آخرین اخبار
۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۲:۴۱
بازدید:۴۳۴
رامین فخاری در یادداشتی می نویسد: در قرن اخیر کشور چین رشد زیادی را داشته و در حال تبدیل شدن به قدرت اقتصادی اول جهان است، اما بسیار زود است که به این نتیجه گیری برسیم که ایالات متحده در حال سقوط است. اما امریکا در حال افول است و این افول به دلیل حضور یک رقیب قدرتمند به نام چین است که در حال اشغال کردن منافع آمریکا در سطح جهان است. به نظر می رسد قرن آینده نه قرن چین و نه قرن آمریکا باشد، بلکه شاهد قرن "چین و آمریکا" باشیم
کد خبر : ۱۴۵۲۳

 طی ماهای اخیر اخبار مختلفی در زمینه اقتصاد و سیاست مرتبط با کشور ایالات متحده آمریکا منتشر شده است که بررسی آنها می تواند در نتیجه گیری این یاداشت مثمر ثمر باشد:


1- از جمله این اخبار می توان به حذف دلار از بخشی از مبادلات چین و هند و ایران و روسیه و عربستان در ماه های گذشته و همچنین حذف دلار از مبادلات بین اندونزی و کره جنوبی از یک طرف و از طرف دیگر حذف دلار در مبادلات بین برزیل و آرژانتین از طرف دیگر اشاره کرد. جمعیت کشورهایی که در حال دلار زدایی هستند 3.2 میلیارد نفر است که در حدود 43 درصد از جمعیت کره زمین را شامل می شود.

2- یک چرخش در بین کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نیز از ایالات متحده به سمت چین رخ داده، همچنین چرخش هایی در اظهار نظرهای اخیر امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه نیز مشاهده شده که نشانگر این است که فرانسه نیز تمایل دارد تا اندازه ای مستقل از آمریکا عمل کند.

3- از طرف دیگر چین با رشد خیره کننده ای در حال رقابت با آمریکاست و در آینده نزدیک می تواند به رتبه اول در اقتصاد جهانی دست یابد.

4- اخباری مبنی بر ورشکست شدن چند بانک بزرگ آمریکایی از جمله سیلیکون ولی، سیگنچر بانک و چند بانک دیگر منتشر شده است.

5- بدهی ملی آمریکا از 5.7 تریلیون دلار در سال 2000 به 31.4 تریلیون دلار در سال 2023 رسیده است. این مساله نیز قابل ذکر است که بدهی آمریکا در سال 2020 رقم 23.2 تریلیون دلار بوده که طی سه سال 8 تریلیون دلار بر بدهی ملی آمریکا افزوده شده است.

6- آمریکا در سال گذشته صحنه جنگ در افغانستان را به طالبان واگذار کرد و عملا از بخش هایی از خاورمیانه نیز خارج شده است.

همه موارد فوق را برخی از تحلیلگران به مفهوم "سقوط آمریکا" تعبیر می کنند، اما این مفهوم نمی تواند کامل و دقیق باشد و با وجود تمامی موارد فوق می تواند رگه هایی از بزرگ نمایی را شامل بشود و بهتر است از مفهوم "افول جایگاه آمریکا" و "صعود جایگاه چین" استفاده شود، زیرا باید موارد زیر را نیز در نظر گرفت:

1- جمعیت ایالات متحده آمریکا 331.9 میلیون نفر است، در حالی که جمعیت چین 1.4 میلیارد نفر است.

2- تولید ناخالص داخلی ملی چین در سال 2021 معادل 17.73 تریلیون دلار بوده در حالی که تولید ناخالص داخلی آمریکا 23.3 تریلیون دلار بوده است.

به این مفهوم که رقم تولید ناخالص داخلی ملی 331 میلیون نفر جمعیت آمریکا از 1.4 میلیارد نفر جمعیت چین بیشتر بوده و سطح رفاح 331 میلیون نفر جمعیت آمریکا به مراتب از جمعیت 1.4 میلیارد نفری چین بیشتر است، هر چند که چین نیز در سال های اخیر شاخص های زیادی را در زمینه رفاه اقتصادی بهبود بخشیده است.

3- بودجه نظامی آمریکا در سال 2022 رقمی در حدود 877 میلیارد دلار بوده در حالی که رقم بودجه نظامی چین در سال 2022 رقمی در حدود 291 میلیارد دلار بوده است. رقم بودجه نظامی روسیه در همین سال 61 میلیارد دلار بوده، همچنین رقم بودجه نظامی کشورهای چین، هند، روسیه، انگلیس، فرانسه، ژاپن، آلمان، ایتالیا، برزیل و ایران در سال 2022 روی هم 677 میلیارد دلار بوده در حالی که رقم بودجه نظامی آمریکا 200 میلیارد دلار از کل ده کشور اول جهان از نظر بودجه نظامی در سال 2022 بیشتر بوده است.

4- در جنگ اوکراین ایالات متحده عملا با خون رسانی به زلنسکی توانسته یک "ویتنام دوم" را برای روسیه بسازد، در حالی که اگر به صفحات تاریخ مراجعه کنیم زمانی تسخیر کشورها برای اتحاد جماهیر شوروی به راحتی انجام می شد و قدرت نظامی روسیه فعلی با اتحاد جماهیر شوروی قابل مقایسه نیست، یعنی عملا قدرت نظامی آمریکا در حال حاضر قدرت نظامی برتر است.

5- آمریکا تولید کننده علم و تکنولوژی بوده در حالی که چین عملا برای دهه ها کپی کار بوده و با استفاده از مونتاژ در سطح گسترده و ارزان قیمت اقتصاد خود را توسعه داده ولی به تازگی به دنبال تکنولوژی محلی و دور شدن از کپی کاری رفته است. اما با این وجود غول تکنولوژی چین، شیائمی، نیز در محصولات خود از قطعات آمریکایی استفاده می کند، اما محصولات اپل در چین اسمبل می شوند.

6- تنها دولت آمریکا نیست که دارای رقم هنگفت بدهی است، بدهی ملی چین نیز در پنج سال اخیر دو برابر شده و به 5.14 تریلیون دلار رسیده که هرچند یک ششم بدهی دولت آمریکاست اما این روند احتمالا ادامه دار خواهد بود.

7- خروج نسبی آمریکا از خاورمیانه و خروج کامل از افغانستان به ایالات متحده تمرکز بیشتری در زمینه جنگ اوکراین و بحران احتمالی در دریای چین جنوبی میدهد.

نتیجه گیری:

در قرن اخیر کشور چین رشد زیادی را داشته و در حال تبدیل شدن به قدرت اقتصادی اول جهان است، اما بسیار زود است که به این نتیجه گیری برسیم که ایالات متحده در حال سقوط است. اما امریکا در حال افول است و این افول به دلیل حضور یک رقیب قدرتمند به نام چین است که در حال اشغال کردن منافع آمریکا در سطح جهان است. به نظر می رسد قرن آینده نه قرن چین و نه قرن آمریکا باشد، بلکه شاهد قرن "چین و آمریکا" باشیم که تا یک صد سال آینده قدرت دو کشور با لحاظ همه مولفه ها به روی هم به میزان برابر رشد کند و یک حالت شبه جنگ سرد و یا حتی جنگ سرد دوم در جهان بین این دو قدرت حاکم شود.

بیانیه افشا:

بستن محاسبات سیاسی در این زمینه که آمریکا در چند دهه اخیر سقوط خواهد کرد یا تجزیه خواهد شد نوعی رمانتیسم سیاسی مورد علاقه جریان های نزدیک به چپ است و دود این مساله تنها به چشم کشور کشور خودمان ایران می رود و سیاست گذاری های آتی ایران را با چالش های جدی مواجه می کند، زیرا هرچند آمریکا در حال افول است، اما امپرواطوری ها دارای چهار دوران هستند که دوران ضعف – قدرت – اوج و قدرت – سقوط را شامل می شود، اما الزاما مشخص نیست ایالات متحده در کدام مرحله قرار دارد زیرا ایالات متحده در سال 1929 نیز شاهد یک سقوط مالی بوده و بحران اقتصادی 2007-2008 را نیز گذرانده است.

با در نظر گرفتن این مساله که قدرت آمریکا در حال کاسته شدن و قدرت چین در حال افزایش است چرخش کامل یا وابستگی کامل هر کشوری به هر یک از این دو بلوک قدرت به مفهوم از دست دادن منافع اقتصادی روابط با بلوک دیگر است و در بهترین حالت و در بدترین حالت تبدیل شدن به میدان رقابت های ژئوپولتیک هر دو بلوک خواهد بود. در این حالت شبه جنگ سرد کشورهایی عملا موفق خواهند بود که بتوانند موازنه را بین این دو قدرت برقرار کنند و از روابط اقتصادی با هر دو بلوک قدرت یعنی غرب و شرق سود ببرند. 

عضویت ایران در شورای همکاری شانگاهی و همچنین احتمال احیای برجام در آینده می تواند گام های اساسی به سوی ایجاد یک موازنه بین غرب و شرق در ایران باشد. 

حذف دلار توسط برخی از کشورهای جهان و افزایش قدرت چین شرایط را برای کاهش یکجانبه گرایی آمریکا و اصلاح رفتار آمریکا در قبال سایر کشورها فراهم می کند و ایا لات متحده نیز ناگزیر به اصلاح رفتار خود در قبال سایر کشورها خواهد شد زیرا در غیر این صورت باید شاهد چرخش کشورها به سوی پکن باشد. 

در اینجا باید افزود با در نظر گرفتن همه معادلات وجود یک جهان دو قطبی از همه جهات برای کشوری مانند ایران بهتر است، به این شرط که از برگ جهان دو قطبی به نفع خود استفاده کند و از چرخش کامل به سمت هر کدام از ابرقدرت ها خوداری کند و از قطب بندی های مقطعی برای تامین منابع خود استفاده کند.

90000

اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها