۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۰:۰۰
بازدید:۸۴۸
همه‌‌چیز مهیا بود تا حکم کوری یکی از چشمان مردی که در جریان درگیری، بینایی چشم راست جوانی را گرفته بود اجرا شود، اما در واپسین لحظات شاکی تصمیم بزرگی گرفت؛ تصمیمی‌ که باعث آزادی 50زندانی جرایم غیرعمد از زندان شد.
کد خبر : ۱۵۰۴۱

  همه‌‌چیز مهیا بود تا حکم کوری یکی از چشمان مردی که در جریان درگیری، بینایی چشم راست جوانی را گرفته بود اجرا شود، اما در واپسین لحظات شاکی تصمیم بزرگی گرفت؛ تصمیمی‌ که باعث آزادی 50زندانی جرایم غیرعمد از زندان شد.


دهم بهمن سال 96درگیری خونینی در روستای ارباب سفلی واقع در شهرستان کوار استان فارس رخ داد. پسری جوان در این درگیری زخمی شده و ضاربان فرار کرده بودند. به‌گفته شاهدان، ضاربان 4نفر بودند که با سنگ، چوب و میله‌آهنی به جان مرد جوان افتاده و او را زخمی کرده بودند. مرد جوان که به بیمارستان منتقل شده بود، در جریان تحقیقات گفت که با ضاربان اختلاف قبلی داشته و آنها برای انتقام‌جویی به وی حمله کرده بودند. او مشخصات ضاربان را در اختیار مأموران قرار داد و طولی نکشید که آنها دستگیر شدند. نابینایی متهمان پس از دستگیری به ضرب‌وجرح شاکی اعتراف کردند. از سوی دیگر شاکی به‌دلیل ضربه سنگینی که به چشمش وارد شده بود تحت عمل جراحی قرار گرفت، اما کاری از دست پزشکان ساخته نبود و او بینایی چشم راستش را از دست داد. یکی از متهمان دستگیر شده، فردی بود که با ضربه سنگ به چشم شاکی آسیب وارد کرده و باعث کوری آن شده بود. حکم قصاص با شکایت شاکی، متهم اصلی پرونده در دادگاه پای میز محاکمه رفت و با توجه به درخواست شاکی به قصاص چشم راست محکوم شد. هرچند او به این رأی اعتراض کرد اما قضات دیوان‌عالی کشور مهر تأیید بر حکم صادر شده زدند و به این ترتیب شمارش معکوس برای اجرای حکم شروع شد. تلاش برای گذشت 28فروردین‌ماه برای اجرای حکم درنظر گرفته شده بود. همه‌‌چیز هم مهیا بود تا حکم اجرا شود و در این بین یکی از اعضای گروه صلح‌یار و مسئول کمیته سفیران صلح و دوستی انجمن حمایت از زندانیان که آذر شهسواری نام دارد، تلاش و رایزنی‌های خود را برای متوقف‌کردن حکم و جلب رضایت شاکی آغاز کرد. این درحالی بود که جوان محکوم به پزشکی قانونی منتقل شده بود تا حکم کوری چشم راست او اجرا شود. تلاش‌های این زن خیر اما نتیجه داد و در واپسین لحظات، شاکی اعلام کرد که به‌شرط دریافت دیه حاضر به گذشت است. او تصمیم گرفته بود که به جای اجرای حکم، کاری بزرگ انجام دهد. کاری که لبخند را به لبان اعضای 50خانواده می‌نشاند. گفت‌و‌گو  تصمیم بزرگ فردین همان جوان 25ساله‌ای است که چند روز قبل تصمیم گرفت از قصاص چشم مردی که بینایی را از چشم راستش گرفته بود، بگذرد. با گذشت او متهم پس از 6سال تحمل حبس آزاد شد، اما این، همه ماجرا نبود. گفت‌وگو با فردین را بخوانید. چه شد که تصمیم به بخشش گرفتی؟ چون خودم به تازگی پدر شده‌ام و به ‌خاطر فرزندان متهم دلم نیامد حکم را اجرا کنم. بچه‌های او گناهی در این ماجرا نداشتند و می‌دانم اگر حکم قصاص کوری چشم پدرشان اجرا می‌شد، رنج می‌بردند. به‌خاطر خدا و دل فرزندان متهم، تصمیم به گذشت گرفتم. برگردیم به 6سال قبل، ‌چه شد که این اتفاق تلخ رقم خورد؟ اگر برایتان تعریف کنم که درگیری بر سر چه مسئله‌ای بود تعجب می‌کنید؛ یک موضوع کاملا پیش پا افتاده و ناچیز. راستش من 2 شب قبل از حادثه به جشن عروسی یکی از دوستانم دعوت شدم. در آنجا یکی از دوستانم، زمان صرف شام از من خواست که یک دستمال کاغذی به او بدهم.

 

من اما به شوخی گفتم نه. همه‌‌چیز در حد شوخی دوستانه بود.

 

اما دوستم ناگهان عصبانی شد و با لحن تندی با من صحبت کرد. همین موضوع بی‌ارزش، ‌شروع درگیری میان من و دوستم بود. آن شب مراسم عروسی به هم خورد. تا اینکه 2 روز بعد، دوستم به همراه پسرخاله‌اش و 2 نفر دیگر سراغم آمدند و با چوب و سنگ به من حمله کردند. می‌خواستند انتقام بگیرند و در این میان پسرخاله دوستم با سنگ ضربه‌ای به چشمم زد که باعث شد بینایی چشم راستم را از دست بدهم. با دیه‌ای که جوان محکوم پرداخت کرد، چه کردی؟ همان موقعی که رضایت دادم، نذر کردم آن را خرج آزادی زندانیان کنم. البته خانم شهسواری(زن خیر) هم در این راه خیر خیلی کمکم کرد. حدود 50زندانی جرایم غیرعمد را آزاد کردیم و بخشی از پول دیه و مبلغی را هم که خودم و خیران تهیه کرده بودیم، صرف تهیه جهیزیه برای دختران نیازمند شد. من سال‌هاست که در زمینه کار خیر فعالیت دارم. مرتب به مسجد محل کمک می‌کنم تا برای نیازمندان بسته‌های معیشتی تهیه کنند. به لطف خدا وضع مالی نسبتا خوبی دارم و با انجام کار خیر احساس می‌کنم حالم بهتر می‌شود و خدا هم از من خشنود است. من در آن شبی که حادثه رخ داد بینایی یکی از چشمانم را از دست دادم، اما خدا به من کمک کرد که زندگی‌ام را بسازم. کمک و انجام کار خیر، کوچک‌ترین کاری است که برای خشنودی خدا از دستم بر می‌آید.

 

0098

اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها