نویسنده: عباس عبدالخانی، پژوهشگر مسائل خلیج فارس
بحران محاصره قطر در ژوئن ۲۰۱۷، یکی از پیچیدهترین تنشهای درونخلیج فارس بود که توسط عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین و مصر بهاجرا درآمد. این محاصره که شامل قطع روابط دیپلماتیک، مسدود کردن مرزها و فشارهای اقتصادی بود، با هدف مهار سیاستهای مستقل قطر و وادار کردن این کشور به تبعیت از سیاستهای ریاض شکل گرفت. اما قطر برخلاف انتظار، نهتنها تسلیم نشد، بلکه با بهرهگیری از یک دکترین امنیتی و دیپلماتیک نوین، توانست جایگاه خود را در منطقه و فرامنطقه ارتقا دهد.
دکترین قطر پس از محاصره بر سه محور استوار شد: تنوعبخشی به ائتلافهای راهبردی، سرمایهگذاری در قدرت نرم و تقویت استقلال اقتصادی و امنیتی. قطر بهسرعت با کشورهای ترکیه و ایران بهعنوان جایگزینهای راهبردی برای تأمین نیازهای حیاتی، از جمله غذا وارد تعامل شد. اعزام نیروهای نظامی ترکیه به پایگاه العدید در قطر، یکی از مهمترین اقدامات بازدارنده در برابر تهدید نظامی محسوب میشد. همزمان، قطر روابط خود با ایالات متحده را حفظ کرد و با گسترش پایگاه هوایی العدید خود را بهعنوان یک شریک حیاتی برای واشینگتن در منطقه معرفی کرد.
در حوزه قدرت نرم، الجزیره بهعنوان ابزار رسانهای کلیدی قطر نقش پررنگی در شکلدهی به افکار عمومی بینالمللی ایفا کرد. قطر همچنین سرمایهگذاری وسیعی در آموزش، ورزش و هنر انجام داد و با میزبانی جام جهانی ۲۰۲۲ نهتنها انزوای منطقهای را شکست، بلکه روایتی متفاوت از قطر در ذهن جهان ساخت. این کشور با استفاده از نهادهای بینالمللی سعی در بازتعریف تصویر خود بهعنوان یک بازیگر صلحجو، میانجیگر و توسعهمحور داشت.
در چارچوب روابط بینالملل، قطر از نظریه «رئالیسم تدافعی» بهره برد؛ سیاستی که با وجود تهدید خارجی، به جای حمله یا تقابل مستقیم، بر کاهش آسیبپذیری و تقویت بازدارندگی تمرکز دارد. همچنین در چارچوب امنیت ملی، قطر به ایجاد شبکهای از وابستگیهای متقابل منطقهای و جهانی پرداخت تا هزینههای فشار بر آن افزایش یابد. بهبیان دیگر، قطر با تبدیل تهدید به فرصت، توانست امنیت خود را نه با انزوا، بلکه با حضور فعال در ساختارهای منطقهای و جهانی تضمین کند.
در ادامه این مسیر قطر با بهرهگیری از نهادسازی و سرمایهگذاری در حوزههای استراتژیک، توانست نقش خود را در معادلات منطقهای تثبیت کند. حمایت از گفتوگوهای چندجانبه، نشاندهنده گرایش این کشور به ساختن تصویر یک بازیگر باهوش و دیپلماتیک است. قطر از طریق دیپلماسی میانجیگرانه توانست در پروندههای متعددی از جمله افغانستان، فلسطین، سودان و ایران به عنوان واسطهای قابل اعتماد ایفای نقش کند.
همچنین این کشور با تمرکز بر «اقتصاد مقاومتیِ مدرن» توانست وابستگی خود را به واردات کاهش دهد و با توسعهی صنایع داخلی، مخصوصاً در حوزهی انرژی و بانکداری خود را از تکانههای سیاسی و اقتصادی مصون سازد. قطر انرژی را نهتنها یک منبع ثروت، بلکه اهرمی دیپلماتیک تعریف کرد و با قراردادهای گاز طبیعی مایع (LNG) بلندمدت با کشورهای اروپایی و آسیایی، وابستگی متقابل ایجاد کرد که امنیت اقتصادی و سیاسی آن را تقویت کرد.
بهطور کلی، محاصره سال ۲۰۱۷ نهتنها باعث عقبنشینی قطر نشد، بلکه نقطه عطفی در تحول دکترین امنیت ملی و سیاست خارجی این کشور بود؛ دکترینِ بازیگری کوچک با دستهای بزرگ که قواعد بازی را با نرمی و قدرت بازنویسی کرد. توافق آشتی در العلا در سال ۲۰۲۱ مهر تأییدی بود بر موفقیت این مسیر؛ موفقیتی که قطر را به الگویی در عبور هوشمندانه از بحران در فضای متحول و پرتنش خاورمیانه بدل ساخت.