به گزارش صد آنلاین،در یک حادثه دلخراش در مشهد، دختری ۱۵ ساله به نام سارا، به دلیل زندگی در شرایط نامساعد و تحت سرپرستی نامادری خلافکار، از خانه خود فرار کرد. این داستان تلخ نه تنها از ناهنجاریهای اجتماعی و خانوادگی پرده برمیدارد، بلکه نشاندهنده نیاز به توجه بیشتر به وضعیت نوجوانان و زنان در جامعه ماست. سارا، دختر نوجوانی که در یک خانواده افغان در مشهد به دنیا آمده، به دلیل فقدان محبت و امنیت، به زندگی پر از درد و رنج دچار شده است.
سارا که به گفته خود، همیشه در مشاجرات و درگیریهای والدینش بزرگ شده، هیچگاه طعم محبت واقعی را نچشیده است. پدر او، کارگری با درآمد کم، و مادرش به دلیل مشکلات روحی خانواده را ترک کرده بود. این شرایط زندگی سارا را به شدت تحت تأثیر قرار داده و موجب افسردگی و ناامیدی در او شده است. او به خوبی میداند که نامادریاش نه تنها به مواد مخدر اعتیاد دارد، بلکه به رفتارهای خلافکارانه نیز دست میزند.
سارا به طور متناوب از خانه فرار میکند و در پارکها و خیابانها سرگردان میشود. وقتی که سارا به مأموران گشت انتظامی مشکوک شد و دستگیر گردید، او در حال خوابیدن در یکی از پارکهای مشهد بود. این عمل او به عنوان یک اقدام ناامیدانه برای فرار از شرایط آزاردهندهای که در آن قرار داشت، به شمار میرود.
نکته قابل توجه این است که سارا از سنین پایین به فروشندگی مشغول شده بود تا بتواند مخارج خود را تأمین کند. او با این کار تلاش میکرد که خود را از بند مشکلات خانوادگی رها کند، اما به نظر میرسد که تلاشهای او بینتیجه مانده و همچنان در باتلاق مشکلات عمیقتر فرو میرود.
با رفتن پدرش به افغانستان، سارا کاملاً بیسرپرست شده و نامادریاش منزل را به پاتوقی برای معتادان تبدیل کرده است. این وضعیت نه تنها برای سارا بلکه برای دو برادر بزرگتر او نیز وضعیت دردناکی را به وجود آورده است. به زودی، او تصمیم میگیرد که دیگر نمیتواند این زندگی پر از آزار و سختی را تحمل کند و در نتیجه، شبانه از خانه فرار میکند.
پس از دستگیری سارا، سرهنگ غلامعلی تیموری، رئیس کلانتری امام رضا(ع)، به سرعت اقدامات مشاورهای و اجتماعی را برای کمک به این دختر نوجوان آغاز کرد. در اینجا، سارا تحت حمایت مددکاران اجتماعی قرار گرفته و به دنبال ارائه کمکهای لازم برای بازگشت به زندگی سالم و معمولی میباشد.
حوادثی از این قبیل نه تنها آسیبهای روحی و روانی بر سارا و خانوادهاش میگذارد، بلکه به جامعه ما نیز آسیب میزند. این داستان باید برای ما زنگ خطری باشد تا به مشکلات اجتماعی و خانوادگی توجه بیشتری داشته باشیم.
به راستی، آیا سارا و امثال او مستحق یک زندگی سالم و بیدغدغه نیستند؟ بیایید به جای قضاوت، از خود بپرسیم که چه اقداماتی میتوانیم برای بهبود شرایط زندگی این دختران انجام دهیم. برای اینکه داستان ساراها تکرار نشود، باید دست به دست هم دهیم و راهحلهایی برای جلوگیری از چنین حوادثی پیدا کنیم.
در پایان، از شما مخاطبان عزیز درخواست میکنیم که نظرات و تحلیلهای خود را با ما در صد آنلاین به اشتراک بگذارید. آیا ما به عنوان جامعه میتوانیم در این زمینه تغییری ایجاد کنیم؟