به گزارش صد آنلاین، هر دو طرف با نگاهی یکسویه به مسئله نگاه میکنند و درک متقابل از نیازها و احساسات یکدیگر وجود ندارد. تحلیل این وضعیت را میتوان در چند محور اصلی بررسی کرد:
مرد ترجیح خود (خوردن شکلات) را بر سلامت و تلاش همسرش برای ترک عادت شیرینیخواری اولویت داده است. او این رفتار را "بیاهمیت" میداند، در حالی که برای همسرش، این مسئله مرتبط با سلامتی و خویشتنداری است.
زن نیز از شوهرش انتظار دارد بدون گفتگو، خود را با تصمیم او تطبیق دهد. او به جای بیان واضح نیازهایش (مثلاً درخواست حمایت یا خرید نکردن شکلات)، مستقیماً به تقابل و خشم روی آورده است.
مرد بهصراحت اشاره میکند که همسرش "خودخواه است و حرف حرف خودش"، اما خودش نیز با خرید شکلات و اصرار بر انجام خواسته شخصی، لجبازی را تقویت میکند.
زن نیز با تفسیر این رفتار به عنوان "بیتفاوتی" و تصمیم سریع برای طلاق، به جای حل مسئله، به افزایش تنش دامن زده است.
این چرخه تقابل، نشاندهنده ناتوانی در مذاکره و یافتن راهحل مشترک است.
هیچ یک از طرفین تلاش نکردهاند پیش از تشدید اختلاف، گفتگویی سازنده داشته باشند.
مرد فرض را بر این گذاشته که همسرش "بهانه میگیرد"، بدون آنکه بپرسد چرا حضور شکلات در خانه برای او آزاردهنده است.
زن نیز به جای بیان دلایل واقعی ناراحتیاش (مثلاً ترس از شکست در رژیم یا نیاز به حمایت عاطفی)، رفتار شوهر را به "بیتفاوتی" تعمیم داده است.
تصمیم قاضی برای ارجاع آنها به مرکز مشاوره، هوشمندانه است. این اختلاف ظاهراً بر سر "شکلات" است، اما در واقع نشانگر مشکلات عمیقتر مانند ناتوانی در مدیریت اختلافات، فقدان احترام متقابل و ضعف در مهارتهای زندگی مشترک است.
در مشاوره، میتوانند یاد بگیرند:
نیازهای یکدیگر را بدون قضاوت بشنوند.
راهحلهای مشترک پیدا کنند (مثلاً مرد در خارج از خانه شکلات بخورد یا زن از او بخواهد در ترک عادتش به او کمک کند).
از ذهنخوانی منفی (مثلاً "او عمداً مرا اذیت میکند") پرهیز کنند.
منبع : سایت جنایی