نویسنده: حسن فتاحی، نویسنده و مدرس دانشگاه
تفاضل تمدنی اصلی ترین هدف رویارویی تمدن هاست که این خود تابعی از تفاضل دانش و اطلاعات است که دست راست تمدن محسوب می شود. خوان سوماویا، محقق شیلیایی می گوید که مجموعه غرب تحت رهبری آمریکا خواهان استمرار ساختار فئودالیته و امپریالیستی در ساختار اطلاعات و دانش است تا پیشوایی و تفوق خود را در عصر ارتباطات و اطلاعات حفظ کند. آمریکا خود را وارث فرهنگ و تمدن غرب می داند که در قرون گذشته در چارچوب امپراتوری روم متبلور بود که خود ریشه در شکوه موهومی تمدن یونان دارد.
هربرت شیلر، استاد علوم ارتباطات معتقد است غرب برای تداوم سلطه خود به روش های انحصاری رسانه ای، تبلیغاتی، و کنترل جریان اخبار و اطلاعات (کتاب، مجلات، اینترنت، فیلم، سریال، تبلیغات، اخبار و ...) و پان کاپیتالیسم سایبری متوسل است. دنیس راس از معماران تحریم ها علیه ایران بیش از هر چیز بر آثار دراز مدت این تحریم ها تأکید داشت که به گفته او دهه ها بعد خود را نشان می دهد. دنیس راس اخیرا گفته است که باید تصویر حرف های ما علیه ایران با اقدامات تندتر علیه این کشور تقویت شوند.
از منظر روش مطالعه و پژوهش، تحریم ها متغیر مداخله گر محسوب می شوند که باید در کنار متغیرهای مستقل و وابسته تحلیل شوند. در زیر برخی از این آثار دراز مدت تحریم ها احصاء می شود:
- عدم رشد و کاهش تطبیقی سرانه درآمد در مقایسه با کشورهای شاخص منطقه
- اشاعه فقر و تضعیف طبقه متوسط و رانده شدن آن به زیر متوسط
- کاهش رشد جمعیت و عدم استفاده بهینه از پنجره جمعیتی
- گسست از آموزه های دینی و ارزش های فرهنگ ملی و تاریخی
- فرسایش زیست محیطی
- کاهش تاب آوری اقتصادی، اجتماعی و روانی
- افزایش مشکلات اجتماعی
- شیوع مشکلات روانی و becoming abnormal شهروندان و خروج از شرایط عادی زندگی بسیاری از ایرانیان
- کاهش کیفیت زندگی ایرانیان (افزایش کیفیت زندگی در ترکیه و کشورهای عربی همسایه و حتی عراق)
- افزایش مهاجرت نخبگان و تکنیسین ها به عنوان هوش و نیروی های اصلی ساخت تمدن
- شکل گیری ائتلاف های و کنسرت های چندملیتی منطقه ای علیه ایران
- تخریب چهره و تصویر ایران در افکار عمومی جامعه جهانی
- حذف ایران از شبکه اقتصاد جهانی
- تضعیف ایران به گونه ای که موازنه قوا در منطقه بر وفق مراد اسرائیل باشد
این برخی آثار نام برده، با انبوهی از وضعیت ها و نقاط ضعف درونی که به مراتب خطرناک تر از آثار تحریم هاست ترکیب شده اند. وضعیت هایی مانند:
- شکاف نسلی
- شکاف ادراکی و تفاوت اولویت ها بین حاکمان و مردم و فقدان ادراک صحیح از موضوعات و چالش های مبتلا به حکمرانی
- شکل گیری سرمایه داری معیوب و مهندسی شده
- نولیبرالیسم تسلط یافته بر ارکان اقتصادی و کانون های تصمیم گیری
- سرایت تکانه های اقتصاد بین الملل مانند تورم و بحران به اقتصاد ملی
- پیش افتادن ادراک اجتماعی از ادراک حکمرانی
- ضعف تحلیل، دانش و بینش کانون های تصمیم گیری
و ...
هدف اصلی غرب از تحریم ها، جاماندن و ایجاد تأخیر تمدنی و توسعه ای در ایران، نگه داشتن آن در ساحت جهان های ممکن و نه موجود، و حبس کردن آن در «ای کاش» هاست و موضوع هسته ای صرفا مستمسک اعمال این تحریم ها بود و نه دلیل اصلی. در یک تحلیل کلان، برخی کشورها مانند ایران پتانسیل فرهنگی و تمدنی الگوسازی و رقابت با تمدن لیبرال غربی را دارند و غایت تحریم ها تخلیه این پتانسیل و به عبارت فنی تر تهی کردن تمدن از متن آن است تا غرب از مواجه شدن با الگوی یک جامعه proactive، پرجمعیت و باهوش و دارای تاریخ و تمدن درخشان و دارای آموزه های فرهنگ ملی مترقی که با مذهب انسانی تشیع ترکیب شده و ارزش مضاعف یافته، خاطر آسوده کند و آن را تبدیل به یک جامعه و حکمرانی passive کند. برخی عناصر اصلی فرهنگ ایرانی و اسلامی، رهایی بخش، نجات بخش و انسانی و مترقی هستند از جمله:
- زبان فارسی که مهرآمیز، انسان گرا و مورد ستایش فلاسفه و اندیشمندان بزرگ غرب و شرق (از انگلس، آدام اولئاریوس، پاول فلمینگ، پوشکین، یوهان هردر، آن ماری شیمل، گرهارد دورفر، تا سیوطی، ذهبی، ابن الجوزی، و ابن عدی و...) است و تاریخی سرشار از رواجِ دوستی، علم، عشق، عرفان است و زبان روش شناسی، شناخت شناسی، هستی شناسی و پدیده شناسی است از این رو در واقع زبان فارسی مهمترین جزء ایرانشهری است.
- تاریخ پر افتخار، از دوران استقرار آریایی ها در فلات ایران و بنیانگذاری ارکان تمدن و سنت گذاری پیشرفته که هنوز در دنیای قرن 21 رکن مدنیت و ساخت اجتماعی پیشرو است و بزرگان اندیشه در غرب از افلاطون، ارسطو، نیچه، و ... ایران را تحسین کرده اند.
- ترکیب جمعیت کیفی با سرزمین دارای ارزش ژئوپولتیک و منابع مرغوب و آمیختن آن با آموزه های معنوی و دینی ارزشمند برای حیات بشر
- و...
در یک نگرش پرسپکتیو، در ذات غرب فلسفی و لیبرالیسم و کاپیتالیسم و پست کاپیتالیسم و همه اجزاء و نسخه های حقوقی و سیاسی و اجتماعی آن، نوعی حس برتری نژادی برجسته است و هنوز برای انحراف فایده گرایانه خود راهی نیافته و آنچه تا کنون از نگرش فلسفی و راهبرد رفتاری کلان کشورهای آوانگارد غرب در دوسوی آتلانتیک مشاهده شده، برتری انسان فرهنگ آنگلوساکسون، و درجه دو و یا ابزار بودن سایر مردمان جهان است که از تاریخ استعمار که بگذریم، نمونه اخیر آن قربانی شدن کشور اوکراین در پای گسترش طلبی ناتو تحت تفوق آمریکاست.
ویل دورانت می گوید ایرانیان موسسس واقعی تمدن غرب هستند چون غرب دانسته های خود را از ایرانیان گرفته است. با اطمینان بالا می توان گفت حتی اگر ایران، شیعه هم نبود رقیب تمدن غرب محسوب می شد و به طریق اولی در منطقه هم جنگ قدرت با اسرائیل برقرار بود. ریشه این ادعاها را می توان در آثار برنارد لوئیس دید، آنجا که اسلام شامات و شبه جزیره را رقیب غرب نمی داند بلکه اسلام ایرانی را رقیب غرب می داند و به ترکیب موفق و قدرت ساز عناصر ایرانی و اسلامی اذعان می کند. این ادعا حتی در عمق تاریخ پشتوانه دارد آنجا که سپاهیان روم از اشکانیان شکست بهت آوری خوردند؛ اولین رویارویی امپراطوری های ایران و روم در دوران پادشاهی اشک سیزدهم اُرد اول اشکانی در جنگ حران(53 قبل از میلاد) بود. در این جنگ، کراسوس سردار نامدار رومی از سورنا فرمانده سلحشور سیستانی تبار اشکانی شکست خورده و کراسوس و پسرش فابیوس و نیز اکثر سربازانش در این جنگ کشته شدند. بعد از این شکست ژولیوس سیزر در وصیت نامه ای به اوکتای سیزر؛ خواهرزاده، فرزند خوانده و جانشین خودش وصیت کرد: «به ایران حمله نکن» و این نامه بیش از 20 قرن محرمانه باقی ماند. غرب خاطره اسارت امپراتوران خود والرین در جنگ ادسا، و دیوژن رومانوس در نبرد ملازگرد و حتی ایلدروم بایزید را در یاد دارد و ایرانیان را مسبب شکست های خود می داند. نشریه اکونومسیت در یک تحلیل می گوید جهان واقعا بنابر نظریه هانتینگتون تقسیم بندی خواهد شد و اکنون جنگ های صلیبی الکترونیک و دیجیتال هنوز جاری است.
بعد از اشغال ایران توسط اسکندر، ارسطو نامه ای توسط شاگرد خود گزنفون برای اسکندر ارسال می کند. وی در این نامه به اسکندر می گوید که اگر از ایرانیان درگذری نیکوست و اگر قصد قتل آنان را داری پس با آب و خاک ایران چکار می کنی و بدان که مردانی از آن آب و خاک دوباره بپا خواهند خواست.
امروزه فرهنگ و تمدن ایرانی تحت ضربات فرهنگ سایبر و فرهنگ مجازی با مظاهر نئولیبرال است که خود به مثابه یک فرهنگ سیاسی است. بطور کلی نقطه کانونی ضربات غرب بر پیکره ایران مضمحل کردن فرهنگ سیاسی ایران است تا جامعه ایران دچار واگرایی و گسست معانی شود و برای نیل به این هدف از مکانیزم ترکیبی تحریم اقتصادی و همزمان استفاده شکلی و محتوایی از فناوری های نوین ارتباطی برای انکسار هویت ملی و فرهنگی استفاده می کند. شکی نیست که دموکراتیسم مورد اشاعه غرب هدفی جز نواشاعه گرایی به منظور فشار سیستمیک به سرمایه های معنوی و هنجارهای ملی ندارد خواه در ایران خواه در سایر نقاط معارض نظم لیبرال، مانند چین و روسیه.
در واقع غرب خواهان سست کردن هویت ملی و بی اهمیت جلوه داده افتخارات ایران بصورت محسوس و نامحسوس است که این خود روح امپریالیسم است. بنا بقول دیزارد ویلسون غرب همیشه خواهان رقص مرگ در حیاط خلوت دشمنان خود است و بنا به قول هاری مگداف و نیز فرانتس آلتهایم، این ویژگی امپریالیست هاست که از دوران استعمار و رقابت در کشورهای جهان سوم، تا حال حاضر و نبرد در حاشیه های نظام بین الملل (مانند اوکراین) میدان پرهزینه رویارویی با رقبا را از محیط زندگی مردمان نژاد آنگلوساکسون دور می کنند. آگاهی نسبت به نقشه های غرب برای انهدام فلسفه سیاسی و هویت ملی ما ایرانیان لازم است اما کافی نیست. راه خنثی سازی این نقشه ها گسترش ارتباطات بین المللی در عین اعتماد به بنیان های قدرت ملی است و این خود از راه ادغام نسل های نو در حکمرانی حاصل می شود. در خصوص دستورالعمل غرب برای تخلیه اهمیت ژئوپولتیک و انتروپی استراتژیک ایران نیز در نوشتار بعدی سخن خواهیم گفت.