه برای نیازهای آمریکا کاملاً ضروری است. چه این شامل بازگشت به نسخه ۱۵ درصدی مشترک FREMM باشد و چه انتخاب یکی دیگر از چندین ناوچه مناسب موجود (نوع ۲۶ بریتانیایی، F110 اسپانیایی یا FFX کره جنوبی، که تنها چند نمونه از آنها هستند) به عنوان طرح اصلی، اگر بتوان نظم طراحی را حفظ کرد، میتوان فرضیه اصلی برنامه Constellation را احیا کرد.
برای یک بار، مشکل ظرفیت کشتیسازی نیست. مسئله اصلی این است که آیا میتوان از آسیب رساندن نیروی دریایی ایالات متحده برای سومین بار به خودش جلوگیری کرد. توانایی آمریکا در به دست آوردن شناورهای سطحی کوچک مورد نیازش، صرفاً به تمایل نیروی دریایی ایالات متحده به انتخاب یک طرح و رها کردن آن به حال خود به اندازه کافی برای ساخت آن توسط یک کارخانه کشتیسازی بستگی دارد. انجام این کار نباید کار چندان دشواری باشد.
منبع: فارن پالسی ریسرچ اینستیتیوت / تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱