طی دهههای اخیر با افزایش قدرت اقتصادی چین توأمان با آن تبدیل کشور چین به دومین قدرت اقتصادی جهان و همچنین تبدیل چین به سومین قدرت نظامی جهان و تلاش آمریکا برای موازنهسازی دربرابر چین، معادلات اقتصادی امنیتی و ژئوپلیتیک شرق و جنوب آسیا بهشدت تغییر پیدا کرده است. علاوه بر این افزایش جمعیت در شرق آسیا و جنوب آسیا و نیاز به آب و همچنین توسعه اقتصادی نیز مسائل فوق را تحتتأثیر قرار داده است؛ بهطور مثال جمعیت هند در سال 2005 رقمی در حدود 1.1 میلیارد نفر بود؛ اما در سال 2025 به 1.46 میلیارد نفر رسید، به این مفهوم که در بازه زمانی بیستساله 361 میلیون نفر به جمعیت هند اضافه شد. در این فاصله جمعیت چین 108 میلیون نفر و جمعیت پاکستان 97 میلیون نفر افزایش یافت. افزایش جمعیت بهخودیخود نیاز برای توسعه اقتصادی فضایسرزمینی و همچنین آب را افزایش میدهد و خود این مسئله بهخودیخود به افزایش تنشها بین کشورها و افزایش رقابتهای ژئوپلیتیک و احتمال منازعه نظامی را منجر میشود. علاوهبر آن حضور قدرتهای خارجی در بیرون از منظومه آسیا نیز این مسئله را تشدید میکند.
محور چین و پاکستان و کرهی شمالی
1- پاکستان در گذشته دارای روابط حسنهای با جهان غرب بود. این کشور در طول این سال ها سعی کرده است که روابط حسنه خودش را با جهان غرب حفظ کند؛ اما به دلیل قطببندیهای موجود و وجود یک نوع رقابت بین هند و همچنین وجود یک نوع رقابت بین چین و هند و حمایت غرب از کشور هند، پاکستان به نوعی به سمت چین گرایش پیدا کرده است. اگر عملاً حمایت جهان غرب از هند وجود نداشت و در هم تنیدگی اقتصادی بین چین و پاکستان به وجود نمیآمد، پاکستان عملاً به سمت غرب تمایل پیدا میکرد؛ اما به دلیل حمایت جهان غرب و آمریکا از هند و همچنین از سوی دیگر تمایل آمریکا برای محدود کردن چین یک اتحاد طبیعی بین دو کشور ایجاد شده است.
2- کره شمالی کشور دوم در این قطببندی کره شمالی است که عملاً کیم جونگ اون مردم این کشور را از همه دیدگاههای که میتوان بررسی کرد از جمله اقتصاد ارتباط با جهان و سایر موارد به گروگان گرفته است. دلیل تداوم گروگانگیری این است که چین به دلیل اینکه این کشور را به عنوان سدی در برابر جهان غرب میبیند، از کره شمالی حمایت به عمل آورده است تا ایالات متحده به واسطه کره جنوبی به مرزهای این کشور نرسد.
3- چین در رأس این قطب بندی چین قرار دارد که عملاً در دریای چین جنوبی و منطقه تایوان به رقابتهای ژئوپولتیک دچار است. از سوی دیگر همسایهاش هند در حال تبدیل شدن به رقیب اصلی این کشور است. در عین حال با بزرگترین شریک اقتصادی خودش، یعنی ایالات متحده، در یک حالت شبه جنگ سرد به سر میبرد و ممکن است این مساله به یک جنگ سرد تمام عیار تبدیل شود. بیشتر همسایگان این کشور از جمله ژاپن، کره جنوبی، استرالیا، هند و تایوان از جهان غرب تبعیت میکنند، برای همین سعی دارد از طریق اقتصاد و جاده ابریشم غرب را به چالش بکشد. از این رو روابط اقتصادی و سیاسی این کشور با آمریکا که در راس قطب بندی بعدی قرار دارد در حالتی از عشق و نفرت است.
2- محور دوم با حضور هند، استرالیا، ژاپن کره جنوبی و تایوان و بازیگران جدیدی مثل ویتنام مالزی تایلند و کامبوج با حمایت آمریکا
این محور شامل همه بازیگران شرق آسیا و جنوب آسیا به جز چین و کره شمالی و پاکستان است. عملاً این محور را اگر در یک جمله بتوان خلاصه کرد این است که می توان از آن به عنوان "ایالاتهای شرق آسیای ایلات متحده در برابر چین" یاد کرد زیرا عملاً اقتصاد همه این کشورها توسط آمریکا پشتیبانی میشود. از ویژگیهای جدید این قطب بندی این است که علاوه بر ژاپن و کره جنوبی که توسعه اقتصادی خودشان را مدیون ایلات متحده هستند، عملاً یک نوع حمایت گری و انتقال صنایع از چین به هند و در درجه دوم کشورهایی مثل ویتنام، مالزی، تایلند و کامبوج در حال انجام است که هدف این پروژه نه نابودی چین بلکه موازنه سازی در برابر چین و مهار نسبی چین از نظر اقتصادی و نظامی برای تثبیت هژمونی ایلات متحده بر جهان است.
بدیهی است که ایالات متحده خطای چین را برای هند تکرار نخواهد کرد و سعی خواهد کرد که هند و چین عملا همدیگر را مهار دوگانه کنند که اگر از دید یک آمریکایی به مسائل بنگریم نقشه بسیار هوشمندانهای است. یکی از ویژگیهای اصلی این محور اضافه شدن بازیگران جدیدی مثل ویتنام، مالزی، تایلند و کامبوج و انتقال صنایع وابسته به آمریکا از چین به این کشورهاست.
مسائل جدید در قطب بندی ها و جایگاه منابع ملی ایران
شاید بتوان مسائلی نظیر تنشهای بین چین و تایوان و همچنین تنش اخیر بین پاکستان و هند را در چارچوب مسائل کلیتر و قطب بندی های جدید ایجاد شده در شرق آسیا نگریست. در صورت اینکه جهان غرب به پشتیبانی از هند و چین به پشتیبانی از پاکستان اقدام کنند این قطب بندی ها تشدید خواهد شد؛ اما باید به این مساله تحت یک چارچوب بزرگتر یعنی جنگ سرد بین آمریکا و چین و هند به نیابت از آمریکا و پاکستان به نیابت از چین و ایجاد تنش نظامی برای ممانعت از طرح جاده ابریشم نوین نیز نگریسته شود. اما این مسئله دارای فرصتها و چالشهایی برای کشورمان، ایران است. درصورتیکه ایران به این قطببندیها بنا به دلایل ایدئولوژیک و غربستیزانه ورود کند و بخواهد بخشی از قطببندی چین – پاکستان – کره شمالی باشد، در بهترین حالت و با تشدید تحریمها به کره شمالی دوم مبدل خواهد شد و در بدترین حالت ممکن است "یک صدام جدید" در منطقه برای مهار ایران علم شود. موضوع دوم این مساله است که ایران با پاکستان دچار چالشهای امنیتی بوده است و قرارگرفتن ایران در این زنجیره از نظر اقتصادی و امنیتی به نفع منافع ملی ایران نیست؛ اما از سوی دیگر چین نیز در عرصه جهانی کشوری نیست که بتوان آن را بطور کلی نادیده گرفت و روابط اقتصادی با آن نداشت؛ حتی در صورت تشدید جنگ سرد بین آمریکا و چین نیز روابط اقتصادی این دو کشور بهاندازهای کاهش خواهد یافت ولی به صفر نخواهد رسید.
بهترین مدل برای حضور ایران در این قطب بندیهای جدید موازنه سازی به مفهوم تلاش برای حفظ روابط اقتصادی با چین و علاوهبرآن تلاش برای افزایش روابط اقتصادی با هند و بقیه کشورهای شرق آسیاست که در قطببندی آمریکا قرار دارند، با تأکید بر توسعه سواحل مکران برای تأمین منافع ملی ایران. یعنی شبیه کار عاقلانهای که هم اکنون محمد بن سلمان در عربستان سعودی و ولادیمیر پوتین در کرملین انجام میدهند. ضمن همه انتقادات وارده به این اشخاص هم اکنون بن سلمان و پوتین در حال فروش همزمان نفت به هند و چین بدون در نظر گرفتن مباحث ایدئولوژیک یا حضور فعال در منازعه شرق آسیا هستند. سیاست اقتصادی که ایران نیز میتواند توامان با رفع تحریمها برای تأمین منافع ملی خود در پیش بگیرد. هیچ دلیل منطقی و عقلانی مبنی بر این مساله وجود ندارد زمانی که مبادلات تجاری راس قطببندی اول، یعنی چین با ایالات متحده در سال 2024 رقمی معادل 582 میلیارد دلار، یعنی بیشتر از تولید ناخالص داخلی ایران بوده است. اتفاق بد می تواند این باشد که ایران به طور تمامعیار به حمایت از یکی از طرفین منازعه برخیزد و فرصت صادرات نفت به چین یا فرصت روابط اقتصادی با هند یا آمریکا را به طور کامل از دست بدهد. برای همین موازنه سازی سیاسی برای تامین منافع ملی در این راستا بسیار حائز اهمیت است.