۲۸ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۴:۵۲
زن ۶۰ ساله‌ خانواده اش را رها کرد و با پسر ۲۲ ساله همخانه شد
بازدید:۳۲۰۲۹
صد آنلاین | بیش ازیک ماه پیش ناپدید شد و من فقدانش را به پلیس آگاهی اعلام کرد من داشتم از نگرانی می‌مردم حالا معلوم شده که در یکی از این دورهمی‌ها با پسری ۲۲ ساله از یک خانواده متمول آشنا شده و یک ماه است با او همخانه شده است.
کد خبر : ۱۴۶۲۳۳

به گزارش صد آنلاین،سرگرد سمانه مهربانی معاون اجتماعی پلیس آگاهی پایتخت در یادداشتی نوشت؛ افسر پرونده نگاهی به پیرمرد انداخته و می‌گوید: آقا ما به وظیفه خودمان عمل کردیم و همسر شما را پیدا کردیم بقیه موارد به مشکلات خانوادگی شما برمی گردد که ما نمی‌توانیم ورود کنیم و باید از یک مشاور کمک بخواهید یا خودتان با همسرتان صحبت کنید هر چند فکر نمی‌کنم به نتیجه‌ای برسد همسر شما انتخابش را کرده است.

 

 

 

پیرمرد به گریه می‌افتد. صورتش را با دستهایش می‌پوشاند. چند لحظه بعد مدارکی که روی میز گذاشته بود برداشته و به سمت در خروجی می‌رود به او نزدیک شده و خودم را معرفی می‌کنم و از او می‌خواهم اگر مایل است در مورد مشکلش صحبت کنیم. 

یرمرد آهی می‌کشد و می‌گوید بیا دخترم بیا داستان زندگی مرا بنویس شاید درس عبرتی شود برای بقیه. من و فرزندانم که همه چیزمان را باختیم.

من راننده هستم و صبح تا شب توی خیابان‌ها دنبال یک لقمه نان بودم تا اسباب آرامش و آسایش خانواده‌ام را تامین کنم. دو فرزند دارم که پسرم ۳۰ سال و دخترم ۲۸ سال سن دارد. هر دو تحصیل کرده و شاغل هستند. من تمام تلاشم را کردم تا دو انسان خوب و سالم تحویل جامعه بدهم. همسرم خانه دار بود. زندگی خوبی داشتیم و مشکلی نبود. تا وقتی که داستان گوشی‌های هوشمند و فضای مجازی شروع شد.

خواسته‌ها و سلیقه همسرم تغییر کرد. دوستان تازه پیدا کرد. یک دفعه به فکر افتاد بینی اش را عمل کند، ژل تزریق کند، پیکر تراشی کند.

خلاصه خانم هر چیزی که در فضای مجازی می‌دید باید انجام می‌داد. تمام درآمد من این چند ساله صرف برآورده کردن خواسته‌های عجیب و غریب او می‌شد. جوری به خودش و ظاهرش می‌رسید که از دختر ۲۸ ساله امان جوانتر به نظر میامد. با دوستانش سفر می‌رفت میهمانی‌هایی که اصلا مناسب سنش نبود، اما من اعتراضی نمی‌کردم. مادر بچه هایم بود. به او علاقه داشتم. گفتم خوب آخر عمری دلش می‌خواهد سبک زندگی اش این باشد. بچه که نیست بخواهم به او امر و نهی کنم. اما کاش همه چیز به همینجا ختم می‌شد. از یک ماه پیش ناپدید شد و من فقدانش را به پلیس آگاهی اعلام کردم. من داشتم از نگرانی می‌مردم. حالا معلوم شده که در یکی از این دورهمی‌ها با پسری ۲۲ ساله از یک خانواده متمول آشنا شده و یک ماه است با او همخانه شده است.

 آنقدر از شرایط خود راضی است که حتی التماس‌های فرزندانمان هم باعث نشد تصمیمش را عوض کند.

زندگی و دلشکستگی من به جهنم، خانم این دو جوان با چه رویی توی جامعه زندگی کنند؟ خواستند ازدواج کنند بگویند مادرمان کجاست؟ چطور باید جلوی فامیل و در و همسایه سرمان را بلند کنیم.

نظریه کارشناس

ما در روزگار جابجایی ارزش‌ها زندگی می‌کنیم. زمانی به یک مرد یا زن شصت ساله به عنوان فردی دنیا دیده نگاه می‌شد که می‌تواند طرف مشورت قرار بگیرد و در بین جوان‌ها ریش سفیدی کند. اما فضای مجازی تمام این تصورات قالبی را برهم زده و افراد پیوسته در تلاشند تا از قافله خوشگذرانی و تنوع طلبی و تجربه‌های عجیب عقب نیفتند. تصورات غلط و خیالی که اینستاگرام از سبک زندگی دیگران به ما می‌دهد باعث می‌شود تا زنان و دختران و حتی مردان از آنچه تا کنون پشت سر گذاشته احساس پشیمانی کنند و بخواهند چیزی متفاوت از آنچه هستند باشند. وقار و متانت و تحصیلات مورد انتظار از زنان جامعه، جای خود را به مطالبه جذابیت فیزیکی از زنان داده است. همانطور که برای پسر ۲۲ ساله اهمیتی ندارد با یک زن متاهل خانه دار کم سواد که دارای شوهرو فرزندانی است که حتی از او چندین سال بزرگتر هستند همخانه شود و همین که او جذابیت فیزیکی لازم را دارد و حرفی از آینده مشترک و تعهد نیز میانشان نیست برایش کافی است. / باشگاه خبرنگاران جوان 

اشتراک گذاری:
ارسال نظر
پربیننده‌ها پربحث‌ها