به گزارش صد آنلاین، پسر جوانی که متهم است در درگیری مرتکب قتل شده، وقتی بازداشت شد، ادعا کرد مقتول موادفروش بوده و وقتی از او موادمخدر کمیکال خریده و مصرف کرده در توهم مواد، مرتکب قتل شده است.
عصر روز شنبه ۲۷ مردادماه امسال، کارکنان بیمارستانی در جنوب تهران به مأموران پلیس خبر دادند پسر جوان زخمی پس از انتقال به بیمارستان فوت کرده است.
با اعلام این خبر، تیمی از مأموران راهی بیمارستان و در آنجا با جسد پسر ۲۸ سالهای به نام کامران روبهرو شدند که با سه ضربه چاقو به قتل رسیده بود.
بررسیهای مأموران نشان داد مقتول ساعتی قبل در درگیری با پسر جوانی در یکی از خیابانهای جنوبی شهر زخمی میشود و رهگذران هم با دیدن این صحنه به اورژانس خبر میدهند و پسر زخمی را به بیمارستان منتقل میکنند. پس از انتقال پسر جوان به بیمارستان، تیم پزشکی تلاش میکند جان جوان زخمی را نجات دهد، اما کامران ساعتی بعد بر اثر شدت خونریزی به کام مرگ میرود.
بدین ترتیب پرونده قتل پسر جوان به دستور بازپرس جنایی در اختیار تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
شناسایی قاتل
مأموران پلیس در بررسی دوربینهای مداربسته قاتل را به نام پژمان شناسایی کردند که مشخص شد قاتل و مقتول هر دو خلافکار و از قبل با هم دوست بودند. بدین ترتیب متهم تحت تعقیب قرار میگیرد تا اینکه چند روز قبل یکی از بستگان مقتول با اداره پلیس تماس میگیرد و میگوید قاتل فراری را در یکی از پارکهای جنوب شهر دیده است. با اطلاعاتی که آشنای مقتول در اختیار پلیس قرار داد، مأموران متهم را بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند.
توهم
متهم ۲۷ ساله پس از انتقال به اداره پلیس با اظهار پشیمانی به قتل دوستش اعتراف کرد و در ادعایی گفت: «چند سال قبل در ارتباط با دوستان ناباب معتاد به موادمخدر شدم. مدتی گل میکشیدم، اما کمکم معتاد به موادمخدر کمیکال شدم. وقتی کمیکال مصرف میکردم، توهم میزدم و فکر میکردم با افراد اطرافم در جنگ هستم و گاهی هم احساس میکردم اجنه قصد دارند مرا بکشند. کامران موادمخدر میفروخت و من با او دوست بودم و همیشه از کامران مواد میگرفتم. روز حادثه به سراغ او رفتم و یک گرم کمیکال به قیمت ۳۵۰ هزار تومان خریدم. مواد را همانجا مصرف کردم و توهم شدیدی به من دست داد، بهطوریکه خیالات زیادی به سراغم آمد. به هر طرف نگاه میکردم، لشکری از دشمن میدیدم که به من حمله میکنند. فکر میکردم در میدان جنگ هستم و از طرفی هم کامران مدام میگفت پول موادش را بدهم. عصبانی شده بودم و کامران را هم جزو لشکریان دشمن میدیدم که با چاقو ضرباتی به او زدم. من قصد قتل نداشتم، اما وقتی کامران را خونین روی زمین دیدم از ترس فرار کردم. ساعتی بعد توهم از بین رفت و تازه متوجه شدم مرتکب قتل شدهام و فراری شدم. در این مدت حیران و سرگردان در کوچه و خیابان بودم و شبها هم در پارکها میخوابیدم تا اینکه دستگیر شدم.»
متهم پس از اعتراف به قتل برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.