به گزارش صد آنلاین، در نگاه اول، تعادل راهبردی کنونی میان اسرائیل و ایران، به سود دولت یهود است. در شرایط بحرانی، به دلیل اینکه اسرائیل تنها دشمن هستهای کنونی است، در جایگاه برتری برای دستیابی به "تسلط بر تشدید تنش escalation dominance" قرار دارد. در عین حال، (۱) یک "جنگ هستهای نامتقارن" ممکن است با اسرائیل به عنوان تنها حریف هستهای به وقوع بپیوندد، و (۲) ایران به طور قابل اثباتی به تبدیل شدن به یک دولت حریفِ هستهای نزدیک شده است.
اسرائیل باید چگونه عمل کند؟ تنها واکنش معقول این است که راهبرد و تاکتیکهایی را انتخاب کند که بتوانند به آن یک مزیت پایدار در گفتوگوها بدهند، بدون اینکه خطرات غیرقابل قبول جنگ را متحمل شود. بهترین راه برای اطمینان از "مزیت تشدید" برای اورشلیم، این است که به طور مستقیم با ایران (نه فقط از طریق گروههای مختلف جهادی آن) درگیر شود (to engage)، در حالی که این دشمنِ دولتی هنوز در مرحله پیشهستهای است.
هنگامی که ایران بتواند به "باشگاه هستهای" بپیوندد، ممکن است که تواناییهای اسرائیل برای مدیریت بحرانهای نظامی به شدت محدود یا ناپدید شوند. در آن نقطه نامطمئن، هر گونه امید باقیمانده اسرائیل برای یک پیشدستی موفقیتآمیز تقریباً قطعاً از بین خواهد رفت.
جلوگیری از هستهای شدن ایران، گرچه ضروری است، اما به طور خودکار توانایی آن دشمن برای وارد کردن آسیب فاجعهبار به اسرائیل را از بین نمیبرد. حتی ایرانِ پیشهستهای میتواند از سلاحهای انتشار تشعشع استفاده کند و یا موشکهای جنگی متعارف علیه راکتور هستهای ادعایی دیمونای اسرائیل شلیک کند.
در بدترین سناریوی ممکن، کره شمالی به عنوان متحد ایران، داراییهای هستهای خود را در اختیار عملیات تهران قرار میدهد. قابل توجه است که کره شمالی قبلاً در مسائل نظامی خاورمیانه دخیل بوده (به عنوان مثال، این کشور راکتور هستهای برای سوریه در الکبار ساخت که توسط عملیات پیشدستانه اسرائیل به نام عملیات باغ در ۶ سپتامبر ۲۰۰۷ نابود شد) و اکنون در حال ایجاد روابط "امنیتی متقابل" با ولادیمیر پوتین است.
در بیشتر موارد، جنگ بین اسرائیل و ایران بیسابقه و منحصر به فرد خواهد بود. بنابراین، یک سؤال اساسی این است: اسرائیل چگونه باید با برنامهریزی جنگ مؤثر پیش برود؟ در اینجا دو پاسخ مرتبط و تقویتکننده هم، باید مورد توجه قرار گیرد.
به طور فوری، اسرائیل باید تغییر دکترین از "ابهام هستهای عمدی" (بمب در زیرزمین) به "افشای هستهای انتخابی" را در نظر بگیرد و گزینه "سامسون" که به طور گسترده فرض میشود را روشن کند. فارغ از جزئیات تاکتیکی، هدف اصلی هر گزینه نظامیِ "آخرین دستاویز" اسرائیل این نخواهد بود که "با فلسطینیان بمیرد" (مطابق روایت سامسون در کتاب قضاوتهای کتاب مقدس)، بلکه با تقویت اعتبار و کارایی بازدارندگی هستهای اش پیوند دارد.
به طور خاص، یک گزینه سامسون که تا حدی اما به درستی افشا شود، نشان میدهد که اسرائیل راهحلهای هستهای دقیقی را تنظیم کرده است و این راهحلها میتوانند در بالاترین نقطه سناریوهای جنگ واقعگرایانه به کار گرفته شوند.
اگر ایران یک کشور دشمن هستهای بود، توانایی اسرائیل برای دفاع مؤثر از خود با محدودیتهای تاکتیکی زیادی مواجه میشد. اما چون جمهوری اسلامی هنوز پیشهستهای است، حمله ایران حتی میتواند به سود خالصِ اسرائیل تمام شود. طعنه مجرا این است که چنین جنگی، اگر که توسط ایران آغاز شده باشد، ممکن است به اسرائیل فرصتی در لحظه آخر بدهد تا از هستهای شدن دشمن جلوگیری کند یا حداقل آن را به تأخیر بیندازد و از یک جنگ بسیار ویرانگرتر جلوگیری کند یا آن را به تعویق اندازد. از نظر حقوقی، این استدلال به ظرفیت اسرائیل برای "دفاع پیشگیرانه" مربوط میشود.
مهر