به گزارش صد آنلاین به نقل از ایکنا، آیین بزرگداشت اولین سالگرد ارتحال آیتالله سید عبدالله فاطمینیا، روز دوشنبه یکم خرداد همزمان با روز ملاصدرا و با حضور جمعی از علاقهمندان، اندیشمندان و خانواده استاد فاطمینیا در مرکز همایشهای بین المللی سازمان اسناد و کتابخانه ملّی برگزار شد.
در این مراسم حجتالاسلام و المسلمین محمدرضا زائری، رئیس اندیشگاه کتابخانه ملی سخنرانی کرد که گزیده سخنان وی را در ادامه میخوانید؛
خسارت درگذشت استاد فاطمینیا خسارت سنگینی بود لااقل ما و شما با تمام وجود این زیان و ضرر را احساس میکنیم. خلایی که با فقدان ایشان پیدا شد پرشدنی نیست خصوصا جنبه علمی و پژوهشی شخصیت ایشان که کمتر شناخته شده است و لازم است زمان بگذرد تا بیشتر به این جنبه توجه شود. حاصل ۵۰ سال پژوهش ایشان از چیزهایی است که باید فرزندانش همت کنند تا بیشتر شناخته شود. همه ما به تکریم مقام علم و معرفت و دانش آمدیم. پیامبر(ص) فرمود هر که عالمی را بزرگ بدارد من را بزرگ داشته و کسی که من را تکریم کند خدا را بزرگ داشته و کسی که به خدا تعظیم کند روانه بهشت است.
چیزهایی که فراگرفته بود را در وجود خودش نهادینه کرده بود
شاید اگر از من بپرسند بزرگترین ویژگی مرحوم فاطمینیا چه بود، بگویم عالمی بود که اهل تعقل و فهم بود نه صرف تعبد و تدین که حتما مهم است. عالمی که در مسجدی در یک منطقهای زندگی عابدانه دارد جایگاهش ارزشمند است ولی کسانی که مرتبهای بالاتر میروند و در شخصیت دینی خودشان این درایت و تعقل را دارند مقامشان متفاوت است. این روایت پیامبر(ص) کمتر مورد توجه قرار میگیرد که حضرت فرمودند ای علی، آنجا که همه مردم با کار نیک به سوی خدا تقرب میجویند تو با فکر و اندیشه راهی به سمت خدا پیدا کن. آیتالله فاطمهنیا هاضمهای داشت که میتوانست روایات را بگیرد، هضم کند و به مخاطب منتقل کند. ایشان جامع بود، اصیل بود، مبنا داشت. طوطیوار از دانش حرف نمیزند والا نمیتوانست مخاطب را جذب کند. صرف بیان زیبا در دلها اثر نمیکند اگر قرار بود به صرف بیان زیبا دلها متاثر شود خیلی چیزها فرق میکرد ولی ایشان این چیزهایی که فراگرفته بود را در وجود خودش نهادینه کرده بود.
آیتالله شبیری زنجانی نقل میکند نزد آقاسیدابوالحسن اصفهانی صحبت از کسی شد و گفتند ایشان مجتهد است. ایشان این تعبیر را به کار بردند که اجتهاد منطق پیغمبرفهمی است یعنی مجتهد به مقامی برسد که بفهمد اگر الآن پیغمبر(ص) حضور داشتند چگونه راهگشایی میکردند. اینکه من آرای صاحب عروه و صاحب جواهر را بدانم فقیه نمیشوم و نمیتوانم مشکلات جامعه را حل کنم. لذا امیرالمومنین(ع) فرمودند حقیقت جامع و فراگیر یک دینشناس این است که نه مردم را از خدا ناامید کند و نه از مکر خدا ایمن بدارد. استاد فاطمینیا از نزدیکترین شخصیتها به این کلام امیرالمومنین(ع) بود.
انسان عالم باید به اعتدالی برسد که از یک طرف مردم را از دین دور نکند، مردم را از دین بیزار نکند که خیلی از ما این کار را میکنیم و از آن طرف مردم را نسبت به امر دین بیاعتنا نکند. استاد فاطمینیا این وسط میایستاد. از یک طرف شخصیتش جاذب و محبوب بود و مردم وقتی او را میدیدند حسشان این بود دین چقدر قشنگ است، روحانیت چقدر خوب است، مذهبی بودن چقدر زیبا است. در همین حال اینطور نبود که جذب مخاطب به قیمت سست کردن او در اعتقادات و عمل باشد.
محور جلسات استاد فاطمینیا چه بود؟
در ادامه این نشست سیدرضا حجازی؛ استاد دانشگاه تهران سخنرانی کرد که گزیده آن را میخوانید؛
من ده سال در درس عرفان اسلامی خدمت ایشان بودم و تقریرات دروس ایشان را نگاشتم، ساختاردهی کردم، فصلبندی کردم ولی این کار را برای دل خودم کردم و منتشر نشد. میخواهم صحبتم را با خاطرهای از اولین دیدارم با ایشان شروع کنم. در سال ۷۸ دانشجو بودم که متوجه شدم استاد فاطمینیا جلساتی برگزار میکند لذا با دوستی راه افتادیم و در مسیر درباره عبارت «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق» بحث میکردیم. وقتی به کلاس درس رسیدیم و استاد تشریف آوردند ابتدای بحثشان فرمودند قبل از ادامه بحث این عبارت را توضیح دهم که «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق» به چه معنا است. پایان جلسه دوستم از من پرسید اتفاقی بود که ایشان درباره همین جمله صحبت کرد؟ من گفتم به نظرم اتفاقی نبود. بارها چنین مواردی از سوی ایشان تکرار شد.
استاد فاطمینیا نه مردم را از دین بیزار میکرد، نه نسبت به دین بیاعتنا میکرد
اگر من به زبان ساده بخوانم بگویم استاد چه میگفت یک سوال مطرح میکنم؛ آیا کسی خاک تقلبی میسازد؟ خیر، چون ارزشی ندارد اما چیزی که گوهر است و ارزش دارد تقلبیاش وارد بازار میشود. استاد عرفانی را دنبال میکردند که گوهری ارزشمند است و تقلبی آن هم در بازار هست. ایشان تلاش میکرد آن گوهر ناب را معرفی کند تا از جنس تقلبی تشخیصش بدهیم و بدانیم چه آلودگیهایی به عرفان اسلامی بسته شده است.
اولین سوالی که در درس عرفان اسلامی مطرح کردند این بود که عرفان برای اسلام است یا مربوط به مسلمین است. ایشان معماری را مثال میزدند. میگفتند معماری اسلامی یعنی معماری مربوط به مسلمانان، نه اینکه اسلام گفته باشد دیوار را اینگونه بچین اما عرفان چنین نیست که مربوط به مسلمین و دوران اسلام باشد بلکه از خود اسلام جوشیده است. یک چشمه ناب و زلال که از قرآن و روایات نشات گرفته است ولی در هرجا یک رنگ و لعابی میگیرد تا اینکه اصل عرفان قابل تشخیص نیست لذا ما باید آزمایشگاهی داشته باشیم و این عرفان را در آن آزمایش کنیم و روشن کنیم این قسمتش زوائد است و این قسمت آن درست است. هر حرفی را عارفی زده باشد با سنجه عرفان ناب میسنجیم. اگر گوهر ناب بود پذیرا میشویم و اگر نبود آن را رد میکنیم. بنابراین بخش اعظم مباحثشان در عرفان اسلامی، بیان این سنجه و عیار بود.
ایشان میفرمودند تمام مطالبی که عرفا بیان کردند از کلمات معصومین گرفته شده است منتها یا اصطلاح تغییر کرده یا رنگ و لعاب زده شده است. ایشان سالها با تطبیقات عینی این مسئله را نشان میدادند. مثلا معتقد بودند اصطلاحاتی مثل وقت، قبض و بسط و تعمل از دو خط خطبه ۲۲۰ امیرالمومنین(ع) نشات گرفته است آنجایی که امیرالمومنین(ع) میفرمایند: «قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ، حَتَّى دَقَّ جَلِيلُهُ وَ لَطُفَ غَلِيظُهُ، وَ بَرَقَ لَهُ لَامِعٌ كَثِيرُ الْبَرْقِ، فَأَبَانَ لَهُ الطَّرِيقَ وَ سَلَكَ بِهِ السَّبِيلَ، وَ تَدَافَعَتْهُ الْأَبْوَابُ إِلَى بَابِ السَّلَامَةِ وَ دَارِ الْإِقَامَةِ، وَ ثَبَتَتْ رِجْلَاهُ بِطُمَأْنِينَةِ بَدَنِهِ فِي قَرَارِ الْأَمْنِ وَ الرَّاحَةِ بِمَا اسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ وَ أَرْضَى رَبَّهُ؛ خردش را زنده گردانيد و نفسش را ميرانيد. تا پيكر ستبر او لاغر شد و دل سختش به لطافت گراييد. فروغى سخت روشن بر او تابيد و راهش را روشن ساخت و به راه راستش روان داشت. به هر در زد و درها او را به آستان سلامت و سراى اقامت راندند. و به آرامشى كه در بدنش پديد آمده بود، پاهايش در قرارگاه ايمنى و آسايش استوار بماند. بدانچه دل خود را به كار واداشت و پروردگارش را خشنود ساخت». ایشان از این سرچشمه زلال، عرفان اسلامی را به دست میآورد و مباحث ارزشمندی از این سرچمشهها بیان میکردند که من فقط یک نمونه آن را خدمت شما عرض کردم.